درباره فیلم «راننده تاکسی» ساخته مهدی صباغ‌زاده‌

هیچ‌ اتفاق‌‌ خاصی‌ نیفتاده ‌است‌

به هر حال «راننده تاکسی» هم یکی از به‌اصطلاح کمدی‌هایی است که در چند سال اخیر به صورت انبوه و فراوان ساخته شده و این انبوه‌سازی و سری‌دوزی تا جایی پیش رفته که دیگر قدرت انتخاب را از تماشاگر گرفته و چند‌سالی است که دیگر عادت کرده و پذیرفته‌ایم که اگر قصد داریم دو ساعتی از وقتمان را با سینما رفتن و فیلم دیدن بگذرانیم، چاره‌ای نداریم که از میان این کمدی‌ها (که گاه تشخیص دادنشان از یکدیگر کاری بسیار دشوار و حتی بعضی مواقع غیرممکن است) یکی را انتخاب کنیم. تماشاگری که راننده تاکسی را برای دیدن انتخاب می‌کند، البته شاید موردی مناسب‌تر از بقیه را برگزیده است.
کد خبر: ۱۶۴۰۰۱

به هر حال «راننده تاکسی» هم یکی از به‌اصطلاح کمدی‌هایی است که در چند سال اخیر به صورت انبوه و فراوان ساخته شده و این انبوه‌سازی و سری‌دوزی تا جایی پیش رفته که دیگر قدرت انتخاب را از تماشاگر گرفته و چند‌سالی است که دیگر عادت کرده و پذیرفته‌ایم که اگر قصد داریم دو ساعتی از وقتمان را با سینما رفتن و فیلم دیدن بگذرانیم، چاره‌ای نداریم که از میان این کمدی‌ها (که گاه تشخیص دادنشان از یکدیگر کاری بسیار دشوار و حتی بعضی مواقع غیرممکن است) یکی را انتخاب کنیم. تماشاگری که راننده تاکسی را برای دیدن انتخاب می‌کند، البته شاید موردی مناسب‌تر از بقیه را برگزیده است.

درست است که صحبت از نقد و بررسی و تحلیل درباره چنین فیلمی بیشتر به یک شوخی می‌ماند و اصولا اطلاق واژه سینما به چنین آثاری جای تردید و بحث دارد و درست است که اگر پای ارزشگذاری در میان باشد، از دیدگاه یک سینماشناس و منتقد، چنین فیلمی اصلا جزو مقوله سینما محسوب نمی‌شود که حالا بخواهد ارزشی هم برای آن قائل شود، اما به‌هر‌حال دیگر غرزدن و شکایت کردن انگار فایده‌ای ندارد و اثری مثل راننده تاکسی را می‌توان به عنوان کالایی که تولید شده تا دوساعت سرمخاطب را گرم کند، پذیرفت. این هم که گفته شد راننده تاکسی مورد مناسب‌تری است، به‌این‌دلیل است که فیلم برخلاف خیلی از آثار مشابه ادعایی ندارد و سازنده‌اش قصد نداشته ابتذال ذاتی اثرش را پشت حرف‌های دهان پرکن و آموزنده و مهم پنهان کند.

فیلم از برخی کلیشه‌هایی تشکیل شده که صباغ‌زاده بدون تعارف و رودربایستی آنها را دستچین کرده و در قالب فرمولی قبلا امتحان شده، تحویل مخاطبش داده است؛ مردی که نامزد دارد، اما دلش پیش یکی دیگر است، مادر و مادرزنی که در بعضی لحظه‌ها و مواقع اسباب دردسر می‌شوند، دختری که از خارج آمده و ماجراهایی را به وجود می‌آورد، پایان خوش ماجرا که با به زندان افتادن آدم‌های بد و ازدواج آدم‌های خوب تمام می‌شود و کلی کلیشه دیگر. این کلیشه‌ها حتی در شیوه انتخاب بازیگرها هم رعایت شده؛ حبیب اسماعیلی که بازی نامناسبی دارد، انگار که اصلا از پیش تصمیم گرفته بد بازی کند و با توجه به سابقه و کارنامه بازیگری او، انتخاب هر بازیگر دیگری به جای او نمی‌توانست تناسبی با دنیای فیلم داشته باشد یا ستاره اسکندری که همان تیپ آشنای همیشگی‌اش را از سریال نرگس امتداد داده و البته چیزهایی هم به آن اضافه کرده که مثلا بازیش کمی متفاوت به نظر برسد و البته درصدر همه ثریا قاسمی که سالهاست همین تیپ آشنا را بدون کوچک‌ترین کم و زیادی و به همان شکل همیشگی بازی می‌کند و گویا مردم هم خوش‌شان می‌آید که تغییری در آن نمی‌دهد. طرح و توطئه ماجرا هم طوری طراحی شده که مخاطب سینمارویی که این فیلم را برای تماشا انتخاب می‌کند، اصولا داستان برایش اهمیتی نداشته و خنده‌های لحظه‌ای بر هر چیزی رجحان داشته باشد، مثلا بخش زیادی از صحنه‌های ابتدایی فیلم، به گشتن امین و مسافرش جنیفر دور شهر می‌گذرد، به این دلیل که امین کلمه سی‌متری را با معادل انگلیسی گورستان اشتباه می‌گیرد و همه سی‌متری‌های تهران را می‌گردد که 10 دقیقه‌ای از زمان فیلم را شامل می‌شود؛ یعنی اشتباه گرفتن این دو لغت ممکن است در لحظه لبخندی را بر لب تماشاگر بنشاند، اما واقعا کش دادن چنین مساله‌ای تا‌این‌حد، بی‌آن که تاثیری در داستان فیلم داشته باشد، چه دلیلی دارد؟

کل فیلم با چنین نگاهی ساخته شده و همه سکانس‌های فیلم از این دست هستند. صحنه‌های تعقیب و گریز آدم‌ها، صحنه‌های کشداری که شخصیت‌ها در گورستان مشغول دزدیدن تابوت هستند، تقریبا همه دیالوگ‌های بین امین با جنیفر و سارا و ... از این گونه‌اند؛ یعنی یک ایده که به خیال فیلمساز خنده‌دار بوده، در لحظه اجرا می‌شود و دامنه‌اش تا 10‌دقیقه دیگر کشیده می‌شود بدون این که چیزی به داستان بیفزاید یا اطلاعاتی در روند ماجراها نصیب تماشاگر کند.

گذشته از همه اینها، به هر حال فیلمی است که مردم می‌توانند بروند ببینند و دو ساعتی سرشان گرم شود. این هم که آدم‌های بد ماجرا در پایان به سزای اعمالشان می‌رسند و آدم‌های خوب خوشبخت می‌شوند هم از دسته آن پیام‌ها و اندرزهایی که گفته شد، نیستند؛ چون معیارهای خوب و بد و پاداش و مکافات در چنین فیلم‌هایی و در ذهنیت چنین فیلمسازهایی از زمین تا آسمان با آنچه واقعا هست، فرق دارند.

مسعود ثابتی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها