همین، بلایی سر آدم میآورد که خدا میداند. دیدن زرق و برقها، منفعتطلبی و شاید حتی تقلیدهای واقعا کورکورانه. علایقشان تغییر میکند و بدترین چیز احساس ناکافی بودن است. آنها مدام حس میکنند از زندگی عقب ماندهاند!
ما که نمیتوانیم همه تلفنهای همراه را جمع کنیم و به دوران قبل تکنولوژی برگردیم اما میتوانیم راهی بسازیم تا در همین فضای نامتعادل، نوجوانان پیجهای درستی را دنبال کنند. حالا چطور؟ به گمانم پیجهای انگیزشی و روانشناسی و اندرزگونه، دیگر فایدهای ندارند. محتواهای تکراری و ناکارآمد آنها، بسیار خستهکننده است. اما به جایش ایدهای دارم.
قبل از آنکه ما حرف بزنیم و مدام به نصیحت بپردازیم، باید گوش شنوا داشته باشیم. اگر قرار بود صفحهای داشته باشم، ترجیح میدادم از خود نوجوانان استفاده کنم و حرفهایشان را موبهمو بشنوم. بگذارم بقیه هم از این حرفها بهره بگیرند و با نسل نوجوان و تفاوتهای آنها آشنا شوند. اینطور شاید حرف بهتر به کرسی بنشیند.
آنوقت است که تازه میتوان متوجه شد چقدر واقعا در این حوزه فعالیت داریم. علاوه بر این حتی برای خود نوجوانها هم تأثیرگذار است.
اینکه با احساسات هم آشنا شوند و همچنین به اشتراکات برسند و فقط فکر نکنند این مشکل مختص به خودشان است. پیج خوب پیجی است که خود نوجوانان آن را دست بگیرند و با چنگ و دندان مراقب احساسات لطیفشان باشند تا مبادا غرق شوند!