در زمان ائمه ما که حکومتی هم داشتند مانند امیرالمومنین ابوالائمه آیا چه شد که شهادت ایشان رقم خورد و آن جامعه پر از داد و عدل ایجاد نشد؛ به این خاطر که خرد مردم کامل نشده و اخلاقشان نیز کمال نیافته بود.
تغییر ساختارها
وقتی در زمان [ملک مهدوی]، خرد کامل شد و اخلاق به اوج رسید بهقول جامعهشناسان، یک اتفاق ساختاری میافتد، به اینگونه که انسان عاقل طبیعتاخداگرا وخداشناس میشودورویکردی توحیدی مییابد.یعنی درحقیقت آن پیوند وهمبستگی پایداریکه ناگسستنی است و مبتنی بر شاخصههای انسانی میتواند باشد همان همبستگی و پیوستار و انسجامی است که برپایه عقل، فهم و اخلاق انسانی رخ بدهد و بقیه انسجامها و ائتلافها ریشه در منیت و خودخواهی دارد. مثلا همین ائتلافهای بین کشورها در اساس برای حمایت از منافع خودشان است اما وقتی عقل و اخلاق انسان کامل میشود، انسان از خودش فراتر میرود و دگردوست و دگرخواه میشود؛ به دیگرسخن به درجهای میرسد که سود و منفعت خود را خیررسانیدن به دیگران و دوستداشتن غیر از خود میشمارد. در نتیجه این نوع همبستگی که مبتنی بر خیرخواهی بوده نوعی از همبستگی است که جنبه توحیدی دارد، یعنی وقتی فرد به این باور میرسد که خداوند واقعا بر جامعه و زندگی او حاکم است و او بنده خداست، باید تلاش کند تا محبتها و اقدامهایش در جهت رضایت خداوند تحقق یابد و بهدرستی تنظیم شود.
شبکه مفهومی مهدوی
چنین اتفاقی اگر بیفتد، جامعه دارای یک همبستگی پایدار میشود و دارای الفتی ناگسستنی و مبتنی بر عدالت و دادگری خواهد شد. این شبکه مفهومی که در زمان امام زمان(عج) رخ میدهد وشدنی میشود، اگر من وشما وجوانان عدالتخواهند ودوست دارند جامعه روزبهروز شرایط انسانیتری بیابد و ستم و ظلم فروکش کند... اگر به مفاهیم اساسی مهدویت توجه کنند به این شبکه مفهومی دست مییابند که ما منتظر تحقق جامعهای هستیم که برآیند عقل و فهم است و نه تقلید کورکورانه بر اخلاق انسانی و دیگر دوستی اتکا دارد. این چنین وضعیتی اگرکه عمومیت پیدا کند پیوندی عمیق بین آحاد افراد متجلی میشود که در آن صورت، همه سرنشینان یک کشتی میشوند که پیامبر اعظم، آن را سرنوشت جامعه مومنان وصف فرموده است و در آن خودگرایی به معنای غرق شدن همه است.پس ما با نگاه و شناخت مفهوم مهدویت در شبکهای مفهومی قرار میگیریم که همان عقل و خرد و همبستگی و خیرخواهی و درنهایت عدالت است. به عبارت دیگر در حقیقت هدف اسلام را در توسعه مفهوم انسانیت مییابیم.
کمال عاشورایی و تمدن
اسلام به منظور به کمال رساندن انسان آمده است و انسانهای کمالیافته، جوامع متکامل و پیشرفتهای را بهوجود میآورند. به عبارت دیگر، ساختارها به سمت عدالت حرکت میکنند زیرا هدف عمومی، خیررسانی به دیگران و پرهیز از ستم است.در این میان، جنس پیوندی که بین عاشورا و مهدویت دارد به این گونه است که عاشورا یک قطعه از جامعه مهدوی است؛ چرا که در روز عاشوراست که من وجود ندارد و همه ما شدهاند. همه خود را در یک امت و در کنار امام میبینند، یعنی در روز عاشورا جامعهای هرچند کوچک شکل میگیرد که ویژگیاش پیوند امام با امت است.هر کسی میکوشد تا زودتر در این مبارزه انسانی شرکت کند و از دستور خدا و امام خودش برای جلب رضایت الهی پیروی کند. از اینرو همان که تنش پارهپاره از زخم و شمشیرهاست وقتی چشم باز میکند از امام خود میپرسد آیا به عهدی وفا کردم که با خدا بستم! یعنی این عاشوراست که ما را به مهدویت میرساند که درواقع آموزههای عقل و خرد است به این معنا که انسان، آفریدگاری دارد و برای خور و خواب اینجهانی آفریده نشده. خدا برای او امام و الگویی قرارداده که پیشگام در ایثار وگذشت وهمه مکارم اخلاقی است. لذا بیش از دیگران، خودش را هدف بلا قرار داده از اینرو در شب عاشورا توصیه میکند در تاریکی شب،خودشان و خانوادهشان را برهانند که آنها چون خود را یک امت میشمارند و واقف و آگاهند که خیروثوابشان همراهی با امامشان است.
راز جاودانگی
در درازنای این ۱۴۰۰سال همه میبینیم که زندههای راستین همین امت اندکشمار کربلاییان هستند. از حر گرفته تا حضرت ابوالفضل که حتی به این توجیه توجه نکرد که با جرعهای آبنوشیدن میتواند کمککاری بیشتری داشته باشد؛ زیرا میخواست مطیع امامش باشد.ما الگوهایی چون عاشورا و مهدویت داریم که نمایانگر عقل، خرد، انسانیزیستن و عدالت هستند. اگر این الگوها را کنار بگذاریم و به مدلهای دشمن توجه کنیم، جز الگوهای مادی، منیت، تحقیر، استحمار و تنانگی چیز دیگری نخواهیم دید. از سوی دیگر، در قاموس دشمنان ما تنها ستم، کودککشی و حمایت از ظالمان به چشممیخورد.
نوزایی بعثت
جوان امروزما ازدانشگاهی وفرهیخته تادیگر جوانان بصیرمیدانند که پدران آنها کاری بزرگ انجام دادندوانقلاب رابه اینجا رساندند اما نه به آسانی، بلکه با دشواری و بهقول امام صادق(ع)درگرداب خون وعرق؛ و قطعهای ورشحهای ازبعثت را درواقع در این انقلاب میتوانیم بهفرمایش مقام معظم رهبری مشاهده کنیم.سخن این انقلاب، مهدوی و عاشورایی است. در نتیجه تلاش دارد که روزبهروزبیش ازگذشته به صفات عقلانی واخلاق همبستگی مبتنی برخیرخواهی متخلق وآراسته شودکه نمونهاش را در رویکرد نیکوکارانه این ملت در بزنگاههایی مانند جشنهای نیکوکاری و کمک به غزه و...مییابیم.این از افتخارات ماست که عاشورایی و مهدوی هستیم.