پشت خط کنکور
نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در مسیر تحصیل و آینده شغلی

پشت خط کنکور

گفت‌وگو با طیبه گزدرازی، کارآفرین برتر استان بوشهر و مدیرعامل تعاونی صنایع‌دستی نقش‌آفرینان دشتستان

در ستایش دستانی که هنوز می‌سازند

طیبه گزدرازی، از همان اندک‌شمار انسان‌هایی است که ساختن را نه در مفهوم کارخانه‌ایِ آن، بلکه در معنای انسانی و فرهنگی‌اش زندگی کرده است.
طیبه گزدرازی، از همان اندک‌شمار انسان‌هایی است که ساختن را نه در مفهوم کارخانه‌ایِ آن، بلکه در معنای انسانی و فرهنگی‌اش زندگی کرده است.
کد خبر: ۱۵۳۲۷۶۷
نویسنده سید محی‌الدین حسینی‌مقدم-روزنامه نگار

 

دست‌ها همیشه ابزار کار نبوده‌اند؛ گاهی حافظه‌اند، گاهی تاریخ و گاهی آخرین سنگر یک هویت در حال فراموشی. در عصری که ماشین‌ها، سرعت را جایگزین معنا کرده‌اند و تولید به عدد و آمار تقلیل یافته است، هنوز کسانی هستند که به رابطه‌ انسانی میان دست و زندگی ایمان دارند.

طیبه گزدرازی، از همان اندک‌شمار انسان‌هایی است که ساختن را نه در مفهوم کارخانه‌ایِ آن، بلکه در معنای انسانی و فرهنگی‌اش زندگی کرده است. او سال‌هاست در دل جنوب کشور شهرستان دشتستان، میان آموزش، تولید و کارآفرینی، راهی را می‌رود که کمتر کسی حاضر است دشواری‌اش را به جان بخرد؛ راهی که هم به نان مرتبط است و هم به ریشه.

این گفت‌وگو، روایت زیستنی است که در آن، هنر به معیشت گره خورده و مسئولیت اجتماعی به انتخابی آگاهانه بدل شده است. گفت‌وگویی درباره ماندن، در زمانی که رفتن ساده‌تر است؛ درباره ساختن، در روزگاری که اغلب ترجیح می‌دهند فقط مصرف کنند.

 

 

گزارش

گزدرازی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۸۳ در معاونت صنایع‌دستی استان بوشهر به‌عنوان مربی رشته‌هایی مانند معرق چوب، مشبک‌کاری و محرق ساقه گندم آغاز کرد. اما خیلی زود به این نتیجه رسید که آموزش به‌تنهایی کافی نیست؛ هنر زمانی معنا پیدا می‌کند که به زندگی مردم راه یابد و به اشتغال گره بخورد. همین نگاه باعث شد در سال ۱۳۸۶ – با وجود پیشنهادهای استخدام دولتی – مسیر مستقلی را انتخاب کند و شرکت تعاونی صنایع‌دستی «نقش‌آفرینان دشتستان» را پایه‌گذاری کند؛ تعاونی‌ای که نخستین نمونه چندمنظوره در استان بوشهر به شمار می‌رفت. اما امروز به گفته او صنایع‌دستی با موانعی روبه‌روست؛ این هنر در محاصره چندین بحران هم‌زمان قرار دارد: تحریم‌ها، از دست رفتن بازارهای بین‌المللی، پیچیدگی در بازگشت ارز صادراتی، افزایش هزینه تولید و ورود افراد غیرمتخصصی که صرفاً برای دریافت تسهیلات بانکی وارد این حوزه شده‌اند. این عوامل باعث شده قیمت تمام‌شده محصولات بالا برود و قدرت رقابت با تولیدکنندگان داخلی و خارجی کاهش یابد.

او صریح می‌گوید: سیاست‌گذاری زمانی معنا دارد که از کاغذ به میدان برسد. اگرچه در برنامه هفتم توسعه به صنایع‌دستی توجه شده، اما در عمل هنوز چتر حمایت کامل نیست. از نگاه او، این حوزه فقط مسئولیت یک دستگاه خاص نیست، به همکاری جدی بین‌بخشی نیاز دارد و حتی بخش صنعت نیز باید در قالب مسئولیت اجتماعی، نقش پررنگ‌تری ایفا کند.

 

صنایع‌دستی؛ در خطر منسوخ شدن

گزدرازی به این باور است که صنایع دستی هنوز زنده است، اما در حال عقب‌نشینی. دلیل اصلی این روند را تغییر سبک زندگی می‌داند. فضایی که شبکه‌های اجتماعی ساخته‌اند، تمرکز جوانان را گرفته، زمان‌های خالی را بلعیده و میل به یادگیری هنرهای زمان‌بر و صبورانه را کاهش داده است. در مقابل، تبلیغات نظام سرمایه‌داری، نسل جدید را به سمت هنرهای سریع‌الوصول و کم‌ریشه سوق داده است.

در این میان، نظام آموزشی نیز نقش خود را به‌درستی ایفا نکرده است. آموزش اگرچه قدرت فرهنگ‌سازی دارد، اما آموزش هنرهای سنتی نه در اولویت مسئولان بوده و نه در سبد فرهنگی خانواده‌ها. به گفته او، آموزش‌ها باید پیش از مهارت‌آموزی، به انتقال «معنای میراث» و «هویت فرهنگی» بپردازند، در حالی که این بخش تقریباً به فراموشی سپرده شده است.

 

تولید؛ زخمی‌تر از فروش

گرچه بسیاری تصور می‌کنند مشکل اصلی صنایع‌دستی در بازار است، اما او تأکید می‌کند که بحران از مرحله تولید آغاز می‌شود:

کمبود نیروی ماهر، کاهش انگیزه، تغییر اولویت‌های اقتصادی، بالا رفتن دستمزدها، فشار مالیاتی و ظهور درآمدهای جایگزین مثل ارزهای دیجیتال، تولید را غیراقتصادی کرده است. پس از این مسیر دشوار، هنرمند تازه باید وارد میدان فروش و شبکه‌سازی شود؛ جایی که برخی افراد ناتوان از رقابت به تخریب و ایجاد مزاحمت روی می‌آورند.

او در این میان، موضوع برندسازی را نیز یک خلأ جدی می‌داند؛ اما بر این باور است که ایجاد یک برند واقعی وظیفه خود تولیدکننده است نه یک نهاد یا اداره خاص. «برند بودن» با ثبت یک نام تجاری تفاوت دارد؛ برند، حاصل سال‌ها کیفیت، اعتماد و استمرار است.

 

زنان، اعتماد و کارآفرینی

در موضوع زنان کارآفرین، نگاه گزدرازی برخلاف کلیشه‌های رایج است. او تأکید می‌کند که در استان بوشهر، اعتماد به بانوان کارآفرین وجود دارد و مسئله اصلی، نگرش غلط نسبت به مفهوم کارآفرینی است. به گفته او، کارآفرین کسی نیست که همیشه در صف وام بایستد؛ بلکه باید توان خلق سرمایه را داشته باشد و تسهیلات را تنها در صورت نیاز واقعی، آن هم برای توسعه اشتغال، دریافت کند.

 

مهاجرت؛ زنگ خطری برای فرهنگ

ترک کارگاه‌ها و مهاجرت هنرمندان، از نگاه او یک مسئله اقتصادی نیست؛ یک تهدید فرهنگی و اجتماعی است. جامعه‌ای که از فرهنگ اصیل خود تهی شود، در معرض افزایش آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که او همچنان باقی مانده؛ حتی زمانی که می‌توانست با تخصص و تحصیلات خود، در حوزه‌های پردرآمدتر و کم‌دردسرتر فعالیت کند.

دلیل ماندنش ساده و در عین حال سنگین است: «چشم امید خانواده‌هایی که معیشتشان به ما گره خورده است؛ زنان سرپرست خانوار، اقشار آسیب‌پذیر و خانواده‌های تحت پوشش نهادهای حمایتی.» او می‌توانست مسیرهای ساده‌تر و پردرآمدتری انتخاب کند؛ اما نماند تا فقط «درآمد» داشته باشد، ماند تا «اثر» داشته باشد.

در پاسخ به این پرسش که اگر تمام این مسیر در یک مفهوم خلاصه شود، آن چیست، بی‌درنگ می‌گوید: برند بودن؛ نه به معنای تجاری آن، بلکه به معنای ماندن در کیفیت، مسئولیت و هویت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها