این مرد وقتی مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: ۱۰سال است با شیدا زندگی میکنم ولی در این مدت از دست او عاصی شدهام. این زن خرافاتی است و بهخاطر همین خرافات زندگیمان را نابود کرده. مثلا بعضی روزهای خاص از خانه بیرون نمیرود. چون اعتقاد دارد آن روز شوم است. هر بار میخواهیم کاری را انجام دهیم، اگر عطسه کنیم مانع آن میشود. هر روز به این فکر میکنم که آیا واقعا این زندگی برای من ساخته شده یا خیر. عاشق شیدا بودم اما این خرافات او را به فردی تبدیل کرده که دیگر نمیشناسمش. او هیچوقت نمیخواست به حرفهای من گوش دهد. نمیدانم چطور میتوانم به او بفهمانم این زندگی برای من غیرقابل تحمل شده. در هر کاری که میخواستیم انجام دهیم، او بهجای من تصمیم میگرفت. احساس میکنم هیچ کنترلی بر زندگیام ندارم. حتی شیدا در روزهای تولدم میگوید نمیتواند جشن بگیرد. چون آن روز شوم است. این مسأله برای من غیرقابل قبول است. برای همین دیگر نمیخواهم بهخاطر ترسهایش زندگیام را نابود کنم. دنبال یک زندگی عادی هستم و بتوانم آزادانه تصمیم بگیرم. این زندگی دیگر برایم ارزش ندارد. به آرامش و خوشبختی نیاز دارم. این زندگی به من چیزی جز درد و رنج نداده. میدانم که او به من وابسته است اما نمیتوانم این وابستگی را بیش از این تحمل کنم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: این باورها جزئی از وجود من است. نمیتوانم آنها را کنار بگذارم، چون به من احساس امنیت میدهند. همیشه سعی کردهام از شوهرم محافظت کنم. وقتی میگفتم روزی شوم است، هدفم این بود که او را از خطر دور نگهدارم. نمیخواستم چیزی یا کسی به او آسیب بزند. شاید این کار من اشتباه بوده اما نمیتوانستم بهسادگی از آن بگذرم. به همسرم گفتم آن روز شوم است اما او هیچگاه این را درک نکرد. فکر میکرد بهانه میآورم در حالی که واقعا نگرانش بودم. نمیخواستم شوهرم سهراب در خطر باشد. من عاشق او بوده و هستم اما نمیتوانم خودم را تغییر بدهم. این باورها مثل یک سایه همیشه با من است. نمیخواهم او را از دست بدهم اما نمیتوانم خودم را از این مسائل رها کنم. میدانم که زندگیام در حال فروپاشی است اما نمیدانم چه کار باید بکنم. این زندگی برای من هم غیرقابل تحمل شده. شاید باید به این واقعیت فکر کنم که ما دو نفر به دو دنیای متفاوت تعلق داریم. نمیخواهم او را مجبور کنم به باورهای من اعتقاد داشته باشد اما نمیتوانم خودم را از آنها جدا کنم.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاور خانواده صحبت کنند.
با یکدیگر بر چالشها غلبه کنید
سارا شقاقی روانشناس در این خصوص میگوید: معمولا زندگی مشترک نیاز به ارتباط مؤثر و درک متقابل دارد. یکی از عواملی که میتواند به حفظ و تقویت این ارتباط کمک کند، مشاوره و گفتوگوست. مشاوره بهعنوان یک ابزار کلیدی در حل اختلافات و ارتقای کیفیت رابطه شناخته میشود. و میتواند به زن و شوهر کمک کند مشکلات خود را شناسایی و حل کنند. در بسیاری از موارد، افراد بهدلیل عدم توانایی در بیان احساسات و نیازهای خود دچار سوءتفاهم میشوند. مشاوران میتوانند با فراهم کردن فضایی امن و بیطرف به زوجها کمک کنند احساسات و نگرانیهای خود را بهطور آزادانه بیان کنند. این گفتوگوها میتواند به درک عمیقتری ازیکدیگرمنجر شودوبه کاهش تنشهاکمک کند. گفتوگوهای مؤثر به زن و شوهر اجازه میدهد بهجای سرکوب احساسات، آنها را به اشتراک بگذارند و راهحلهایی برای مشکلات مشترک پیدا کنند. این فرآیند میتواند به تقویت اعتماد و نزدیکی عاطفی میان زوج منجر شود. گفتوگوی صادقانه میتواند به پیشگیری از بروز مشکلات بزرگتر کمک کند و احساس تنهایی و انزوا را در بین زن و شوهر کاهش دهد. در نهایت، مشاوره و گفتوگو نهتنها به حل مشکلات موجود کمک میکند بلکه ابزارهایی برای تقویت ارتباط و ایجاد یک زندگی مشترک سالمتر و پایدارتر به زوجها ارائه میدهد. این فرآیند یادآوری میکند که هر دوی آنها در یک تیم هستند و میتوانند با هم بر چالشها غلبه کنند.