گفت‌و‌گو با کارگردان مستند «استعمار، داستان یک تاریخ» 

چگونه سینمای غرب چهره استعمار را سفید نشان می‌دهد؟

مستند «استعمار، داستان یک تاریخ» به تهیه‌کنندگی مهدی فارسی و کارگردانی محسن فارسی تازه‌ترین تولید گروه مستند شبکه افق است؛ مجموعه‌ای ۱۳ قسمتی با زمان تقریبی ۳۰ دقیقه که هر هفته، شنبه‌ها ساعت ۲۱:۳۰ پخش می‌شود. مجموعه مستندی که نه‌تنها به روایت ۶۰۰ سال تاریخ استعمار می‌پردازد، بلکه می‌کوشد منطق پنهان و جهان‌بینی پشت آن را واکاوی کند؛ منطقی که به‌گفته محسن فارسی، کارگردان این مجموعه، هنوز در قرن بیست‌ویکم بر زندگی بشر سایه انداخته است. با محسن فارسی درباره تولید این مجموعه گفت‌و‌گو کردیم. 
مستند «استعمار، داستان یک تاریخ» به تهیه‌کنندگی مهدی فارسی و کارگردانی محسن فارسی تازه‌ترین تولید گروه مستند شبکه افق است؛ مجموعه‌ای ۱۳ قسمتی با زمان تقریبی ۳۰ دقیقه که هر هفته، شنبه‌ها ساعت ۲۱:۳۰ پخش می‌شود. مجموعه مستندی که نه‌تنها به روایت ۶۰۰ سال تاریخ استعمار می‌پردازد، بلکه می‌کوشد منطق پنهان و جهان‌بینی پشت آن را واکاوی کند؛ منطقی که به‌گفته محسن فارسی، کارگردان این مجموعه، هنوز در قرن بیست‌ویکم بر زندگی بشر سایه انداخته است. با محسن فارسی درباره تولید این مجموعه گفت‌و‌گو کردیم. 
کد خبر: ۱۵۳۵۵۴۷
نویسنده مطهره کشاورز محمدیان - گروه قاب کوچک

محسن فارسی پیرامون این اثر به قاب کوچک توضیح داد: چرا روایت مسلط غرب از استعمار، روایتی «تکاملی» و درعین‌حال فریبنده است و چگونه نمونه‌هایی، چون ماجرای کریستف کلمب، تصویری تحریف‌شده از واقعیت را به جهان عرضه کرده‌اند. فهم این الگو‌های تاریخی، انسان را از نوعی اسارت ذهنی طولانی‌مدت رها می‌کند. او با اشاره به بار سنگین پژوهش پشت پروژه ــ از بازخوانی تمدن‌های بومی آمریکا تا مواجهه با آرشیو‌های تکان‌دهنده خشونت استعمار ــ تأکید می‌کند که این مجموعه برای او «فقط یک پروژه کاری نبود، بلکه یک تحول شخصی» بوده است. 

وی درباره روند شکل‌گیری این پروژه گفت: استعمار در قرن بیست‌ویکم همچنان یکی از نیرو‌های اصلی شکل‌دهنده جهان است، اما روایت مسلط غرب آن را یک مسیر «تکاملی» معرفی می‌کند؛ روایتی که جنگ‌ها، نسل‌کشی‌ها و خشونت‌ها را لازمه پیشرفت بشر جلوه می‌دهد. نمونه کریستف کلمب خود نشان می‌دهد این نگاه چقدر جعلی است. کلمب کاشف نبود؛ اشتباه محاسباتی کرد، مسیرش منحرف شد و سرخپوستان او را از مرگ نجات دادند و با هدیه و احترام با او برخورد کردند. اما سؤال اینجاست: آیا برای این‌که «تبادل فرهنگی» شکل بگیرد، کلمب باید به زنان سرخپوست تجاوز می‌کرد؟ آیا پیشرفت بشر الزاما از مسیر کشتار و غارت می‌گذرد؟ اینها همان توجیهاتی است که اروپایی‌ها تحت عنوان «ضرورت تاریخی» ارائه می‌کنند. 

او ادامه داد: در نگاه غیراروپایی ــ که در قرآن هم بازتاب دارد ــ تاریخ خطی نیست؛ چرخه‌ای است. اتفاق‌ها پیچیده‌اند، اما الگو‌های مشخص دارند و اگر این الگو‌ها را بفهمیم، می‌توانیم از تکرار فجایع جلوگیری کنیم، اما اگر تاریخ را خطی ببینیم، همان نگاه غلط اروپایی را پذیرفته‌ایم و خود تبدیل به عبرت آیندگان می‌شویم. این نگاه خطی پس از پیشرفت‌های علمی و رسانه‌ای در غرب تقویت شد؛ اروپایی‌ها بخش‌های تاریک تاریخ خود را ساده‌سازی یا پنهان کردند و با روایت‌های تازه، خشونت‌ها و جنایات خود را ضروری جلوه دادند؛ از غارت آفریقا و وضعیت کنگو گرفته تا قتل‌عام مردم فلسطین برای کنترل کریدور‌های راهبردی. 

فارسی در بخشی از گفت‌و‌گو با اشاره به مهندسی ذهن در جهان سوم گفت: استعمار فقط خاک و سرمایه نمی‌گیرد؛ ذهن می‌گیرد. با ترکیب رسانه و فلسفه، ارزش‌های مصرف‌گرایانه را تبدیل به معیار منزلت کرده‌اند. 

او برای توضیح این سازوکار به نمونه‌ای تاریخی اشاره کرد: در قرن هجدهم، آناناس یک میوه کمیاب بود. استعمارگران آن را نماد اشرافیت کردند. قیمتش معادل ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار امروز بود و خانواده‌ها آن را اجاره می‌کردند تا فقط روی میز مهمانی‌شان بگذارند. ارزش واقعی آناناس اهمیتی نداشت؛ این یک معنا‌سازی استعماری برای نمایش برتری بود. 

او افزود: امروز همان الگو درباره آیفون تکرار می‌شود. نه فقط در ایران؛ در بسیاری نقاط دنیا به مردم القا کرده‌اند که اگر آخرین مدل آیفون را نداشته باشند، از نظر اجتماعی کم‌ارزش‌ترند. در نهایت، کارگر و کارمند برای رهایی از حس حقارت القاشده، به خرید گوشی با قسط‌های سنگین تن می‌دهند. این، همان مکانیسم استعمار برای ایجاد نیاز و به اسارت کشیدن ذهن است.

فارسی درباره اهمیت تشخیص منبع اصیل در پژوهش تاریخی نیز توضیح داد: «در تاریخ، مهم‌تر از انبوه منابع، توانایی تشخیص منبع دست‌اول از روایت تحریف‌شده است. فضای علمی غرب حقیقت را ثبت می‌کند، اما فضای رسانه‌ای‌اش همان حقیقت را وارونه می‌سازد، مثلا در فیلم ریدلی اسکات درباره کلمب، اسناد معتبر درباره توهم‌زدگی و خشونت کلمب نادیده گرفته شد و سرخپوستان ــ که تمدنی پیشرفته داشتند ــ بدوی نشان داده شدند. اگر قرار باشد کسی را حکومتی بنامیم، مصداقش بیشتر همان‌ها هستند که رسما تاریخ را تحریف می‌کنند. 

او درباره منابع پژوهشی کتاب «استعمار، داستان یک تاریخ» نیز توضیح داد: در این پروژه تنها سراغ منابع دست‌اول اروپایی و آمریکایی رفتیم؛ پژوهشگرانی که دغدغه روایت صادقانه داشتند و هنگام ثبت جنایات استعماری، خود احساس شرم می‌کردند.

فارسی افزود: وقتی کار به مرحله ضبط مصاحبه‌ها رسید، فهمیدیم استعمار پدیده‌ای آن‌قدر سنگین و تکان‌دهنده است که اجازه نمی‌دهد لحن‌ها بی‌طرف بماند. معمولا در کار مستند، انتظار داریم مصاحبه‌شونده خنثی باشد تا مخاطب بتواند خودش قضاوت کند، اما در ۱۴ یا ۱۵ گفت‌وگویی که ضبط کردیم تقریبا هیچ‌کس نتوانست بی‌طرف بماند.

همه با شدتی کم‌سابقه استعمار را رد می‌کردند و با لحنی تند درباره جنایات اروپایی‌ها حرف می‌زدند؛ درحالی‌که برخی نظریه‌پردازان غربی هنوز با همان نگاه خطی و تکاملی‌شان استدلال می‌کنند که آفریقایی‌ها حق‌شان بود به بردگی کشیده شوند یا سرخپوستان سزاوار سرنوشت‌شان بودند. در مصاحبه‌های ما حتی یک نفر هم چنین حرف‌هایی نزد؛ برعکس، همه استعمار را بدون تردید و با قاطعیت محکوم می‌کردند.

فارسی درباره تحول شخصی خود در جریان این پروژه بیان کرد: پیش از این پژوهش، استعمار را فقط یک داستان غارت ساده می‌دیدم و از پشت‌صحنه فکری و الهیاتی‌اش بی‌خبر بودم. اما این پروژه زندگی‌ام را تغییر داد.

او افزود: این‌که فهمیدم خوراکی‌های اصلی امروز دنیا مثل گوجه، ذرت، سیب‌زمینی، کاکائو و تنباکو ریشه در تمدن‌های سرخپوستان دارد، یا این‌که آمازون جنگل طبیعی نیست و تمدنی آن را ساخته، برایم شگفت‌انگیز بود. اینها عظمت بومیان را نشان می‌داد و وحشی‌گری استعمارگران را برجسته‌تر می‌کرد.

او درباره مواجهه با آرشیو گفت: در جمع‌آوری تصاویر آرشیوی، صحنه‌هایی دیدم که از ویدئو‌های داعش هم وحشتناک‌تر بود. داعش زن و کودک را جلوی دوربین شکنجه نمی‌داد، اما استعمارگران این کار را می‌کردند. من در جریان پژوهش، تصویر زنی آفریقایی و نوزادش را دیدم که در اثر بمباران ناپالم پرتغالی‌ها دست و پای‌شان قطع شده بود. نقطه تحول اصلی این بود که فهمیدم استعمار فقط غارت و قتل ساده نبود؛ استعمار یک معنا، یک جهان‌بینی و یک درک عمیق از انسان جداشده از خداست. به این نتیجه رسیدم که گویی خدا، پیش از وقوع یک تحول عظیم جهانی ــ تحولی که ما هنوز ماهیتش را نمی‌دانیم ــ یک‌بار خواسته به تاریخ جهان نشان دهد که اگر او را از زندگی بشر حذف کنید، انسان از چه قیدوبند‌هایی آزاد می‌شود و به چه موجودی تبدیل خواهد شد.

فارسی درباره جنبه‌های فنی مستند هم گفت: انتخاب آقای منانی پیشنهاد برادرم بود. خوشبختانه بیشتر دوستانی که از مشورت‌شان استفاده کردم معتقدند روایت فیلم با صدای ایشان فوق‌العاده شده و دلیلش هم روشن است. آقای منانی با بیش از ۸۵سال سن، یکی از برجسته‌ترین صدا‌های تاریخ دوبله ایران هستند و واقعیت این است که نسل جدید دوبله هنوز به سطح و عمق صدای ایشان نرسیده است.

او درباره زبان بصری مستند هم گفت: خوشبختانه در این مجموعه به یک زبان بصری کاملا متفاوت رسیده‌ایم. طراحی بصری کار حاصل خلاقیت برادرم است که تجربه زیادی در مستند‌های پیچیده دارد. زبان بصری فیلم، تلفیقی از مستند، تصویرسازی و فضاسازی شبه‌انیمیشنی است. نکته جالب اینجاست که با وجود تمرکز فیلم بر کم‌سندترین حوزه تاریخی، موفق به جمع‌آوری بیش از دو ترابایت آرشیو شدیم. همین حجم انبوه از مواد خام، ساختار بصری اثر را شکل داد.

فارسی با بیان این‌که این مجموعه مستند توانسته ۶۰۰ سال تاریخ استعمار را تبدیل به یک سیر خطی واحد کند، افزود: استعمار یک ضربه است؛ مثل یک سانحه بزرگ که مسیر زندگی را عوض می‌کند. اگر ذهن مخاطب آزاد باشد و گرفتار دوگانه‌سازی رسانه‌ای نشود، این ضربه او را از روزمرگی بیرون می‌کشد و وادارش می‌کند بپرسد: آیا جهان باید همین باشد؟ شکل دیگری از زندگی ممکن است؟ و همین پرسیدن، آغاز رهایی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها