طرح پایش ۶۰ بازیکن رده‌های پایه به صورت آکادمیک و علمی
برای نخستین بار در تاریخ اسکواش ایران انجام شد؛

طرح پایش ۶۰ بازیکن رده‌های پایه به صورت آکادمیک و علمی

کی‌پاپ‌؛ تلاشی برای درک نوجوانان

در سال‌های اخیر، موج فرهنگی کی‌پاپ و کی‌دراما به یکی از پدیده‌های نوظهور در میان نوجوانان و جوانان ایرانی تبدیل شده است‌؛ پدیده‌ای که نه‌تنها در فضای مجازی بلکه در زندگی روزمره بسیاری از خانواده‌ها نفوذ کرده است.
در سال‌های اخیر، موج فرهنگی کی‌پاپ و کی‌دراما به یکی از پدیده‌های نوظهور در میان نوجوانان و جوانان ایرانی تبدیل شده است‌؛ پدیده‌ای که نه‌تنها در فضای مجازی بلکه در زندگی روزمره بسیاری از خانواده‌ها نفوذ کرده است.
کد خبر: ۱۵۰۲۴۴۴
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
علی کوثری، پژوهشگر و مستندساز، با آگاهی از این جریان فرهنگی و پس از یک سال تحقیق دقیق، مستندی را تولید کرده که برای نخستین‌بار به‌صورت عمیق و بدون پیش‌داوری، ابعاد مختلف این خرده‌فرهنگ را به‌تصویر می‌کشد. کوثری در مستند خود تلاش کرده کلیشه‌های منفی و برخوردهای سختگیرانه با هواداران کی‌پاپ را بشکند و نشان دهد که این علاقه فرهنگی، بیش از یک سرگرمی ساده، بخشی از هویت‌یابی نوجوانان است.این مستند، برخلاف نگاه غالب که کی‌پاپ را تهدیدی فرهنگی می‌داند، با نگاهی تحلیلی به موضوع می‌پردازد و سعی دارد فضای گفت‌وگو و فهم بهتر را میان خانواده‌ها، معلمان و مسئولان فرهنگی فراهم کند. کوثری می‌گوید که هواداران این خرده‌فرهنگ از اقشار و طیف‌های مختلف جامعه‌اند و نباید آنها را صرفا با تصویرهای کلیشه‌ای و منفی شناخت. او تأکید می‌کند که هدف مستند، قضاوت نیست بلکه شناخت و پذیرش واقعیت موجود است تا بتوان سیاست‌گذاری‌های منطقی و مؤثری برای نسل جوان انجام داد. 

برای شروع گفت‌وگو، ابتدا بفرمایید که آیا پیش از ساخت این مستند، با خرده‌فرهنگ‌هایی مانند کی‌پاپ یا کی‌دراما آشنا بودید؟ به‌عبارت دیگر، شما با عنوان یک «کی‌پاپر» وارد این پروژه شدید یا با رویکرد یک پژوهشگر؟
من پیش ازشروع تولید این مستند، با پدیده‌هایی مثل کی‌پاپ و کی‌دراما آشنایی داشتم اما نه‌ در‌حدی که بخواهم خودم را هوادار یا «کی‌پاپر» بنامم. آشنایی من برمی‌گردد به دوران نوجوانی، حدود ۱۶ یا ۱۷ سالگی‌؛ سریال‌هایی از کره دیده بودم و در جریان فضای عمومی آنها بودم امااین آشنایی،خیلی ازمنظرعلاقه شخصی نبود،بلکه درمسیر پژوهش وبررسی‌های فرهنگی‌ام شکل گرفت. در واقع، از حدود سال ۱۴۰۰ این مسأله برای من جدی‌تر شد و به‌تدریج به موضوعی قابل تأمل تبدیل شد. 

چه مسأله‌ای باعث شد تصمیم بگیرید به سمت ساخت مستندی در این حوزه بروید؟ با توجه به این‌که به‌نظر می‌رسد منابع کافی برای چنین پروژه‌ای در کشور وجود ندارد، چگونه توانستید تحقیق و تولید را آغاز کنید؟
من همواره به‌شکل آرام و پیوسته، در جریان سریال‌های کره‌ای و فضای فرهنگی کره جنوبی بودم، حتی پیش از این‌که وارد فضای تولید مستند شوم.درسال۱۳۹۹زمانی که رسما واردعرصه مستندسازی شدم،صرفا درحال مطالعه و مشاهده مستندهایی با موضوعات مختلف از جمله در این حوزه بودم، بدون آن‌که تصمیم مشخصی برای ساخت مستند در این زمینه داشته باشم اما از میانه سال ۱۴۰۰ به بعد، به مقالات و داده‌هایی برخوردم که از جهاتی بسیار جالب و قابل توجه بودند. همان‌جا بود که ایده اولیه‌ای در ذهنم شکل گرفت‌؛ این‌که این صنعت فرهنگی چگونه در کره جنوبی مدیریت شده و چگونه می‌تواند الگویی موفق برای کشور ما باشد.  اما به‌مرور و با گفت‌وگو با فعالان فرهنگی، مسیر ایده تغییر کرد. آنها بر این باور بودند که جنبه هواداری و مسأله هویت نوجوانان در این ماجرا، مسأله‌ای بسیار مهم‌تر و جدی‌تر است. موضوعی که متأسفانه اغلب نادیده گرفته می‌شود و کسی هم به‌طور دقیق و مستند به آن نپرداخته است. همین شد که ایده ساخت مستند تغییر مسیر داد و به‌شکل کنونی درآمد. 

جرقه‌ اولیه این مستند از کجا زده شد؟ آیا این پروژه را شما به مؤسسه «سفیر‌فیلم» پیشنهاد دادید یا ساخت آن به شما سفارش داده شد؟
ایده اولیه از سوی خودم شکل گرفت اما پیشنهاد ساخت مستند به‌صورت جدی از سوی یکی از مدیران مؤسسه مطرح شد. ما در سال ۱۴۰۰ در حال گفت‌وگو درباره موضوعات مختلف بودیم. ایشان از من پرسیدند: «چه‌کار می‌کنی؟ روی چه‌چیزی کار می‌کنی؟» و من هم توضیح دادم که در حال تحقیق درمورد موضوع هواداری کی‌پاپ هستم. توضیحاتم برای ایشان جالب بود، چون خودشان هم پیش‌تر روی موضوعات فرهنگی مرتبط کارکرده بودند. وقتی روند تحقیق را شرح دادم، گفتند: «خب، بیایید همین را مستند کنیم.» تا آن لحظه من هنوز به مستندسازی دراین حوزه به‌طور جدی فکر نکرده بودم اما پیشنهاد آن مدیر، جرقه شروع پروژه را زد. به این‌ترتیب، موضوع به‌عنوان یک پروژه مستند مطرح شد وکم‌کم وارد فاز عملیاتی شدیم. 

به‌طور کلی، یکی از مسائلی که درباره‌ کی‌پاپ و کی‌دراما در ایران وجود دارد، این است که این خرده‌فرهنگ‌ها هنوز به‌رسمیت شناخته نشده‌اند. در برخی مناظره‌های انتخاباتی به آنها اشاره می‌شود یا گاهی در محافل خاصی درباره‌شان صحبت می‌شود اما همچنان برخورد رسمی با آنها صورت نمی‌گیرد. به‌نظر شما، وضعیت امروز این خرده‌فرهنگ‌ها چگونه است و مستند شما تا‌چه‌اندازه می‌تواند در شناساندن آنها به جامعه مؤثر باشد؟
مسأله به‌رسمیت‌شناخته نشدن این خرده‌فرهنگ‌ها کاملا جدی است. از یک‌سو، انکار می‌شود، از سوی دیگر برخوردهای سختگیرانه‌ای با هواداران آن صورت می‌گیرد. مسئولان می‌گویند «ما کاری با این قضیه نداریم» اما در عمل، برخوردهایی می‌شود که حکایت از انکار کامل دارد. مثلا برخوردهایی که با هواداران در مدارس صورت می‌گیرد یا در فضای مجازی، رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها آنها را به‌گونه‌ای بازنمایی می‌کنند که گویی یک تهدید جدی هستند. این برخوردها معمولا بدون شناخت و آگاهی از ابعاد مختلف این پدیده است. نتیجه‌اش این است که فقط تصویر منفی از این فرهنگ منتشر می‌شود و چالش ما در ساخت مستند دقیقا همین بود.  وقتی سراغ هواداران رفتیم تا با آنها مصاحبه کنیم، با بی‌اعتمادی شدید روبه‌رو شدیم. اغلب‌شان تصور می‌کردند که می‌خواهیم علیه آنها فیلم بسازیم. می‌پرسیدند: «شما هم می‌خواهید ما را بد جلوه دهید؟ چرا اصلا به این موضوع پرداخته‌اید؟» باید توضیح می‌دادیم که هدف ما شناخت و توصیف پدیده‌ای است که وجود دارد، نه تخریب یا قضاوت. 

به‌نظرمی‌رسدمستندشما تلاش دارد ازجایگاه تحلیلگرانه به موضوع بنگرد.کمی بیشتردرباره جایگاه این‌مستندتوضیح دهید. 
دقیقا همین‌طوراست.این مستند در نقطه‌ای ایستاده که تلاش می‌کند ابعاد مختلف موضوع را شرح دهد. این اولین مستندی است که با چنین نگاهی به موضوع هواداری در فرهنگ کی‌پاپ و کی‌دراما می‌پردازد.ما اززوایای مختلف به موضوع نگاه کردیم: از بعد سرگرمی، از منظر هویت‌یابی نوجوانان، از زاویه رابطه آنها با خانواده و از منظر اجتماعی.ما نمی‌گوییم این پدیده لزوما باید تأیید شود اما معتقدیم باید پذیرفته شود که چنین فرهنگی درجامعه وجوددارد.تنهادرصورتی که وجود آن را بپذیریم، می‌توانیم برایش سیاست‌گذاری کنیم، درباره‌اش گفت‌وگو داشته باشیم و تصمیم‌های منطقی بگیریم. بدون شناخت و پذیرش، هرگونه برخورد،سطحی وواکنشی خواهد بود.این مستندتلاشی است برای ارائه شناخت وفراهم‌کردن زمینه‌ای برای گفت‌وگو. 

از زمان انتشار مستند شما مدتی گذشته است. بازخوردها تا اینجا چطور بوده؟ چه از سوی هواداران این خرده‌فرهنگ و چه از سوی مسئولان فرهنگی، اگر مستند را تماشا کرده باشند؟
خوشبختانه بازخوردها تا حد زیادی مثبت بوده‌؛ هم از سوی هواداران و هم از طرف خانواده‌ها، فعالان فرهنگی و حتی برخی مسئولان. برای مثال، چندین‌بار از زبان فعالان فرهنگی شنیدم که حالا تازه متوجه شده‌اند چرا نوجوانان به این فضا علاقه دارند. یکی از همین فعالان که حدود ۱۰ تا ۱۵ سال در مدارس به‌عنوان معلم فعالیت داشته، می‌گفت با این‌که سال‌ها با دانش‌آموزانی که درگیر این علاقه هستند مواجه بوده اما هیچ‌وقت علت یا عمق این مسأله را درک نکرده بود.  در جلسات خصوصی و محافل فرهنگی که با معلمان، مشاوران یا کارشناسان برگزار شد، چنین اعترافاتی کم نبود. از سوی دیگر، بازخورد هواداران هم برای من بسیار اهمیت داشت. یکی از اهداف مهم برای من این بود که بچه‌ها با دیدن مستند احساس طردشدگی یا قضاوت‌شدن نکنند. دلم می‌خواست مستند را پس نزنند، بلکه حتی خانواده‌های‌شان را هم به تماشای آن دعوت کنند.  در واقع تماشای این مستند به‌صورت خانوادگی برایم مهم‌ترین دستاورد بود‌؛ چون کشاندن والدین پای چنین موضوعی کار آسانی نیست اما این بچه‌ها هستند که اگر چیزی را بپسندند، خیلی سریع بین خودشان پخش می‌کنند و همین اتفاق هم افتاد. البته نه برای تبلیغ مستند، بلکه برای رسیدن به همان هدف اصلی یعنی ایجاد شناخت، فراهم‌‌کردن زمینه گفت‌وگو و برداشتن گام‌هایی برای فهم بهتر یک پدیده فرهنگی. 

با توجه به تجربه‌های قبلی، انتظار می‌رفت جامعه هواداری با گارد بسته‌ای به اثر واکنش نشان دهد. در جشنواره فیلم فجر هم فیلمی مثل «چشم‌بادومی» بازخوردهای منفی زیادی از سوی این گروه دریافت کرد اما ظاهرا درباره مستند شما چنین اتفاقی نیفتاد. 
بله، کاملا درست است. دلیل این واکنش متفاوت هم به‌نظرم به فرآیند طولانی و دقیق پژوهشی برمی‌گردد که پیش از تولید مستند انجام شد. ما یک سال تمام صرف پژوهش کردیم و در این مدت تقریبا با هر کسی که می‌توانست به‌شکلی با موضوع مرتبط باشد، صحبت کردیم. مقالات زیادی خوانده شد، تحلیل‌های مختلف بررسی شد و تلاش کردیم همه دیدگاه‌ها را بشنویم.  در این مسیر با طیف وسیعی از هواداران صحبت کردم‌؛ از دختران ۷ تا ۱۰ ساله گرفته تا زنان بالای ۳۰ سال. خواستم بدانم کسی که مثلا ده سال پیش هوادار بوده الان چه نگاهی دارد؟ یا کسی که به‌تازگی وارد این فضا شده، چطور فکر می‌کند؟ همه این‌ها را کنار هم گذاشتیم و با کمک پژوهشگرانی که خودشان هم خانم بودند و در مراحل مختلف تولید همراهی‌مان می‌کردند، مستند را شکل دادیم. 

یکی از نکات جالب مستند، حضور سوژه‌هایی با ظاهر مذهبی است. این در‌حالی است که در ذهن بسیاری، تصویر کلیشه‌ای از یک هوادار کی‌پاپ یا کی‌دراما شکل گرفته که معمولا با چنین ظاهرهایی فاصله دارد. آیا این انتخاب آگاهانه بوده یا نتیجه محدودیت در دسترسی به سوژه‌ها بود؟
حضور چنین سوژه‌هایی کاملا آگاهانه بود. البته همان‌طور که گفتید، پیدا‌کردن افرادی که حاضر به گفت‌وگو و حضور در مستند باشند، کار آسانی نبود. بسیاری از هواداران نسبت به رسانه‌ها بی‌اعتمادهستند و گمان می‌کنند قرار است تصویری منفی از آنها ساخته شود اما من دقیقا به‌دنبال این بودم که کلیشه‌ها را بشکنم.  دربخشی ازمستند، دختری را می‌بینید با همان ظاهری که شاید در ذهن بسیاری نقش بسته. این می‌تواند ذهن مخاطب را از پیش آماده کند اما در ادامه، ما عمدا سراغ هوادارانی رفتیم که از نظر ظاهری، کاملا متفاوت‌اند‌؛ کسانی که شاید هرگز تصور نکنید علاقه‌ای به این فضا داشته باشند. چرا؟ چون واقعیت همین است. این خرده‌فرهنگ درهمه قشرها وطیف‌ها هوادار دارد.این تصور که هواداران کی‌پاپ یا کی‌دراما آدم‌هایی خاص با سبک زندگی متفاوت هستند، تصویر درستی نیست. خیلی از آنها انسان‌هایی عادی هستند، زندگی روزمره‌شان را دارند، در کنار خانواده‌های‌شان زندگی می‌کنند و صرفا علاقه‌ای فرهنگی دارند، مثل علاقه‌ای که ممکن است کسی به موسیقی کلاسیک یا سینمای اروپا داشته باشد. آن هیولایی که از این گروه ساخته شده، واقعیت ندارد. 

نکته‌ای که برای من به‌عنوان فردی که خیلی درگیر این فضا نیستم جالب بود، این است که اغلب تحقیق‌ها و مقالات داخلی تصویری منفی از این خرده‌فرهنگ ارائه می‌دهند. چرا چنین رویکردی نسبت به این پدیده وجود دارد؟ آیا واقعا این خرده‌فرهنگ تماما منفی است یا وجه مثبتی هم دارد؟
در مستند، تلاشم این بود که تمام ابعاد این خرده‌فرهنگ را معرفی کنم‌؛ از دلایل جذابیت آن برای نوجوانان گرفته تا تأثیرات مثبت و منفی‌اش اما همچنان برخی کارشناسانی که در مستند حضور دارند، بیشتر به جنبه‌های منفی ماجرا پرداخته‌اند. این البته بازتاب نگاه غالب موجود در فضای رسمی ماست. واقعیت این است که نمی‌توان گفت تمام آهنگ‌ها یا سریال‌ها منفی‌اند. از طرف دیگر، نمی‌توان انکار کرد که برخی محتواها مغایر با فرهنگ بومی ما هستند اما موضوع این نیست که فقط خوبی یا بدی را ببینیم. در حال حاضر، ما حتی در مرحله قضاوت هم نیستیم. هنوز در مرحله شناخت هستیم. یعنی لازم است ابتدا بفهمیم با چه پدیده‌ای مواجه‌ایم، تا بعدا بتوانیم قضاوتی مبتنی بر آگاهی داشته باشیم. مثلا من در مصاحبه‌هایم با هواداران، با طیف وسیعی از رفتارها مواجه شدم. برخی فقط گاهی آهنگ گوش می‌دادند یا سریال می‌دیدند. این رفتار کاملا عادی بود اما برخی دیگر بودند که مثلا صبح‌ها زود بیدار می‌شدند تا لایو‌کنسرت یا حضور گروه محبوب‌شان در یک برنامه را ببینند و عملا زندگی‌شان تحت‌تأثیر این علاقه قرار گرفته بود. خب، طبیعتا در مورد گروه دوم می‌شود گفت که این وابستگی ممکن است اثرات منفی داشته باشد‌؛ چون زمان طلایی رشد و شکل‌گیری شخصیت‌شان صرف چیزی می‌شود که شاید اولویت نداشته باشد. بنابراین نمی‌شود یک حکم کلی صادر کرد. باید هر مورد را جداگانه بررسی کرد. حتی تأثیرات منفی‌ای هم که مطرح شد، فقط مربوط به مغایرت‌های فرهنگی نبود، بلکه نکاتی بود که حتی در سطح جهانی هم مورد توجه قرار گرفته‌اند. 

در مستند هم اشاره‌ای داشتید که کار، اصلا به‌دنبال قضاوت نیست، بلکه در مرحله‌ای ا‌ست که باید صرفا به معرفی و شناخت بپردازد. با این نگاه، مخاطب مستند چه‌کسانی هستند؟
بله، دقیقا همین‌طوراست. مخاطب اصلی این مستند، اطرافیان یک نوجوان هستند. یعنی والدین، معلمان، مشاوران، مربیان پرورشی، مدیران مدارس و به‌طور کلی افرادی که در فضای تربیتی وفرهنگی با نوجوانان در تعاملند. این‌ها کسانی هستند که باید ابتدا شناخت درستی نسبت به این خرده‌فرهنگ پیدا کنند.چون تا وقتی ندانند نوجوان با چه پدیده‌ای درگیر است، نمی‌توانند درست هدایتش کنند. مستند البته نکاتی هم برای مسئولان فرهنگی و سیاست‌گذاران دارد. چون آنها نیز در ایجاد زمینه گفت‌وگو، آموزش و حتی تولید محتوای جایگزین نقش کلیدی دارند. به‌همین دلیل، تلاش شد در مستند هم به مسائل ملموس خانواده‌ها پرداخته شود، هم به ابعاد عمیق‌تر برای سیاست‌گذاران اما اساس کار ما در این مرحله شناخت بود، نه قضاوت. 

بسیار عالی آقای کوثری. ممنون که وقت‌تان را در اختیار ما گذاشتید. اگر فکر می‌کنید نکته‌ای باقی‌مانده که من نپرسیدم و اهمیت دارد، خوشحال می‌شویم بشنویم. 
فقط می‌خواهم بگویم که قبل از هر بحثی، باید شناخت ایجاد کنیم. این خلا واقعا در فضای آکادمیک ما حس می‌شود. تا وقتی پژوهش نکنیم و دقیق نشویم، هر‌حرفی بیشتر شبیه حدس و گمان است. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها