در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
با اولین برخورد او را اینگونه میشناسیم: پرستاری مهربان که وضعیت ملاقات کنندگان بیمار را خوب درک میکند و اجازه میدهد محمود بصیرت مهندس را حتی در آی. سی. یو ببیند و فکر هم نمیکند لطفی در حق محمود کرده باشد و در جواب او میگوید: «تشکر لازم نیست، مجبور شدم». ضمنا این را هم باید بدانیم که او پرستاری است که هیچوقت او را در لباس سفید پرستاری نخواهیم دید. او در بیمارستان که باید سفید بپوشد سرتاپا مشکی است و بیرون که احتمالا سیاه پوشیدن موجهتر است سفید میپوشد! در واقع مطابقت با تصورات رایج زیاد خوشایند سیما نیست. به بدنامی گرایش دارد حتی اگر بد نباشد. شخصیت او از این جهت قابل مقایسه با «آلیشیا» در فیلم «بدنام» هیچکاک است. بخصوص به خاطر آن منحنی که در خصوص شخصیتش شاهدیم. هر دو را ابتدا با ویژگی بدنامی میشناسیم سپس آرامآرام به صفت معصومیتشان
پی میبریم و آخر سر میبینیم که مطابق پسند رایج رفتار میکنند تا خوشنام شوند و همین سرنوشت تلخی را برایشان رقم میزند. آلیشیا جاسوس میشود و سیما که بیرون بیمارستان هم سیاه میپوشد میفهمد زندگیاش را عشق محمود به آتش کشیده است.
سیما درونی غمگین دارد و ظاهری شاد و پر از شیطنتهای کودکانه؛ شوخ طبع است و جملههای دوپهلوی کنایهآمیز دارد. این دوپهلویی چه بسا برگرفته از همین تضاد درون و بیرون شخصت او باشند. هر کدام از این جملهها در جای خود مخاطب را میخندانند و بعضیها در عین حال مخاطب را عمیقا به فکر فرو میبرند: «مردهها رو میبرند سردخونه»، «شما تا اطلاع ثانوی مهندسبصیرت باشین»، «از طرف من به خانومت تبریک بگو!»، «متشکرم قربان، امیدوارم همیشه از کنیزتون راضی باشین»، «اگه بخوای حرف زیادی بزنی دوباره خودمو میکشمها»، «از دل برود هر آن که از دیده برفت»؛ و بالاخره اوج تسلط سیما بر این دوپهلوگویی را زمانی شاهدیم که در حضور ترانه دارد با محمود تلفنی صحبت میکند.
سیما دلش خنک میشود از اینکه میبیند ماشینی مدل بالا تصادف میکند و خسارت میبیند. مهم نیست رانندهاش کیست مهم این است که احتمالا ثروتمند بوده که چنین ماشینی خریده. سیما هم که بزرگ شده میدان خراسان است! با این حال او همه ویژگیهای پایین شهری بودن را دارا نیست. شاید سختیهای زندگی به او آموخته باشد که باید از خود دفاع کند اما سیما نمیتواند مهاجم باشد. او فقط یک قربانی است. سیما مادرش مرده، برادرش مرده، شوهرش مرده، پدرش معتاد است، به نام عشق مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، پدرش او را به خودکشی ترغیب میکند. چرا نمیرد؟ سیما میرود و محمود میماند اما آن که واقعا مرده محمود است چنانچه ترانه هم ناخواسته جملهای میگوید که به این مضمون اشاره دارد: «کسی مرده بود؟... بیچاره زن و بچهش». سیما به شیوه خودش، با مرگش، انتقام زندگی تباه شده خود و فرزندش را از محمود میستاند.
آزاد جعفری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد