در صورتی که روی دیگر سکه مضمونی «در سایه سرو» نخست چگونه گفتن محتوای آن است که به فرصتی دیگر وامیگذاریم اما مهمتر از آن چگونگی سیاستگذاریهای مدیریتی است که در پشت چنین محصولاتی قرار گرفته و میگیرند که حالا با برنده شدن در مراسم اسکار چه بسا از این پس به جریان غالب در ریلگذاریهای انیمیشن کشور تبدیل شود.پس پرسش این است که آیا فیلمهای معروف به «کانونی» درحال بازگشت هستند؟ آیا بار دیگر سبک و سیاق کانونی، سینمای ایران را از نفس خواهد انداخت؟ از ظواهر امر و نوع چیدمان مدیریت جدید چنین بر میآید که احیای فیلمهای کانونی دور از انتظار نیست و خصوصا با توفیق این انیمیشن کوتاه در اسکار، به نظر ایام اگزوتیکبازی و مانیفستسازی دوباره جان خواهد گرفت. وقتی باید این هشدار را جدی گرفت که در چند سال اخیر به همت و کوشش بخش خصوصی و توسط جوانان با انگیزه ملی و نگاه مثبت به تماشاگر انبوه، انیمیشن کشور موفق به عبور از گرایش به تولید کارهای مناسب بزرگسالان و روایتهای «پیامدهی آشکار و مستقیم» شده است. در واقع حالا چند سالی است که تعدادی انیمیشن با تعاریف اصولی این مدیوم (که ماهیتا مبتنی بر فانتزی و با هدفگیری مخاطب گروه سنی کودک و نوجوان است) به اکران رسیدهاند و برخی مانند بچهزرنگ، پسر دلفینی و... توانستند علاوه بر جذب تماشاگر انبوه داخلی به فروشهای قابل توجهی در بازار مصرف جهانی نیز دست یابند و...
بنابراین با کسب اسکار، آنهم در محیط مراسمی به شکوه آنچه در فضای مجازی پخش شد، خطر جدی قالبهای «کانونی» در کمین انیمیشن ایران است. اگر احتمال این آسیب جدی گرفته نشود، از این پس خیلیها تلاش برای رسیدن به زرق و برق مراسمهای بیرونی را بر پروسه پرزحمت و ملالانگیز ساخت انیمیشنهای پرمخاطب ترجیح خواهند داد، همچنانکه سینمای زنده هنوز گرفتار الگوی «اصغر فرهادی» در فیلمسازی است. اصلا چرا راه دور برویم.مصداق و مثال بارز در حوزه انیمیشن، تجربه ساخت فیلم کوتاه «تبر» در سال ۵۹ است. احمد عربانی به گفته عبدالله علیمراد قصهای از اروپای شرقی را دستمایه فیلم تبر قرار داد که در فضای انقلابی آن سالها به شدت مورد توجه قرار گرفت. داستان درباره تبر ظالمی بود که همه درختان جنگل از دست او به ستوه آمده و بالاخره هم با اتحاد علیه او قیام میکنند.
تبر هم با تکنیک دو بعدی فریم به فریم ساخته شده بود؛ کاری که در جایگاه اثری «کالت» تا چند سال پیش، انیمیشن ایران را زیر بار مستقیمگویی با کارکرد مانیفستگونه آن قرار برده بود. آنوقت انیمیشن جهان با قصههای فانتزی، شاداب و پرتحرک برای گروه سنی کودک و نوجوان ساخته و حتی در اسکار مطرح میشدند؛ از قبیل شیرشاه، شرک، داستان اسباببازی، در جستجوی نمو، شگفتانگیزان، رنگو، بالا و دهها انیمیشن دیگر که بازار مصرف جهانی از جمله ایران را به تسخیر خود در میآوردند ولی بروبچههای انیمیشنساز ما اسیر و شیدای الگوی تبر، به دنبال ایراد شعارهای مناسب بزرگسالان بودند و... خلاصه اگرچه جشنوارهها و مراسمهای سینمایی مانند اسکار یک فرصت محسوب میشوند که طبعا نباید از آنها غفلت کرد اما بیش و پیش ازاین قضیه باید در عرصه مدیریتی/ الگویی مراقب انیمیشن تازه جان گرفته کشور هم بود تا در نطفه خفه نشود.