ترویج دموکراسی محور اصلی جنگ دولت جورج بوش با تروریسم و استراتژی کلان آن بوده است. طولانی ترین مقاله علمی در باب ریشه های دکترین بوش ، با جمله پیش ، آغاز می شود.
کد خبر: ۱۵۳۱۵۷

این بیانات چندان هم شگفت آور نیست. این بیان تا سال 2005 ، به سطح یک آیین نیز رسید. هم اکنون در ادبیات علمی امریکا بکرات با این اعتقاد روبه رو می شویم که دموکراسی را می توان از خارج تحمیل کرد و این فرض ، انگیزه دخالت امریکا در عراق بوده و به عنوان یکی از ارکان جدید جاه طلبی سیاست خارجی ایالات متحده در دیگر جاها نیز پنداشته می شود. در این اظهارنظر گاه مبالغه می شود: ترویج دموکراسی در خارج ، آرمان اصلی سیاست خارجی ایالات متحده از زمانی بوده است که وودرو ویلسون یک عنصر آرمانگرای قوی را به آن بخشید. ترویج دموکراسی در دوران رونالد ریگان مسکوت گذاشته شد و بوش پسر، با استواری کم نظیری ، خود را درگیر آن کرده است . در مطبوعات و رسانه های امریکا، این فرض ، جزو بدیهیات اولیه محسوب می شود.در شرایطی که این چنین اصراری بر بدیهی بودن این فرض ، آن هم به اتفاق آرائ وجود دارد، به نظر می رسد که واکنش دولت در برابر آن ، بررسی استدلالات ارائه شده له و علیه فرضیه مذکور باشد. ماهیت این استدلالات ، ابزار مناسبی برای بررسی عملکرد دموکراسی ارائه می کند. به عنوان مثال ، اگر کره شمالی چنین ادعایی می کرد، هیچ کس به خود زحمت نمی داد که برای آن دلیلی ارائه کند: تنها کافی بود که رهبر کره شمالی ، درباره آن سخن بگوید. ولی در یک فرهنگ دموکراتیک ، شواهدی متقن بایستی ارائه شود و نیز استدلالاتی قوی تا بتواند به مناقشات پیش آمده پاسخ گوید. به این مسائل هنگام بررسی دکترین بوش ، اشاره خواهد شد ولی اینک اندکی درباره وضع موجود تامل می کنیم .فهم پدیده های انسانی ، کار چندان آسانی نیست . از بعضی جهات ، فهم پدیده های انسانی ، بسیار سخت تر از علوم طبیعی است . مادر طبیعت ، مثلا پاسخی درباره صفحات نقره ارائه نمی کند، ولی حداقل وی مانعی نیز برای فهم آن ایجاد نمی کند؛ ولی در پدیده های انسانی ، وجود چنین موانعی ، یک قاعده تلقی می شود. از این رو، برچیدن ساختارهای فریب و نیرنگ که توسط سیستم های عقیدتی ایجاد شده اند ضروری است ، نظام هایی که طیف گسترده ای از شیوه هایی را به کار می گیرند که به طور طبیعی از جایی که قدرت در آن متمرکز شده ، جریان می یابند.بعضی اوقات ، شخصیت های پرآوازه ، به حد کافی مهربان هستند تا کمکهایی را برای انجام این کار، ارائه کنند. در سال 1981 ، ساموئل هانتینگتون ، استاد علم سیاست در دانشگاه هاروارد، کارکرد تهدید شوروی را این گونه توضیح داد: «شما ممکن است مجبور باشید مداخله یا دیگر اقدامات نظامی را طوری انجام دهید تا این سوئبرداشت حاصل شود که انگار اتحاد جماهیر شوروی در حال جنگیدن با شماست».
این همان کاری است که ایالات متحده ، از زمان ارائه دکترین ترومن ، تاکنون انجام داده است. هانتینگتون به دلایل مشابهی چند سال پیش هشدار داد که تبلیغات میخائیل گورباچف ، همان قدر می تواند برای منافع امریکا در اروپا خطرساز باشد که تانکهای لئونید برژنف بودند. سیستم های عقیدتی برای تسهیل اقدامات خود، اغلب دشمن موجود را به عنوان موجودی با ماهیت اهریمنی توصیف می کنند. این توصیف گاه ممکن است صحیح باشد، ولی جنایات انجام شده ، بندرت دلیلی برای درخواست اقدامات قهرآمیز علیه هدف منتخب ، محسوب می شوند. از این رو، بسیار اتفاق می افتد که یک کشور از دوستی محبوب یا یک متحد (که به جنایات هولناکی دست می زند) به سادگی به یک شر مطلق تبدیل شود که باید از بین برود (به دلیل ارتکاب جنایات کاملا مشابه).نمونه اخیر، صدام حسین است . تقبیح پرشور جنایات هولناک صدام حسین که ایالات متحده را وادار کرد تا مردم عراق را مجازات کند، توانست از ادای این کلمات جلوگیری کند که «صدام این جنایات را به کمک ما مرتکب شد، زیرا ما به فجایعی که به اهدافمان نسبت داده می شود، توجهی نداریم». همان گونه که گفته شد، مقررات همچنان به قوت خود باقی ماند؛ زیرا صدام به خاطر جنایاتش به دادگاه فرستاده شد. اولین دادگاه به فجایعی پرداخت که وی در 1982 مرتکب شده بود سالی که وی از فهرست دولت ریگان درخصوص کشورهای حامی تروریسم خارج شد تا کمکهای نظامی و دیگر کمکها بتواند به سوی یک دیکتاتور خونریز سرازیر شود. این کمکها تا زمانی که وی اولین جنایتش را انجام داد، ادامه داشت : سرپیچی (یا شاید بدفهمی) از دستورات ایالات متحده در آگوست 1990. این وقایع چندان هم مبهم نیستند، ولی ذیل این توافق تلویحی قرار می گیرند که نباید اشاره ای به آن حقیقت خاص داشته باشند.

استثناگرایی

اظهارنظر هانتینگتون با آن که به طور گسترده ای عمومیت یافته ؛ ولی هنوز بخش کوچکی از ماجراست . ضروری است که نه تنها درباره شیاطین بزرگ موجود، بلکه همچنین درباره نجابت منحصر به فرد خود نیز سوئبرداشت هایی ایجاد شود. بویژه تهاجم و ترور باید به عنوان دفاع مشروع و ایثار در جهت توهمات الهام بخش ، نشان داده شوند.امپراتور ژاپن ، هیراهیتو، صرفا در حال بازگویی یک مضمون تکراری بود، زمانی که در خلال سخنرانی تسلیم خود در آگوست 1945 ، چنین گفت : «ما به خاطر خواسته صادقانه خود برای تضمین صیانت نفس ژاپن و تثبیت اوضاع آسیای شرقی ، به امریکا و انگلیس اعلان جنگ کردیم. ما به هیچ وجه در اندیشه آن نبودیم که حاکمیت دیگر کشورها را زیرپا بگذاریم و دست به توسعه طلبی ارضی بزنیم».
چندان دلیلی برای شک کردن درباره صداقت امپراتور ژاپن وجود ندارد. حتی در گزارشات دولتی در کشور ژاپن ، لفاظی های دلگرم کننده تری ، حملات ژاپن به منچوری و شمال چین را همراهی می کرد. تاریخ جنایات بین المللی ، آکنده از چنین احساساتی است .مارتین هایدگر در سال 1935 و در دوران تیره نازیسم اعلام کرد که امروز آلمان باید از خطر ظلمت جهانی در خارج از مرزهای آلمان ممانعت به عمل آورد.

اثر: نوام چامسکی
مترجم : یعقوب نعمتی ورو جنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها