شواهد حکایت از آن دارد که این کشور قصد ندارد تحریمها را برطرف کند و توافق احتمالی هم نتواند ارزش اقتصادی قابل توجهی برای ایران به همراه داشته باشد.این پرسش مطرح میشود که چرا جمهوری اسلامی با این وضعیت و توجیهات وقیحانه آمریکاییها در مورد غنیسازی صفر، باید به این درخواستها پاسخ دهد. متأسفانه، در حوزه حکمرانی و حاکمیتی با نوعی ناترازی و عدم تعادل مواجهیم. به نظر میرسد بخشهای مسئول، دیدگاه انقلابی نداشته و راه حل را در رابطه با غرب و ایالات متحده میبینند. این عدم تعادل خود را در عملکرد ما نمایان میسازد، به طوری که در مذاکرات پیشین، هرگونه ضعف به بیرون منتقل شده است. هیچ کشوری با موقعیت برتر، مذاکره را از موضع ضعف شروع نمیکند. من نیز طرفدار مذاکره هستم، حتی با ایالات متحده، اما از موضع قدرت و با هدف تامین منافع.متأسفانه، ما از چنین فرصتی بهرهبرداری نکردیم و نتیجه این رفتارها و عملکرد از موضع ضعف به جسارت بیشتر آمریکاییها در مواجهه با ایران شده است. به جای این که از موضع قدرت به جسارتهای آنها پاسخ دهیم و به دشمن تودهنی بزنیم، به طور مداوم دنبال دور مذاکره جدید میرویم. ما با مشکلات معرفتی و نگاه سنتی به روابط بینالملل مواجهیم که همچنان هزینههای گزافی به کشور تحمیل میکند. این در حالی است که مردم را نیز نسبت به وضعیت آگاه نمیسازیم. بدین ترتیب، بهتدریج به سمت تبدیل شدن به کشوری وابسته پیش میرویم که راه حل را در تسلیم شدن میبینیم.پیشنهاد میشود با توجه به تجارب و درسهای برجام، از تله مذاکراتی آمریکاییها پرهیز کرده و به جای تسلیمشدن بر سر میز مذاکره، به شفافسازی نگاه خود نسبت به منافع ملی بپردازیم و زیر میز بزنیم و اشتباه برجام را تکرار نکنیم. طرف آمریکایی از حذف غنیسازی و انفجار سایتهای هستهای ایران و حضور بازرسان آمریکایی سخن میگوید که این مسأله شرمآور است. نباید نتیجه این مذاکرات به گونهای باشد که آمریکا هر بار زیادهخواهیهای بیشتری را مطرح کند. جا دارد در سالگرد امام راحل به سیره ایشان رجوع کنیم و اجازه زیادهخواهی به دشمن ندهیم.