متهم برای اینکه راز قتل فاش نشود سرنخها را پاک کرده بود اما تیزهوشی رئیس اداره مبارزه با جرائم جنایی مازندران و دستور بازپرس پرونده، او و همدستش را گرفتار کرد.
به گزارش خبرنگار جامجم، در چهاردهمین روز اردیبهشت امسال مردی با پرونده ناپدید شدن پدرش به پلیس آگاهی مازندران رفت و برای یافتن پدرش که از معلمان سرشناس شهر بود درخواست کمک کرد. او در شکایت خود گفت: پدرم سالها به عنوان معلم در آموزش و پرورش خدمت کرد. این اواخر فعالیت اقتصادی هم داشت. دو روز قبل حوالی ساعت ۱۱ از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. با طولانی شدن غیبت او با تلفن همراهش تماس گرفتیم اما پاسخگو نبود. سابقه نداشت بدون اطلاع، شب به خانه نیاید. به همین دلیل ابتدا به کلانتری رفتیم و شکایت کردیم و امروز هم پرونده را برای رسیدگی به اداره آگاهی ارسال کردند.
پس از این شکایت و با توجه به حساسیت ماجرا، تیمی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ مجتبی شعبانی، رئیس اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی مازندران تحقیقات در این باره را آغاز کردند. تیم جنایی در نخستین گام به استعلام از پزشکی قانونی و بیمارستانهای شهر پرداخت اما تحقیقات در این شاخه به نتیجهای نرسید و هیچ ردی از این مرد به دست نیامد.از سوی دیگر در این مدت تماسی هم برای اخاذی با خانواده مقتول گرفته نشد که این موضوع احتمال آدمربایی را رد کرد. تجسسها هر چه جلوتر میرفت، احتمال قتل آقا معلم پررنگتر میشد. خیلی زود تحقیقات به حمید، یکی از دوستان مرد گمشده رسید، چون مرد ناپدید شده روز حادثه با حمید در مقابل فروشگاه اتکای ساری قرار داشت. کارآگاهان قبل از اینکه سراغ حمید بروند، دوربینهای مداربسته اطراف فروشگاه را بررسی کردند و متوجه شدند آقا معلم در روز ناپدید شدن، موتورش را مقابل فروشگاه پارک کرده و سراغ دوستش رفته و دیگر بازنگشته و موتورش در این مدت آنجا پارک بود. حمید با دستور قضایی بازداشت شد؛ مردی نخبه و خونسرد. او طوری رفتار میکرد که شکها را نسبت به خود از بین ببرد. او در تحقیقات منکر قرار با دوستش نشد و گفت: دو سال قبل با مشکل مالی روبهرو شدم و از دوستم قرض گرفتم. چندی قبل به مردی برنج فروخته بودم که برای گرفتن پول آن به تهران رفتم و او ۳۵ هزار دلار به من داد. من هم پول را به دوستم دادم و رسیدی از او با اثر انگشت و امضا گرفتم. بعد هم از ماشین پیاده شد و دیگر خبری از او ندارم.پس از تحقیقات با توجه به اینکه هیچ مدرکی علیه او نبود، آزاد شد. با این حال رئیس اداره مبارزه با جرائم جنایی همچنان تحقیقات را روی او متمرکز کرده بود. بررسی رسید پول نشان داد امضای پای برگه با امضای آقا معلم فرق دارد. این موضوع تایید کرد که شک به حمید بیمورد نبوده است. در این حین ارسال پیامکی برای خانواده آقا معلم روند رسیدگی به پرونده را وارد مرحلهای تازه کرد.آقا معلم با شماره ناشناسی به خانوادهاش گفته بودحالش خوب است و به دلیل اینکه پلیس در تعقیبش بود، مخفی شده و به زودی برمیگردد. با توجه به اینکه آقا معلم کاری نکرده بود که پلیس در تعقیبش باشد، تیم جنایی مطمئن شد این پیامک برای تغییر مسیر تحقیقات است.
ردیابی سیمکارت، ماموران را به مردی سبزیفروش رساند. او به پلیس آگاهی احضار شد و در بازجویی با اظهار بیاطلاعی از پیامک گفت: «چند روز قبل دو مرد برای خرید سبزی آمدند اما وقتی سرم شلوغ شد، گوشیام را سرقت کردند. یکی از آنها قد بلند بود.» مشخصات یکی از مردان با حمید یکی بود. همچنین بررسیهای تخصصی مشخص کرد سیمکارت در گوشی زنی از بستگان حمید بوده است. ماموران از هر مسیری میرفتند به حمید میرسیدند و همین باعث دستگیری دوباره او یک ماه بعد از ناپدید شدن آقا معلم شد.حمید این بار هم منکر اطلاع از سرنوشت دوستش بود اما وقتی فهمید پازلهای این جنایت تکمیل شده، لب به اعتراف گشود و راز قتل دوستش را فاش کرد. متهم در بازجوییها گفت: دو سال قبل از دوستم پول قرض گرفتم و قرار شد اگر دو ساله آن را پس ندادم، گلخانهام را به جای آن بدهم. دو سال گذشت و نتوانستم این پول را جور کنم. از طرفی برای گلخانهام زحمت کشیده بودم و دلم نمیآمد آن را بابت بدهی بدهم. تنها راهی که برایم مانده بودرا قتل دوستم دیدم تا از پرداخت بدهی خلاص شوم. به همین خاطر روز حادثه با پسرخالهام تماس گرفتم و با پیکان دنبال من و دوستم آمد. به بهانه تحویل گلخانه به آنجا رفتیم و برگهای نوشتیم که بدهی پرداخت شده است. از او خواستم امضا کند که شک کرد و درست امضا نکرد. بعد در انتهای باغ دستم را مقابل دهانش گرفتم که خفه شد .گوشی تلفن همراهش را به پسرخالهام دادم تا با آن گشتی در شهر بزند وبعد آن را در شهر دیگری رها کند. اثر انگشت او را پای برگه تسویه طلب زدم. برای دوستم در انتهای باغ قبری حفر کردم و بعد جسدش را غسل و کفن کردم. برای اینکه روحش در آرامش باشد برایش نماز میت خواندم و بعد دفنش کردم. به جای سنگلحد از باکسهای کندوی زنبور عسل استفاده کردم. بعد هم با صحنهسازی قصد فرار از مجازات را داشتم که ناکام ماندم.
با اعترافات حمید، ماموران راهی گلخانه شدند وجسد را کشف کردند. پسرخاله او هم دستگیر شد و در تحقیقات اعتراف کرد برگه رسید را جعل کرده و برای این کار ۱۲میلیون تومان گرفته بود.
متهمان پس از اعتراف به جرائم خود، با قرار قانونی در بازداشت به سر میبرند و تحقیقات تکمیلی ادامه دارد.