نقدی بر نمایش «یرما»، نوشته فدریکو گارسیا لورکا و کارگردانی رضا گوران

می‌خواهم فریاد بزنم

در عمر 100 ساله تئاتر در ایران، کارگردانان نشان داده‌اند به قصه و روایت اهمیت می‌دهند و شاید به همین دلیل است که متون برجسته ادبیات نمایشی جهان با این خصوصیت همچنان تالارهای نمایشی ما را از خود لبریز می‌کنند. در این میان، فدریکو گارسیا لورکا که بی‌شک درخشان‌ترین شاعر و نویسنده اسپانیا محسوب می‌شود، با آثاری که آکنده از واژه‌ها و جمله‌های غنی و مفاهیم انسانی است، همیشه مورد توجه هنرمندان نمایش ایران بوده است. یرما، یکی از مشهورترین آثار لورکاست. یرما شخصیتی فرا واقعی دارد. گفتار و رفتارش با وجود ریشه داشتن در واقعیت، گویی در رویا و خواب اتفاق می‌افتد. با خودش حرف می‌زند و در برابر سرنوشت محتومش ایستادگی می‌کند. این ویژگی‌ها یکی از دلایل جذابیت یرماست که تاکنون بارها توسط کارگردانان گوناگون بر صحنه تئاتر کشور اجرا شده است. حال رضا گوران به سراغ این متن لورکا رفته و در تجربه‌ای جدید، ‌با در هم ریختن مناسبات متن، اثر را با نگاه و خوانش جدیدی به صحنه برده است. نمایش یرما به کارگردانی رضا گوران که اجرای خود را از 17 شهریور ماه آغاز کرده، همچنان در تالار 103 نفری سایه روی صحنه است.
کد خبر: ۲۰۳۹۸۲

رضا گوران جزو آن دسته از کارگردان‌های جوان تئاتر است که طی چند سال اخیر با پشت‌سر گذاشتن تجربیات تازه و متفاوت در حوزه‌های مختلف، توانایی‌اش در خروج از کلیشه‌ها و ساختارهای معمول را به نحوی مطلوب به اثبات رسانده است. گوران پس از 2 تجربه موفق «می‌خواهم بمیرم» و «یرما» توانسته توانمندی‌اش را در تحلیل متن و داشتن نگاه و زاویه دید مشخص نسبت به آثار نمایشی ثابت کند و از این منظر می‌توان آثار این کارگردان جوان را به لحاظ تحلیل و تبیین اصول و انطباق آن با معیارهای مناسب  و درست تئاتری را مورد بررسی و سنجش قرار داد. یرما در کنار «عروسی خون» و «خانه برنارد آلبا» از بهترین و تاثیرگذارترین متون نمایشی فدریکو گارسیا لورکاست که کار روی آن  بویژه در مورد نمایشی که قرار است در کشوری دیگر اجرا شود  نیازمند دیدگاه و برداشتی درست و در اماتورژی دقیق و مناسب است.

حذف جغرافیای متن

یرما (به معنای بی‌بار و بر، بی‌ثمر و بایر و سترون)‌ قهرمان زن نمایشنامه است که سال‌ها از ازدواج او با خوان می‌گذرد، اما علی‌رغم میل و علاقه عاشقانه‌اش به داشتن فرزند به واسطه بی‌میلی همسرش هنوز فرزندی ندارد.
مخاطب یرما در طول مدت روایت، داستان شاهد درگیری روحی این قهرمان زن و تلاش او برای به دست آوردن فرزند به عنوان نمادی از زندگی، عشق و ثمربخش بودن است. اما آنچه رضا گوران از نمایشنامه لورکا انتخاب کرده به گونه‌ای هوشمندانه با حذف مشخصه‌های جغرافیا، جامعه و فرهنگ  که شناسنامه داستان و شخصیت‌ها را محدود می‌کند  به دنیای درون قهرمان زن داستان و پریشانی‌ها و تلاش‌های ذهنی او اختصاص یافته است.

صحنه نمایش و آرایش دکور آن، مهم‌ترین مشخصه‌ای است که باور مواجهه بودن با جهان ذهن و دنیای تلخ و شاعرانه زندگی یرما را برای تماشاگر موجود و متصور می‌سازد. صحنه سفید و نیمکت‌ها و ابزارهای شفاف دکور براحتی تماشاگر را از دنیای رنگارنگ واقع جدا و به ذهنیت بی‌رنگ و آشنایی‌زدا یا نه درون قهرمان نزدیک می‌کنند؛ به علاوه براساس دراماتورژی کارگردان و همچنین منطق و محتوای نمایشنامه می‌توان این طراحی صحنه را به نوعی با شخصیت قهرمان نیز مطابقت داد. آنچه در نمایشنامه لورکا در مورد یرما به تحلیل گذاشته می‌شود، چالش میان پاکی و بی‌گناهی قهرمان و چالش‌های آزاردهنده اجتماع پیرامون اوست.

بی‌رنگی صحنه، پاکی قهرمان

هدیه تهرانی، در نخستین تجربه تئاتری‌اش به عنوان طراح صحنه نمایش، این وجوه دیداری را براساس شخصیت یرما  و پاکی وجود او آرایش داده و در ضمن جزییات صحنه را طوری طراحی کرده که آنچه در مقابل تماشاگر قرار می‌گیرد حاصل نگاه پاک قهرمان در فضایی کاملا ذهنی باشد.

- ویکتور:‌ تو، مشکلت اینه که زیادی پاکی!‌

دنیای اطراف، خانه، جاده، رودخانه و حتی آدم‌ها و لباس‌هایشان در نمایش سفید و شفافند. این بی‌رنگی و پاکی همان نگاهی است که یرما از ذهنیت پاک خود به دنیا دارد. در واقع هر آنچه ما بر صحنه نمایش می‌بینیم، آن چیزی است که یرما می‌بینید و از زوایه دید او شاهد جهان پیرامونش هستیم.اما آنچه نمایش رضا گوران را از نقطه نظر تحلیل و دیدگاه خاص او بیشتر اهمیت بخشیده، تلاش برای افزایش کیفیت ذهنی‌سازی و فرو رفتن در اعماق وجود قهرمان داستان است.

زیباترین تحلیل و پرداخت کارگردان در این نمایش تکثیر وجود شخصیت قهرمان (یرما)‌ و قرار دادن هر یک از این وجوه به عنوان یک شخصیت است .تماشاگر نمایش گوران، در واقع در هر لحظه از نمایش با 4 یرما مواجه است. نخست شخصیتی که وجه بیرونی و منبع تکثیر منظر دید را تعریف می‌کند و متکی برارزش بیرونی شخصیت یرماست و نقش او را سهیلا گلستانی بازی می‌کند. دومین یرما زنی است که بدون کلام در صحنه حضور دارد و در واقع بخشی از درون یرماست و تمایلات و خواست‌ها و آرزوها و آمالش را به نمایش می‌گذرد. سومین یرما، زن سفید‌پوش دیگری است که به عنوان جزیی دیگر از وجود درونی قهرمان، بدون کلام، نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و دلواپسی‌‌های یرما را به ما نشان می‌دهد و چهارمین قسمت از وجود یرما که در قالب یک منجی تجسم یافته، پسر جوانی است که تلاش او برای دستیابی به آرزوها و آمالش را تقویت می‌کند. این پسر جوان همان فرزند پسری است که یرما به آرزوی داشتن او زندگی می‌کند و او را به عنوان بخشی از وجود خودش در قالب یک ناجی امیدبخش به چشم می‌بیند.

چالش‌های درونی

گوران با پرداختن به این وجوه درونی از ذهن و روان قهرمان بخوبی توانسته چالش‌های روانی و درهم ریختگی و پریشانی‌های وجود یرما را در عمق بررسی کند و با توجه به اهمیت جزییات، آنها را به نمایش بگذارد. تماشاگر این نمایش در عین حال که شاهد عمل بیرونی قهرمان در مواجهه با شرایط پیرامون است و می‌تواند رفتار او را ببیند، همزمان قادر به تماشای خواست‌‌ها و تمایلات درونی این قهرمان نیز است.

آنجا که یرما در مواجهه با سردی و یکنواختی برخورد شوهرش به او نزدیک می‌شود، دو زن که یرما‌های درون او هستند با پارچه‌ای سفید خوان را خفه می‌کنند و همزمان با تمرکز نور بر واقعیت خوان، یرمای واقعی (منظور از واقعی منظر بیرونی شخصیت است)‌ خوان را از خواب بیدار می‌کند. در فصول دیگر نمایش، هرگاه یرما کاری را از ته دل انجام می‌دهد، یعنی زمانی که رفتار بیرونی و خواست درونی و میل قلبی او یکی است هر سه زن (یرماها)‌ یک عمل مشترک را انجام می‌دهند (دوختن لباس برای بچه)‌ اوج عصبانیت و غلیان درونی هیجانات هم در پرداخت نمایشی به زیبایی و با فرو رفتن و جای گرفتن هر 3 زن در یک مکان تصویر شده است. زنها آنجایی یکدیگر را در آغوش می‌گیرند که یرما در نتیجه تحریک شدید احساسات و بروز تاثیرات هیجان از درون به بیرون با وجوه درونی شخصیتش یکی می‌شود.

یکی از زیباترین فصولی که علاوه بر دارا بودن این ویژگی‌ها، میزانسن، نمایشی کردن عمل و اکت تئاتری و زیبایی روایت را درخود دارد آنجاست که نیمکت‌های شفاف جاده باریکی را می‌سازند و روی هر یک از آنها زنی (یرما)‌ با سیبی سرخ در کنار ویکتور، دیگر شخصیت نمایش نشسته و در عمق و انتهای پرسپکتیو صحنه، خوان پشت به تماشاگر (و رویداد)‌ ایستاده است. پس از ورود خوان و دیدن ویکتور و یرما با یکدیگر، ویکتور از صحنه خارج می‌شود و از آنجا که بخشی از وجود یرما با اوست،‌ یکی از زن‌‌ها هم همراه با ویکتور صحنه را ترک می‌کند.

نمایش نادیدنی‌ها

جذابیت و زیبایی کار رضا گوران در به نمایش در آوردن داستان یرما آن است که کارگردان بخوبی توانسته پس زمینه‌های ذهنی و احساس قهرمان را شناسایی کند و به‌گونه‌ای مطلوب آنچه را دیده نمی‌شود در قالب تصاویری زیبا به نمایش بگذارد؛ مثل صحنه‌ای که گوجه فرنگی‌ها مثل گوشت تن یرما توسط زنان همسایه به رنده کشیده می‌شوند و بلافاصله پس از آن،‌ همچون باران سنگ و اشک‌های یرما صحنه سفید نمایش را پر می‌کنند:

- یرما: بارون سنگ‌های سرخه که می‌ریزه رو صورت و...

- یرما: اشکهام قرمزن! آروم آروم می‌یان پایین...

و در پایان نمایش،‌ گوجه‌فرنگی‌ها توسط خود یرما که انگار وجودش را ذره‌ذره نابود می‌کند، با چاقو ریزریز می‌شود. این صحنه به نحوی مطلوب توانسته حس داستان را در قالب تصویری به نمایش بگذارد.

نمایش رضا گوران نمادها و نشانه‌های تصویری را درصحنه سفید و شفافش براحتی و در پوششی زیبایی‌شناسانه به تصویر می کشند. در واقع نمایش همچنان‌که همه اجزایش را از پس شیشه‌ها و سفیدی‌ها و شفافیت‌ها در مقابل چشمان تماشاگر قرار می‌دهد، قصد دارد با از میان برداشتن پوشش‌ها و موانع بیرونی، به عریان شدن حقیقت از پشت واقعیت نمایاندن آنها بپردازد. به همین خاطر ما در طول مدت اجراهمه وجوه پنهان را  انگار از پشت حائل شفاف میان حضور و وجود شخصیت‌ها و دنیایشان  به تماشا نشسته‌ایم.

دنیای یرما،‌ جهان سرکوب و پنهان کردن آرزوها و خواست‌های درونی یک انسان است. اما یرما،‌ در نمایش گوران علی‌رغم همه تحمیل‌ها و سرکوب‌ها، خواسته‌ها و آرزوهایش را به ما نشان می‌دهد. ما حتی قادریم این آرزوهای خصوصی و کاملا درونی را شفاف‌تر و عریان‌تر از آدم‌‌های اطراف یرما ببینیم و همین احساس لذت‌بخش دیدن دنیای یرما را برایمان جذاب‌تر و دوست داشتنی‌تر می‌کند. انگار وجود یرما آنچنان که خودش می‌‌خواهد در پس زمینه سکوت و آرامش معصومانه شخصیت او در مقابل ما فریاد می‌زند و به سرکوب و جبر ناخواسته زندگی‌اش اعتراض می‌کند:

- یرما: خفه نمی‌شم، می‌‌خوام فریاد بزنم!

مهدی نصیری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
در رستوران انتخاب شدم

علی‌امین حسنی، بازیگر نقش بهروز در سریال پایتخت در گفت‌وگو با «جام‌جم» از خاطرات حضورش در این سریال می‌گوید

در رستوران انتخاب شدم

نیازمندی ها