این کتاب در مورد بزرگترین دشمن هر هنرمند، نویسنده، ورزشکار یا هر نوجوان خلاقی است: «مقاومت». مقاومت همان صدای مرموزی که وقتی تصمیم میگیری نقاشی کنی، پیانو بنوازی یا برای امتحان مهمی درس بخوانی، در گوشت زمزمه میکند: «فردا شروع کن»، «حال و حوصله نداری»، «اینگونه که نمیشود!». این کتاب به من آموخت که این صدا، طبیعی است و همه آن را تجربه میکنند. افراد موفق کسانی نیستند که این صدا را نمیشنوند، بلکه کسانی هستند که با وجود شنیدن آن، اقدام میکنند. نبرد هنر به من یادآوری کرد که منتظر نبوغ، الهام یا شرایط کامل نباشم. حرفهایها برخلاف آماتورها، منتظر نمیمانند. آنها هر روز، در سختترین شرایط، کار خود را انجام میدهند. نویسنده حرفهای، حتی وقتی حال نوشتن ندارد، مینویسد. ورزشکار حرفهای، حتی وقتی خسته است، تمرینمیکند.
رویاهای تو، چه ساخت یک اپلیکیشن باشد، چه قهرمانی در المپیاد، چه نواختن یک آهنگ زیبا یا حتی ساختن یک زندگی خوب، همگی پشت دیواری به نام مقاومت پنهان شدهاند. کلید عبور از این دیوار، نه انگیزه لحظهای که انضباط شخصیاست.
پس از خواندن این کتاب، فهمیدم که بزرگترین اثر هنری که میتوانم خلق کنم، زندگی خودم است و برای خلق این اثر، باید هر روز بر مقاومت درونم غلبه کنم. باید کارم را، هرچند کوچک اما پیوسته انجام دهم.
کتاب بعدی تو چیست؟ مطمئنم که هرچه باشد، چیزی برای آموختن به تو دارد. فقط کافی است صفحه اول را ورق بزنی و اجازه دهی تا کلمات تو را به سفری جدید ببرند.