گزارش تولید یک سریال و گفتگو با کارگردان آن ، رامبد جوان

هنوز ساعاتی تا غروب آفتاب مانده بود که به دزاشیب رسیدیم . رامبد جوان در کوچه ای خلوت با بیشتر عوامل تولید که همگی از شدت سرما، لباسهای گرم به تن داشتند و شال و کلاه کرده بودند
کد خبر: ۲۰۲۶۱
جلوی در خانه ای مشغول ضبط سکانسی بود که صالح میرزا آقایی به تنهایی آن را بازی می کرد. گوشه ای ایستادیم و مشغول تماشا شدیم . رامبد جوان درعین صمیمیت بر جدیت کار اصرار داشت . او هر سکانس را آنقدر می گرفت که کاملا راضی شود. ساعت از 3بعدازظهر می گذشت و عوامل تولید خسته ؛ اما پیگیر مشغول به کار بودند. بالاخره زمانی برای یک استراحت کوتاه اعلام شد. او که می دانست به چه منظوری سرصحنه حضور پیدا کرده ایم صمیمانه برای مصاحبه آماده شد و به قول او «محاکمه آغاز می شود!» رامبد جوان متولد 1350 تهران و دانشجوی انصرافی رشته تئاتر است . از سال 69با بازی در تئاترهای دانشجویی وارد این عرصه شد و 4سال بعد برای اولین بار بازیگری در تلویزیون را تجربه کرد. تشنگی و گرسنگی ، صبح طلوع می کند، پدر و پسر، موش ، آن که گفت : آری ، آن که گفت : نه ، یادگار گل نگار، آدمکها، با نوآئویی و بسته دیگه خفه شو ، عمده ترین فعالیت های او در زمینه صحنه و تئاتر به شمار می آیند. فعالیت های تلویزیونی رامبد جوان با «نوروز ·4، «همسران» ، «فروشگاه» ، «نوعی دیگر» ، «خانه سبز» ، «کت جادویی» و «ولایت عشق» ادامه یافت . در سینما نیز او فیلمهای پشت دیوار شب . کمکم کن ، مومیایی 3 ، سیندرلا و صورتی (در مرحله تدوین) را در کارنامه بازیگری اش دارد. ضمن این که مجموعه های صدا و سیما ، جمعه بازار، نقد خنده و گمگشته را کارگردانی کرده است .

آقای جوان ! ابتدا در مورد این مجموعه که کارگردانی آن را به عهده دارید ، صحبت کنید.
«باغ بلور» یک مجموعه 15قسمتی است که هر قسمت شامل 25 دقیقه فیلم و 20دقیقه میزگرد می باشد و مضمون آن بررسی علل گرایش افراد به مواد مخدر و اعتیاد است . با این توضیح که هر قسمت ، قصه خاص خودش را دارد. بنابراین هر قسمت بازیگران متفاوت خودش را نیز دارد. آرش قادری نویسنده «باغ بلور» است و از بازیگرانی چون آتیلا پسیانی ، حدیث فولادوند، صالح میرزاآقایی ، میترا حجار، همایون ارشادی ، امیرحسین صدیق و... در این مجموعه استفاده شده است . خودم هم نقشهای کوتاهی دارم . تقریبا در حال حاضر آخرین سکانس ها را فیلمبرداری می کنیم . تا اینجا ضبط کار حدودا 70جلسه طول کشیده ضمن این که لوکیشن ها در مکانهای متفاوتی بوده است .
شما در عرصه بازیگری از جوانان بسیار موفق به شمار می آیید. علت رفتن به پشت دوربین و کارگردانی چیست؛
کارگردانی همیشه برایم خیلی جذابیت داشته و با وجود این که کاری بسیار سخت و طاقت فرساست و حواست باید به همه چیز باشد و مسوولیت ها چند برابر می شود با این حال بسیار پرکشش و دوست داشتنی است . دست کم برای من که این طور بوده ؛ البته حتما می دانید که گمگشته اولین کار من نبود، بزرگترین کار من بود. امیدوارم تولید «باغ بلور» نیز با موفقیت به اتمام برسد و پس از پخش با استقبال روبه رو شود و در جذب مخاطب موفق عمل کند. به هر حال از تجربه کارهای گذشته بخصوص گمگشته در باغ بلور استفاده کرده ام.
کمی از گمگشته بگویید، با توجه به وسعت پروژه دچار دلهره نشدید؛
اصلا نمی ترسیدم ، با اعتماد به نفس کامل کار را شروع کردم و به پایان رساندم ؛ زیرا با آن همه عوامل حرفه ای باید بسیار دقیق کار می کردم تا کار، بد از آب درنیاید. یک روز مسعود رسام گفت : برای ماه مبارک رمضان سریالی در نظر داریم و هرچند زمان زیادی موجود نیست ؛ اما می خواهیم کار عالی از آب درآید. من هم پذیرفتم ، چون قبلا با رسام همکاری داشتم و از روند کار، هر دو راضی بودیم و آنها حمایت های لازم را انجام می دادند و بازیگران مناسبی را دعوت به کار کردند و شکر خدا نتیجه رضایت بخش بود.
بد نیست در مورد آخرین کار سینمایی تان هم صحبت کنیم . بعد از اکران سیندرلا استقبال را چگونه دیدید؛ آیا از بازی خودتان راضی بودید؛
در سیندرلا نقش اول مرد «رضی» را من بازی کردم . کار کردن با گروه رسام و بیرنگ عالی است . با هم دوست و صمیمی هستیم و من از همکاری با آنها لذت می برم . در مورد سیندرلا هم ، همین طور بود. در نقش من با این که تعاریف کاراکتری و شخصیتی موجود بود و از تیپ خاصی سود نمی جست ؛ اما جنس اجرای ثابتی داشت . فیلم پر از برشهای بازیگری ، روایت قصه و... بود که تجربه خیلی خوبی برای من محسوب می شود. فیلمبرداری بیشتر از 2ماه ، 70جلسه در تهران و در خیابان های تهران انجام شد. تهران را حسابی گشتیم . با وجود سختی ها و مشکلات ، روند تولید فیلم خوب پیش رفت ؛ اما بعد از دیدن فیلم خیلی چیزها را برعکس تصور می کردم . «سیندرلا» چند ویژگی دارد که باعث آزار مخاطب می شود. فیلم یک شروع کمدی دارد که تا اواسط پیش می رود؛ ولی ناگهان جدی و سیاسی می شود. مسلما تماشاچی خط فیلم را برای پیگیری گم می کند و سردرگم می شود. من در سالن مردم را می دیدم که مانده بودند فیلم را با چه دیدگاهی نگاه کنند، بخندند یا جدی باشند. در روند سناریو این قضیه چندان ملموس نبود، ولی پس از مونتاژ تغییراتی کرد؛ البته جدا از تغییراتی که حین ضبط رخ داد.
پس در ابتدای کار شما چنین تصوری مثلا سیندرلای جدی یا سیاسی از فیلمنامه «سیندرلا» نداشتید؛
خیر. قرار بود داستان از یک ماجرای ساده و شوخی کوچک به یک ماجرای بزرگ و همه گیر تبدیل شود؛ اما در نهایت آن چیزی که باید می شد، نشد و نتوانست مخاطب را با خودش همراه کند. حادثه اصلی فیلم که چرخ ماشین به هوا می رود، یک صحنه فانتزی است و بیننده انتظار دارد ماجرا باز هم فانتزی پیش برود؛ ولی ناگهان همه چیز جدی می شود.
خاطره ای از زمان بازی در فیلم سیندرلا به یاد دارید؛
این کار سرتاسر خاطره بود؛ اما به یاد دارم در صحنه ای که مرا کتک می زدند، کارگردان کات داد که من تا زانو داخل فاضلاب شهرک قدس افتاده بودم . حدودا نیم ساعت با صورت و پشت سر در آن غلت می خوردم و همه نگرانم بودند؛ چون درون آن پر از سرنگ و تیغ بود. وقتی مرا بیرون آوردند داخل مینی بوس لباسهایم را عوض کردم و مرا به سونایی در آن حوالی بردند؛ اما مالک آنجا مرا نمی پذیرفت . در نهایت با پرداخت پول زیادی رضایت داد.
کار بعدی تان چیست؛
یک فیلم 90دقیقه ای به نام «جاده باریک» که اواسط بهمن ماه آن را کلید خواهم زد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها