جنگ با عراق اقتصاد امریکا را نجات می دهد

چند صباحی است که موضوع حمله امریکا به عراق موردتوجه مقامات امریکایی قرار گرفته و در روزهای اخیر به مساله ای در سطح روابط
کد خبر: ۱۵۴۲۵
بین المللی و استراتژی نظامی امریکا تبدیل شده است . از امریکا تا اروپا، از سازمان ملل تا عراق ، از کشورهای عربی و اسلامی تا اسرائیل و فراتر از آن ، توجه جهانیان به این حمله احتمالی معطوف شده و اکنون پرسشی که مطرح می شود، این است که انگیزه امریکا از این حمله چیست و چه اهداف استراتژیک را دراین منطقه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک تعقیب می کند؛ و بالاخره محرکان ومشوقان امریکا از این حمله کدام گروههای داخلی و خارجی وچه کشورهایی هستند و انگیزه های آنها از این مساله چیست ؛ برای پاسخ به پرسش اول یعنی انگیزه امریکا از حمله ، باید حدود یک دهه به عقب برگردیم ؛ هنگامی که شوروی تجزیه شد و جنگ سرد به پایان رسید، امریکا تلاش بی وقفه ای را آغاز کرد تا هژمونی خود را در سایه شعار استراتژیک (نظم نوین جهانی ) در دوران ریاست جمهوری بوش (پدر) در سطح جهانی تحقق بخشد. سیاست خارجی امریکا بر برون مرزهای جغرافیایی بیشتر متمرکز شده بود. دلیل این دیپلماسی برون نگرانه مطلق ، ظهور پدیده هایی از بحران های اقتصادی در درون امریکا بود که موجب شد بوش (پدر) در دوره دوم انتخاب نشود و عصر دمکرات ها با انتخاب بیل کلینتون آغاز نشد، دمکرات ها برخلاف جمهوریخواهان ، به اقتصاد و مسائل درونی امریکا بیشتر توجه نشان دادند تا شعارهایی نظیر نظم نوین جهانی . اگرچه هر دو حزب هژمونی امریکا را جزو اهداف راهبردی خود قرار دادند، ولی تاکتیک ها متفاوت بود. با انتخاب جورج بوش (پسر) و تیم همراه او که از مدیران شرکتهای نفتی و صاحبان تفکرات میلیتاریستی هستند، مسائل برون مرزی در اولویت قرار گرفت ، زیرا تیم جدید معتقد است که حتی تقویت اقتصاد داخلی امریکا در سایه هژمونی امریکا و دستیابی بر منابع انرژی جهان بخصوص خلیج فارس و آسیای میانه و قفقاز و خزرتحقق می یابد. از این رو، از ابتدای انتخاب جورج دبلیو بوش ، قابل پیش بینی بود که جهان در سطح روابط بین الملل و بخصوص منطقه خاورمیانه از منظر ژئوپلتیک ، دستخوش تغییراتی استراتژیک خواهد بود. حادثه 11سپتامبر عاملی شد در سرعت بخشیدن به هدف راهبردی امریکا. دولتمردان واشنگتن به این واقعیت واقفند تنها منطقه ای که در حال حاضر و بعد از فروپاشی شوروی می تواند اهداف راهبردی امریکا را به چالش بکشاند، منطقه ژئواکونومیک خاورمیانه و خلیج فارس و کشورهای اسلامی است و به تعبیر غربیها با حضور رادیکالیسم اسلامی دستیابی و تسلط بر منافع انرژی این منطقه با مقاومت مواجه خواهد شد که درنتیجه به پروسه هژمونی امریکادر سطح جهانی ضربه خواهد زد و مانع تحقق آن خواهد شد و بر اقتصاد امریکا نیز تاثیرات منفی خواهد گذاشت و در نگاه استراتژیست های امریکایی ، به هر طریقی شده باید این مانع به نفع امریکا خاتمه یابد و به این دلیل بعداز حادثه سپتامبر 2002، بی درنگ توجه را به سمت افغانستان و طالبان و القاعده معطوف کردند و در فضاسازی تحت عنوان مبارزه با تروریسم ، جورج دبلیو بوش شعار استراتژیک تیم میلیتاریستی حاکم بر امریکا را مطرح کرد (هرکه با ما نیست علیه ماست ) و به عبارتی می خواهند کار جهان را با برخوردهای نظامی یکسره کنند. افغانستان خاکریز اول بود که تسلط امریکا را بر منابع انرژی آسیا محکم کند و راه عبور انرژی قفقاز و خزر و آسیای میانه را به آبهای آزاد برای حمل به غرب بگشاید. در دیپلماسی امریکا، عراق خاکریز دوم است که با تغییر دولت ، ضمن دستیابی بر چاههای نفت عراق ، تسلط بر منابع انرژی حوزه خلیج فارس را تحکیم می بخشد. درباره پرسش بعدی یعنی محرکان و مشوقان امریکا درخصوص حمله احتمالی به عراق ، باید 3گروه را مورد توجه قرار داد:
1-شرکتهای نفتی امریکایی و تولیدکنندگان تسلیحات نظامی.
2-اسرائیل ازطریق لابی صهیونیست ها (ایپاک ).
3-گروههای معارض عراقی .
درخصوص گروه نخست یعنی شرکتهای نفتی امریکا، در بخش قبلی پاسخ داده شد. شرکتهای نفتی براساس نظر کارشناسان نفتی معتقدند میزان نفت مصرفی در 20سال آینده دوبرابر 20سال گذشته است و همچنین ذخایر نفتی موجود در منابع امریکا فقط تا 10سال آینده کفایت می کند.در نتیجه شرکتهای نفتی امریکایی باید بر منابع انرژی جهان تسلط داشته باشند تا منافعشان را حفظ کنند. با توجه به این که دیک چنی ، معاون فعلی رئیس جمهور امریکا طی سالهای 1995 - 2000در سطح مدیریت شرکتهای برتون قرار داشت ؛ لذا اعمال سیاستهای شرکتهای نفتی بر استراتژی امریکا کاملا مشخص است و بی علت نیست که یکی از طرفداران شدید حمله به عراق ، دیک چنی است . همچنین مقامات نظامی پنتاگون راه حل اقتصادی رو به بحران امریکا را در سرعت بخشیدن به تولیدات کارخانجات تسلیحاتی می دانند و معتقدند منطقه خاورمیانه و خلیج فارس هرچه بیشتر با بحران مواجه شوند، هم تسلیحات بیشتر به فروش می رسد و هم بیشتر به کار گرفته می شود و اصرار شدید رامسفلد، وزیر جنگ امریکا از این زاویه قابل ارزیابی است .اسرائیل و لابی صهیونیستها در سالهای اخیر، استراتژیستهای اسرائیلی به این جمع بندی استراتژیک رسیدند که باوجود 3کانون قدرت در منطقه ، به اهداف راهبردی خود نایل نخواهند شد و با حذف این 3کانون ، می توانند ژئوپلینیک منطقه را به نفع خود تغییر دهند:
1-عرفات و دولت خودگردان فلسطینی
2-حکومت عراق
3-جمهوری اسلامی ایران
در تحلیل دولتمردان تل آویو، جایگزینی هر دولتی در عراق به نفع آنهاست و همچنین اعتقاد دارند دولت عراق جز با حملات نظامی قابل تغییر نیست و از نگاه سیاسی اسرائیلی ها، شرایط حاضر در روابط بین الملل و در گرماگرم مبارزه امریکا با باصطلاح تروریست ، بهترین فرصت است تا عراق مورد حملات نظامی قرار گیرد و استراتژیست های رژیم صهیونیستی به دلایل زیر، برکناری دولت فعلی عراق و انتخاب دولت جدید رابه نفع خود می دانند:
1-دولت بعدی به علت دست نشاندگی امریکا، مواضع دولت فعلی عراق را ندارد.
2-دولت دست نشانده امریکا در عراق درجهت تقویت اسرائیل و ایجاد تفرقه میان اعراب گام برمی دارد.
3-دولت جدید با برقراری روابط با تل آویو، سایر دول عربی و اسلامی را به این پروسه فرامی خواند.
4-سوریه از ناحیه همسایه ای دیگر مورد تهدید جدی قرار می گیرد و باصطلاح جبهه ای جدید و عربی درمقابل دمشق گشوده می شود.
5-اتحاد استراتژیک تل آویو -آنکارا تقویت می شود (درصورت حل مساله کردها) و امکان دارد عراق به آن بپیوندد.
6-ایران با یک دولت طرفدار اسرائیل همسایه می شود و از منظر امنیتی به ضرر ایران خواهد بود.
درصورت تجزیه عراق ، باز هم به نفع اهداف استراتژیک تل آویو در منطقه خواهد بود؛ زیرا:
1-یک دولت قوی تجزیه و به چند دولت کوچک تقسیم می شود.
2-درصورت تشکیل دولت کرد که از نژاد غیرسامی است ، از اتحادیه عرب خارج می شود. قطعا دولت کرد به نفع اسرائیل خواهد بود. عمده ترین گروههای معارض عراقی که شامل 6گروه می شود، طیفی گسترده هستند با تعلقات ومطالبات مختلف و متضاد و باحضور شخصیت هایی ناهمگون و نامتجانس ، که هرکدام با وحدت در انگیزه یعنی سرنگونی صدام حسین ، گردهم جمع می شوند انگیزه شخصیت ها و گروههای معارض عراقی به خاطر تضییقاتی است که ازسوی دولت عراق به آنها وارد شده ؛ اگرچه بسیاری از اینها خود عوامل فشارهای دولت عراق بر شهروندان بودند و حال به خاطر آن که منافعشان تامین نشده ، موضعی مخالف اتخاذ کردند. ادعای معارضان ، سرنگونی استبداد و جایگزینی نظامی دمکرات است ، ولی تعجب برانگیز است که ادعای فوق را می خواهند با قدرت انگلستان و امریکا تحقق بخشند؛ امریکایی که یک تار موی شارون و دولتمردان اسرائیلی رابه همه این معارضان نمی فروشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها