گفتگو با ویل اسمیت

کار سخت و نفس‌گیر

آیا ویل اسمیت فرمول جادویی موفقیت را پیدا کرده است؟ وقتی از او در این رابطه پرسیده می‌شود، خنده‌ای می‌کند، شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: «شما این‌طور فکر می‌کنید؟» به هر حال، برخی منتقدان و تحلیلگران سینمایی او را بزرگترین ستاره جوان و فعال معاصر سینما می‌دانند و این تحلیل آنها خالی از واقعیت نیست.
کد خبر: ۱۸۸۷۱۵
 فیلم‌های او از «بچه‌های بد» در سال 1995 گرفته تا «من افسانه هستم» در سال قبل، با موفقیت‌ مالی خیلی خوبی روبه‌رو شده‌اند. روز استقلال، مردان سیاهپوش 1و 2، دشمن ملت، غرب وحشی وحشی، هیچ و من روبات او همگی فروش‌هایی بالای صدمیلیون دلار داشته‌اند.

اسمیت برای هر فیلم خود حداقل 30 میلیون دلار دستمزد می‌گیرد و جامعه رنگین‌پوستان آمریکا از این که یک سیاهپوست توانسته به چنین موفقیت کلانی در صنعت سینما دست پیدا کند، بسیار خشنود است.

در «هانکوک» که طی 5 روز اول نمایش 107 میلیون دلار فروش کرد، اسمیت نقش ابرقهرمانی خسته و افسرده را بازی می‌کند که برخلاف بقیه ابرقهرمان‌های دوست‌داشتنی روی پرده سینما، کسی او را دوست ندارد و کارهای قهرمانانه‌اش برای مردم عادی دردسرساز است.

فیلم سرشار از بدلکاری است. همه آنها را خودتان انجام دادید؟

بدلکاری‌های هانکوک دیوانه‌کننده بود و ما مجبور بودیم همه آنها را انجام دهیم. البته تمام آن صحنه‌های سخت و خطرناک را خودم بازی نکردم. بخشی از آنها را بدلکار حرفه‌ای به عهده گرفت و بخشی هم با کمک پرده آبی و فناوری رایانه‌ای و دیجیتالی در داخل استودیو ساخته شد. بخشی را هم خودم جلوی دوربین و در فضای واقعی کار کردم. باید بگویم خیلی سخت و نفس‌گیر بود.

خیلی جالب است که می‌گویند هر هفته جدول هفتگی فروش فیلم‌ها را  پیگیری می‌کنید.

بله. یکی از چیزهایی که خیلی دوست دارم، صفحه مربوط به جدول هفتگی فروش فیلم‌هاست که روزهای دوشنبه منتشر می‌شود. دوست دارم ببینم کدام فیلم‌ها در گیشه نمایش موفق یا ناموفق بوده‌‌اند. این نکته فقط به فیلم‌ها و کارهای خودم مربوط نمی‌شود. پیگیری اخبار اقتصادی سینما برایم جذاب و لذت‌بخش است.

بعضی‌ها می‌گویند کارنامه سینمایی‌تان شبیه یک جدول مرموز است.

واقعا این طوری است؟ خودم که فکر نمی‌کنم. انتخاب‌های جدیدم چیزی متفاوت از انتخاب‌های قبلی‌ام نیستند. من به عنوان یک بازیگر اکشن شناخته شده‌ام و تماشاگران سینما دوست دارند مرا در این‌گونه نقش‌ها و فیلم‌ها ببینند.

حالا، هر بار قصه فیلمی که بازی می‌کنم کمی متفاوت از آن کار قبلی است، تا شبیه یک کار تکراری به نظر نرسد. در این میان کمدی رومانتیک «هیچ» را داشتم که فضا و حال و هوایی متفاوت از بقیه کارهایم داشت، موفقیت این فیلم باعث شد پیشنهادهای نقش‌های کمدی‌ام افزایش یابد. ولی هنوز فیلمنامه خوبی که قصه‌اش را درست تعریف کند پیدا نکرده‌ام. برای همین شما مرا در یک کمدی جدید ندیده‌اید.

ولی اکشن‌های ماجراجویانه شما این روزها بیشتر لحنی فلسفی دارند و فقط یک کار اکشن سرگرم‌کننده نیستند. منظورم «من افسانه هستم» و همین «هانکوک» است.

خب، همیشه اعتقاد داشته‌ام که فیلم‌ها ضمن سرگرم کردن تماشاچی باید حرفی هم برای گفتن داشته باشند. این روزها بیشتر به دنبال تعقیب این نظریه هستم. چند سال قبل هم اکشن دلهره‌آور «دشمن دولت» چنین حال و هوایی را داشت.

هر وقت که فیلمنامه خوبی در این رابطه به دستم برسد، معطل نمی‌کنم. احساس کلی‌ام این است که می‌توانم در همه جور فیلم بازی کنم و نقشی نیست که نتوانم از عهده اجرایش برآیم. مهم‌ترین نکته این است که قصه فیلمنامه پیرنگ منطقی و خوبی داشته باشد.

کاراکتر ابرقهرمان هانکوک را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

می‌توان گفت او آخرین قهرمان اکشن و ابرقهرمان سرپای جامعه خودش است. هنگام بازی در این نقش امیدوار بودم تماشاگران مرا در این حال و هوای شخصیتی جدید قبول کنند. برعکس فیلم‌های کمیک استریپی ابر قهرمانانه، در هانکوک هیچ کس این قهرمان خیالی را دوست ندارد و کسی منتظر نیست تا او در مقام ناجی به کمک آدم‌ها بیاید.

او یک کاریکاتور ابر قهرمان است و با کارهایش آبروی هر چه ابرقهرمان را که بوده، برده است!‌ وقتی می‌خواستم فیلم را بازی کنم، خیلی خوب متوجه این نکته بودم و می‌دانستم که نقشم یک جورهایی ضد قهرمان است و نه قهرمان.

پس چرا بازی در فیلم را قبول کردید؟

به خاطر تازگی نقش و فیلمنامه. می‌دانید، من الگوهای مربوط به قصه فیلم‌های پرفروش را مطالعه می‌کنم و نسبت به آنها کنجکاو هستم. 9 تا از 10 فیلم پرفروش کل تاریخ سینما کارهایی هستند که موجوداتی عجیب و غریب داخل آنها وجود دارد و ‌در ‌7 تای آنها شما با یک قصه عاشقانه هم روبه‌رو هستید.

پس اگر می‌خواهی یک فیلم موفق داشته باشی، باید به دنبال تازگی باشی و حرف جدیدی را مطرح کنی. با دنبال کردن الگو‌ها، باید الگوی جدیدی خلق کنی که تکراری نباشد.

همین چیزهاست که شما را به صورت یک مهره کلیدی صنعت سینما درآورده است. از سال 2002 به این طرف، تمام فیلم‌های شما جزو کارهای پرتماشاچی بوده است.

آدم‌ خوش‌شانسی بوده‌ام که این اتفاق افتاده است. برخی تحلیلگران در نوشته‌های خود گفته‌اند حواسم باشد مغرور نشوم و خودم را گول نزنم. ولی خیلی خوشحال می‌شوم وقتی مطالبی می‌خوانم که در آنها گفته شده من فقط یک ستاره سینمای پاپ کورنی نیستم و تماشاگران فقط برای سرگرم شدن به دیدن فیلم‌هایم نمی‌آیند.

«در جستجوی خوشبختی» یک درام سیاه 2 ساعته بود که تماشاگران با حوصله آن را تماشا کردند. این فیلم اصلا حال و هوای یک کار تجاری، کمدی یا اکشن را نداشت. فیلم درامی اجتماعی درباره مرد سیاهپوستی بود که تلاش داشت کاری پیدا کند و برای فرزندش سرپناهی درست کند.

قصه فیلم نه بیننده‌اش را گول می‌زد و نه او را به یک دنیای خیالی و دروغین می‌برد. می‌دانید که این فیلم فقط در آمریکا 163 میلیون دلار فروش کرد. اگر این رقم را با فروش 138 میلیونی «پسرهای بد 2» مقایسه کنید، می‌بینید که تماشاگران استقبال خیلی خوبی از این کار سنگین و غیرمتعارف هنری کرده‌اند. این چیزها خیلی خوشحالم می‌کند و احساس می‌کنم دارم کار درست را انجام می‌‌دهم.

و همین فیلم دومین نامزدی اسکار را پس از «علی» برایتان به ارمغان آورد.

راستش را بگویم خیلی خوشحال شدم. آدم احساس می‌کند تلاش و کارش دیده شده و کسانی هستند که قدر زحمات بازیگر را می‌دانند. هم «در جستجوی خوشبختی» و هم «من افسانه هستم» آن اعتباری را که حقشان بود دریافت کردند.

در این فیلم‌ها من کاراکتری متفاوت از کارهای دیگرم ارائه دادم و جالب است که هر دو گروه منتقدان و تماشاگران از آنها استقبال خیلی خوبی کردند. امیدم این بوده و هست که با بازی در این‌گونه نقش‌ها و فیلم‌ها ثابت کنم می‌توانم نقش‌ها و فیلم‌های متنوع و متفاوتی بازی کنم.

ولی حتی یک فیلم خیلی موفق و پرفروش هم می‌‌تواند تاثیر منفی روی کار یک ستاره‌سرشناس بگذارد.

بله، متوجه منظورتان هستم. برخی منتقدان نسبت به صحنه‌های مشترک من و آن سگ مهربان در «من افسانه هستم» چیزهایی نوشتند. مرگ آن سگ در قصه فیلم شاید چیز چندان خوشایندی نبود. ولی من مسوول آن نبودم! فیلمنامه فیلم چنین چیزی را می‌طلبید.

فیلم‌های کمیک استریپی و ابرقهرمانانه را دوست دارید؟

احساسم این است که قصه‌‌های کمیک استریپی روی کاغذ قشنگ‌تر و جذاب‌تر هستند. وقتی آنها را توی مجلات و کتاب‌ها می‌خوانی، لذت بیشتری می‌بری. شاید یکی از دلایلی که فیلم‌های آنها را خیلی دوست ندارم،‌ این است که جلوه‌های ویژه آنها خیلی زیاد است.

آدم خیلی راحت متوجه می‌شود که آنها با کمک رایانه دیجیتالی ساخته شده‌اند و فضایی واقع‌گرایانه ندارند. 3 قسمت اول «سوپرمن» در دهه 80 را یادتان هست؟ با آن که جلوه‌های ویژه آنها در مقایسه با فیلم‌های امروزی خیلی کم به نظر می‌رسد، ولی حس و حالی واقعی داشتند و از دیدنشان لذت می‌بردید.

هنگام بازی در هانکوک از سازندگانش خواستید که جلوه‌های ویژه آن معقول باشد؟

البته این نکته را به یاد داشته باشید که هانکوک با فیلم‌های ابرقهرمانانه شوخی می‌کند. به همین دلیل جلوه‌های ویژه آن باید با اغراق همراه می‌بود. مثل فیلم‌های کمدی که در صحنه‌ها و بازی‌های آنها با اغراق روبه‌رو هستیم، اینجا هم لحن فیلم کمی شوخی بود.

اقدامات هانکوک ابرقهرمان باید با اغراق و خرابی زیادی همراه می‌شد تا تماشاچی قبول کند که مردم عادی او را نمی‌‌خواهند. پس کار جلوه‌های ویژه فیلم سخت بود و باید کارها و اقدامات هانکوک را با اغراق به نمایش می‌گذاشت.ولی در کل، سازندگان فیلم متوجه این نکته بودند که در کارشان زیاده‌روی نکنند و باعث سرخوردگی بیننده نشوند.

یک مساله خیلی جالب، حمایت شما از رقیب خود تام کروز در هجوم اخیر رسانه‌‌ای به اوست.

ما با هم دوست هستیم و وقتی حمله رسانه‌ها به او را می‌بینم، آزرده‌خاطر می‌شوم. تام بازیگر و انسان خیلی خوبی است و حقش نیست با وی چنین رفتار شود. آدم‌های خیلی کمی مثل او را دیده‌ام که اینقدر انتقادپذیر و خونسرد باشند. یادتان هست چند سال پیش یک خبرنگار در انگلیس روی فرش قرمز به صورتش آب پاشید؟ عکس‌العمل تام در مقابل این حرکت چه بود؟ او حتی از آن خبرنگار شکایت هم نکرد. فقط گفت شوخی بی‌مزه‌ای بود. ولی رسانه‌ها کوچک‌ترین حرکت و کارهایش را در بوق می‌کنند. یک دلیلش هم شهرت و محبوبیتی است که او دارد.

رسانه‌ها می‌دانند هر خبری دربار‌ه‌اش چاپ کنند، بلافاصله پرخواننده می‌شود و از این وضعیت نهایت استفاده و سوءاستفاده را می‌کنند. من و تام روی پرده سینما رقابتی سالم و دوستانه داریم.

آیا ممکن است در فیلمی با یکدیگر همبازی شوید؛ مثلا در یکی از «ماموریت غیرممکن‌»ها؟

احتمال آن هست. ولی هنوز فیلمنامه‌ای که قصه خوبی داشته باشد و برای هر دوی ما نقشی قابل توجه در نظر گرفته باشد، پیدا نکرده‌ایم.

پس پیشنهادهایی داشته‌اید؟

بله، ولی به نتیجه نرسیده است.

اوضاع و احوال با فرزندانتان چطور است؟

ویلوی 7 ساله و جیدن 9 ساله هر کاری را که بخواهند انجام می‌دهند، به این شرط که به نظر والدینشان کارهای جالب و بانمکی باشد. من و همسر بازیگرم جیدا پینکت مثل ستاره‌ها زندگی نمی‌کنیم. خواب و بیداری در منزل ما ساعت خاص خودش را دارد و خبری از مهمانی‌های شلوغ که تا دیر وقت طول می‌کشد نیست. ما یک زندگی طبیعی و عادی داریم که فقط هنگام فیلمبرداری یک فیلم جدید برای 2 ماه کمی تغییر می‌کند.

از کارنامه کاری‌تان راضی هستید؟

بله، چرا نباید باشم. در آن فیلم‌هایی بازی کرده‌ام که دوستشان داشته‌ام و تماشاگران هم آنها را دوست داشته‌اند. وقتی «علی» را بازی می‌کردم، متوجه شدم محمدعلی کلی یک جمله را همیشه تکرار می‌کرد: «من بزرگ‌ترین هستم.»

اوایل جمله را می‌گفت تا خودش هم آن را باور کند. احساس می‌کنم او با بیان این جمله می‌خواست نسبت به درد و رنج و پذیرفته نشدن واکنش نشان دهد. او آنقدر این جمله را تکرار کرد که خودش هم آن را باور کرد. این دقیقا همان کاری است که من هم می‌خواهم انجام دهم.

کاراکتر شما در هانکوک می‌خواهد دنیا را نجات دهد. جهان امروزی را چگونه می‌بینید؟

فکر می‌کنم کره خاکی ما مثل یک رایانه بزرگ است. کیبورد آن هم در درون تک‌تک ما آدم‌هایی است که روی آن زندگی می‌کنیم. باید طوری زندگی کنیم که این رایانه از کار نیفتد.

و به عنوان آخرین سوال، کار جدید چه دارید؟

تا پایان سال «هفت پوند» را روی پرده سینماها خواهم داشت که یک درام اجتماعی است. اما این روزها بسیار ذوق‌زده‌ام، زیرا قرار است جلوی دوربین فیلم جدید استیون اسپیلبرگ ظاهر شوم. فیلم که «دادگاه شیکاگو 7» نام دارد براساس یک ماجرای پرونده واقعی ساخته می‌شود.

قصه فیلم درباره گروهی در دهه 70 میلادی است که به شیکاگو 7 معروف شدند و دادگاه آنها جنجال زیادی در آمریکا به راه انداخت. خط اصلی قصه فیلم درباره مواد مخدر و تاثیرات آن روی مردم و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. خیلی خوشحالم که با اسپیلبرگ کار می‌کنم. او یکی از چهره‌های افسانه‌ای سینماست و فیلم‌هایش را خیلی دوست دارم. دلم می‌خواهد در یک فیلم علمی  تخیلی او بازی کنم یا یکی از بازیگران مجموعه فیلم «ایندیانا جونز» او باشم.

موفقیت دنباله‌دار

راجر ابرت، منتقد قدیمی و کهنه‌کار سینما در ارتباط با هانکوک می‌نویسد: «سال‌ها بود که در انتظار چنین روزهایی بودم و می‌خواستم یک فیلم ابرقهرمانانه به نمایش عمومی درآید که کارها و اقدامات ابرقهرمان‌ها، عواقب و پیامدهایی در زندگی و دنیای واقعی داشته باشد.

آنها برای اجرای اعمال ابرقهرمانانه خویش ماشین‌ها را خراب می‌کنند، پله‌ها را از بین می‌برند، ایستگاه‌های پمپ‌بنزین را ویران می‌کنند و خلاصه هیچ چیز سالمی به جای نمی‌گذارند. تازه، پس از تمام این کارها هیچ وقت برنمی‌گردند تا آنچه را ویران کرده‌اند، دوباره از نو بسازند. جان هانکوک قهرمان فیلم هانکوک آدمی با تمام مشخصات بالاست.

اگر کسی از اهالی شهر می‌خواست علیه او اقامه دعوی کند، وی باید میلیون‌ها دلار خسارت پرداخت می‌کرد! او برای هر کار خوبی که انجام می‌دهد، مشکلات زیادی برای مردم عادی خلق می‌کند. ویل اسمیت در تازه‌ترین فیلم خود، کاراکتر جدید و در عین حال جذابی را ارائه می‌دهد.

بازی اسمیت امتیاز اصلی فیلم است و او کاراکتر هانکوک را به شکلی به تصویر می‌کشد که کاملا واقعی و منطقی به نظر می‌رسد. هانکوک جنبه‌های تازه‌ای از هنر کمدی اسمیت را به نمایش می‌گذارد و جای تعجب نیست اگر گفته شود به زودی تولید قسمت دوم فیلم با بازی او شروع خواهد شد.

ویل اسمیت رنگین‌پوست است ولی به اندازه بازیگران سفیدپوست همچون تام کروز و تام هنکس محبوبیت دارد. به اصلیت آفریقایی‌تباری‌اش احترام می‌گذارد و در کنار کار بازیگری، در فعالیت‌های اجتماعی و مردمی هم مشارکت دارد. از طرفداران حقوق مدنی است و برای احیای حقوق رنگین‌پوستان تلاش زیادی می‌کند.

موسیقی را به اندازه بازیگری دوست دارد و در هر دو رشته فعال است. این روزها می‌توان او را قهرمان جدید اکشن سینما معرفی کرد و این در حالی است که هیچ شباهتی به قهرمانان سابق اکشن همچون آرنولد، استالونه یا بروس ویلیس ندارد. علاقه زیادی به خانه، ماشین و جواهرات دارد و بخش اعظم درآمدش را صرف خرید آنها می‌کند.
بشدت اهل خانواده است و از بازار شایعه و جار و جنجال هالیوودی دور است. خیلی پرکار نیست و ترجیح می‌دهد هر سال فقط یک فیلم داشته باشد و این در حالی است که هر روز با تعداد زیادی پیشنهادهای سینمایی روبه‌روست.

می‌توان گفت با بهترین فیلمسازان فعال دنیای سینما همکاری کرده است. عموما در نقش یک مامور پلیس ظاهر می‌شود. تحلیلگران سینمایی عقیده دارند او حداقل تا 10 سال دیگر یکی از بازیگران مطرح و موفق دنیای سینما خواهد بود.

مترجم: کیکاووس زیاری‌
کوتاه شده از: ustoday.com

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها