تفرشی: عربستان در آستانۀ انقلاب، خشمگین از شاه و ترسان از انقلاب بود

سلسله نشست‌های خانۀ گفتار‌ها در شبکۀ اجتماعی کلاب‌هاوس در شامگاه جمعه ۲۸ دی ماه ۱۴۰۳ با حضور محققان و پژوهشگران عرصۀ سیاست، تاریخ و اقتصاد خاورمیانه با موضوع «ده سال پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و محمدبن سلمان در سعودی؛ وضعیت کنونی و دورنمای روابط ایران و سعودی» برگزار شد.
سلسله نشست‌های خانۀ گفتار‌ها در شبکۀ اجتماعی کلاب‌هاوس در شامگاه جمعه ۲۸ دی ماه ۱۴۰۳ با حضور محققان و پژوهشگران عرصۀ سیاست، تاریخ و اقتصاد خاورمیانه با موضوع «ده سال پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و محمدبن سلمان در سعودی؛ وضعیت کنونی و دورنمای روابط ایران و سعودی» برگزار شد.
کد خبر: ۱۴۹۱۵۵۴

سعودی، ایران و منطقه: پیشینه و اکنون
مجید تفرشی مورخ و سند پژوه در چند محور به وضعیت گذشته، حال و آیندۀ پادشاهی سعودی پرداخته است. او در مورد تاریخ و شکل‌گیری سعودی به وجود دو خاندان قدرتمند آل سعود با گرایش‌های وهابی و خاندان شریف مکی با گرایش‌های سنی، اما محب اهل بیت در دو منطقۀ حجاز و نجد اشاره کرد. به گفتۀ او این مناطق در اختیار خاندان شریف مکه بود که همواره بر سر این مناطق نزاع و درگیری وجود داشت. 

با پایان جنگ جهانی اول این منطقه تحت نفوذ امپراتوری عثمانی قرار گرفت و با فروپاشی این امپراتوری و امضای معاهدۀ سایکس-پیکو و با فعالیت ماموران نظامی و امنیتی بریتانیا، کشوری به نام پادشاهی عربی سعودی ایجاد شد، که در طی دو دهه بعد از آغاز جنگ جهانی اول و بعد از پایان امپراتوری عثمانی با تلاش‌های تامس لورنس، که بیشتر به نام لورنس عربستان شناخته می‌شود، رسمیت یافت. با شکل‌گیری پادشاهی عربی، خاندان شریف مکه از آن منطقه به بیرون رانده شده و برای حکومت به مناطق عراق، سوریه و اردن رفتند و حاکمیت سعودی با خاندان ملک عبدالعزیز (ابن‌سعود) ایجاد شد.

او در ادامه، روابط بین دو کشور ایران و عربستان را به موضوع نفت پیوند زد. مقارن با کشف نخستین چاه نفتی در ایران در ماه مه ۱۹۰۸ که با تغییر سوخت کشتی‌های نیروی دریایی بریتانیا از زغال سنگ به نفت در آستانه جنگ جانی اول و نقش جدی آن در پیروزی متفقین در جنگ همراه بود، در سعودی نیز شرکت‌های آمریکایی و آرامکو به استخراج نفت پرداختند؛ با این تفاوت که شرکت نفت انگلیس و ایران در مقایسه با آرامکو و عربستان شرایط و قرارداد ظالمانه‌تری در مورد ایران اتخاذ کرده بود.

روابط دیپلماتیک ایران و عربستان در فاصلۀ بین دو جنگ جهانی آغاز شد. ایران نخست در قالب ارسال سفیر سیار و بعد‌ها به صورت کنسولگری، کاردار و اقامت دائمی مستقر شد. حبیب‌الله عین‌الملک هویدا از نخستین فرستادگان به دربار آل سعود بود. مسئلۀ عمده بین دو کشور موضوع حج و اندکی اقتصاد و تجارت در دوران رضا شاه پهلوی بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، وجوه مهم استعمار بریتانیا در قالب موضوعات راهبردی، چون نفت، خلیج فارس و استعمار هند تداوم یافت. در این میان ایران و سعودی منافع مشترک و متقابلی در ارتباط با استعمار بریتانیا پیدا کردند. از سقوط رضا شاه تا روی کار آمدن محمدرضا شاه نیروی دریایی بریتانیا حاکم بلامنازع خلیج فارس بود. روابط ایران و عربستان نیز در چهارچوب مناسبات با بریتانیا و کم‌کم آمریکا که به خلیج فارس آمده بود، تعریف می‌شد.

در این میان دولت کارگری بریتانیا، بعد از بیست‌وسه سال تعلل مبنی بر خروج از خلیج فارس به وعدۀ خود عمل کرد و شیوخ آنجا به استقلال دست یافتند. در همین دوره در زمان پادشاهی دو جانشین نخست عبدالعزیز، ملک سعود و ملک فیصل رقابتی با ایران شکل گرفت. در این دوره ایرانی‌ها نفوذ خوبی در آل سعود داشتند و حتی برخی از دیپلمات‌ها (مانند جعفر رائد) نزد خانوادۀ سلطنت در رفت‌وآمد و بعضاً مشاور آنان نیز بودند. به رغم همۀ این‌ها روابط بین دو کشور رو به جلو نرفت و از دو سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی، اختلافات جدیدی، به‌خصوص از نظر سیاست‌های انرژی، بین دو کشور درگرفت. در آن زمان، تهران و ریاض هر کدام عملاً نمایندگی دو جناح مختلف بازار انرژی را به عهده داشتند. مهمترین این رویارویی در کنفرانس نفتی اوپک در دوحه بود. در این اجلاس که در دسامبر ۱۹۷۶ م رخ داد، سعودی‌ها خواهان تولید بیشتر و قیمت کمتر و ایرانی‌ها خواهان تولید کمتر و قیمت بیشتر بودند. بدین جهت در پرتوی این اختلاف جدی، دو سال پایانی حکومت پهلوی روابط خوبی بین ایران و عربستان برقرار نبود.

او در ادامه وضعیت ارتباط میان ایران و عربستان و مواضع ریاض در آستانۀ انقلاب و پس از انقلاب را چنین تشریح کرد: خشمگین از شاه، ترسان از انقلاب. با پیروزی انقلاب یک رویکرد و نگاه دوگانه و متناقض توأم با نگرانی بین کشور‌های حوزۀ جنوبی خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی ایجاد شد. کشور‌های عربی بعد از ۱۹۷۱ م که ایران به عنوان «ژاندارم خلیج فارس» و قدرت برتر منطقه شناخته می‌شد، با وجود روابط ظاهراً حسنه، چندان از سیاست‌های محمدرضا شاه خشنود نبودند. نگرانی آن‌ها بعد از انقلاب در مورد صدور انقلاب و ایجاد ناامنی بود.

همین مسائل نیز منجر به سه سفر مقامات ارشد بریتانیایی، ملکه الیزابت دوم، مارگارت تاچر، نخست‌وزیر جدید، و آنتونی پارسونز، آخرین سفیر بریتانیا در ایران و سپس مشاور خاورمیانۀ نخست‌وزیر و تشکیل جلسات مختلف شد. نتیجۀ مذاکرات منجر به تأسیس شورای همکاری خلیج (فارس) شد که بریتانیا و سعودی نقش کارگردانی آن را بر عهده داشتند. در این شورا از شرکت ایران و عراق جلوگیری شد. عراق به سبب نگرانی‌های ایدئولوژیک و زیاده‌خواهی بعثی‌ها و ایران نیز به سبب ماهیت غیرعربی و دشمنی‌های سیاسی کنار گذاشته شد و این دشمنی و رقابت از دو جانب تداوم یافت.

ایران نیز متقابلاً به تحریک شیعیان منطقه پرداخت و آل سعود نیز با توزیع پول و تطمیع و تحریک حامیان خود، شورش‌هایی را در خراسان، کردستان و بلوچستان ترتیب داد. بعد از مدتی تقابل این دو در دو موضوع تبلور یافت: نخست، جنگ ایران و عراق که عربستان بزرگترین حامی مالی و تدارکاتی و مشوق صدام حسین در تعرض نظامی به ایران بود و دیگری در مراسم سالانۀ حج تمتع که ایرانی‌ها خواستار کنش سیاسی و برگزاری راهپیمایی و تظاهرات ضدآمریکایی بودند.

با فوت ملک فهد و روی کار آمدن ملک عبدالله در عربستان که با دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی همزمان بود، کم‌کم روابط میان دو کشور تلطیف و رو به بهبودی گذارد. این روابط در دوران هشت سالۀ محمد خاتمی نیز تداوم یافت و با حسن نیت طرفین، منجر به عقد مهم‌ترین پیمان سطح عالی عهدنامۀ امنیتی بین دو کشور با امضای حسن روحانی (دبیر شورای عالی امنیت ایران) با همۀ مواد مورد علاقه ایران و نایف‌بن عبدالعزیز (وزیر کشور سعودی) شد؛ در حالی که این پیمان امنیتی می‌توانست مبنای بسیاری از همکاری‌های دوجانبه و منطقه‌ای شود، با ظهور محمود احمدی نژاد و سلمان‌بن عبدالعزیز عملاً فراموش و نابود شد.

تفرشی در بخش دیگری از سخنان خود به پیشینه و سوابق ملک سلمان قبل از آغاز پادشاهی پرداخت. از زمان حکومت ریاض، وزارت دفاع، تا نایب‌ولیعهدی و، ولی عهد اصلی شدن پس از درگذشت برادرش نایف در زمان سلطنت ملک عبدالله. وی به روند پادشاهی سلمان طی ده سال اخیر هم اشاره کرد و گفت: تحولاتی، چون برکناری مقرن برادرش، نقض وصیت پدر در جانشینی فرزندان او تا زمان حیات آنان و انتصاب نامتعارف برادرزاده‌اش محمد‌بن نایف به عنوان نخستین، ولی عهد از نسل بعدی.

این در حالی بود که تقریباً از آغاز سلطنت سلمان در ابتدای سال ۲۰۱۵، ششمین پسر در قید حیات او (دومین پسر از همسر دومش) عملاً مهم‌ترین همراه او در حکومتش شد. نخست مشاور، سپس ولیعهد دوم، نهایتاً با کنار زدن محمد‌بن نایف، ولی عهد و با تشدید بیماری‌های فزاینده سلمان، عملاً حاکم واقعی شد. حال آنکه سوای دیگر نسل دومی‌های خاندان سعودی، در بین فرزندان خود سلمان هم افرادی تحصیل‌کرده‌تر و مسن‌تر هم بودند. به‌خصوص فیصل‌بن سلمان که فارغ‌التحصیل دانشگاه آکسفورد و ۱۵ سال بزرگتر از محمد است.

از آن زمان تاکنون محمد‌بن سلمان با در دست گرفتن قدرت بلامنازع توسط خود و همراهانش و کنار زدن همۀ مدعیان در خاندان سلطنتی، از عمو‌ها و عموزادگان، شرایط نوین و دوران متفاوتی را برای نوگرایی در سعودی فراهم کرده و عملاً کشور را در راهی متفاوت قرار داده که از هم‌اکنون قابل ملاحظه است و به شرط حل‌وفصل بحران جانشینی پس از درگذشت احتمالی سلمان بیمار، نتایج آن بیش از پیش دیده خواهد شد. این مسیر، ساده طی نشده است و حوادث مختلفی، به‌خصوص حادثۀ قتل جمال خاشقچی در استانبول، ضربۀ بسیار مهلکی به اقتدار و اعتبار جهانی سعودی و محمد‌بن سلمان زد. ولی او توانست طی یک برنامه‌ریزی تبلیغی، رسانه‌ای و دیپلماتیک منطقه‌ای و بین‌المللی، از این مهلکه رها شود و موفق به ترمیم چهره و بازسازی اعتبار خود و حکومتش شود.

از سوی دیگر، بلندپروازی‌ها و سیاست جسورانۀ منطقه‌ای محمد‌بن سلمان در قبال سوریه، عراق، قطر، لبنان و یمن، طی یک دهۀ اخیر چندان به میل و نقشۀ او پیش نرفت و عملاً موجب شد تا به‌تدریج و تا حدی، در سال‌های اخیر، در شماری از سیاست‌ها، از جمله ایران‌هراسی و ایران‌ستیزی افراطی تجدید نظر و تعدیل شود.

بازگشت چرخۀ تجدید نظر عربستان نسبت به ایران

تفرشی در ادامه درخصوص آیندۀ روابط ایران و ترکیه اظهار داشت که در منطقۀ خلیج فارس و خاورمیانه چهار کشور به دلایل اقتصادی، فرهنگی و منابع زیرزمینی در موقعیت ممتازی قرار گرفته‌اند. او از میان این چهار کشور، مصر را به رغم پیشینۀ فرهنگی و تاریخی، از نظر ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل اقتصادی با کشور‌های همجوار قابل مقایسه ندانست. او در ادامه سه کشور ترکیه، ایران و عربستان را از حیث تاثیرگذاری و اقتصادی متمایز دانست. به گفتۀ او ترکیه فاقد منابع زیرزمینی بوده و کشوری مصرف‌کننده است. او ارزش افزودۀ ترکیه را محصولات و در کنار آن، نیروی انسانی کارآمد عنوان کرد. او در ادامه عربستان را در نقطۀ مقابل ترکیه قرار داد و گفت: عربستان از حیث نیروی انسانی در دست کارگران خارجی است. تفرشی سپس با تجمیع ویژگی‌های دو کشور، عنوان نمود که ایران به طور بالقوه نیروی انسانی و منابع طبیعی را دارا می‌باشد.

تفرشی گفت: اگر ایران خواهان مشارکت می‌باشد، طبیعی است که ترکیه رقیب ایران خواهد بود و نمی‌تواند شریک جدی راهبردی ایران باشد؛ اما با توجه به تغییر تدریجی رویکرد‌های میان سعودی و ایران در سال‌های اخیر می‌توان امید داشت مانند دوران ملک عبدالله و رفسنجانی و خاتمی تغییراتی را در این مناسبات ایجاد کرد. روندی که اکنون نیز تا حدی و به‌کندی آغاز شده، ولی باید تسریع، عمیق و گسترده شود.

تفرشی با اشاره به تجارب حضور خود در اندیشکده‌های بین‌المللی اظهار داشت که در زمان مذاکرات هسته‌ای در دوران روحانی و قبل از آن و توافق برجام و به موازات دشمنی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها، کشور‌های عرب منطقه نیز با سرکردگی پادشاهی سعودی مخالف توافق با ایران بودند. 

او دو موضوع را دلیل این مسئله عنوان کرد: اول، برای عربستان مستِ قدرت سلمان و محمد‌بن سلمان، جایگاه مقتدر ایران در مذاکرات با شش قدرت جهانی، به رسمیت شناختن هویت و حاکمیت ایران بود، که قابل پذیرش نبود. اگرچه توافق برجام که در هر شرایطی برنامۀ هسته‌ای ایران را محدود و شائبه‌های داشتن نیت نظامی آن را تضعیف می‌کرد، از این حیث که ایران سراغ بمب اتم نمی‌رود، می‌توانست مایۀ خوشحالی کشور‌های عربی و سعودی شود، اما برعکس شد؛ زیرا این امر واقعیتی به نام ایران را تثبیت می‌کرد که برای آن‌ها خطرناک بود.در سال‌های اخیر با ناکام ماندن سیاست‌های منطقه‌ای، هر دو کشور به درایتی ناگزیر دست یافته‌اند که هیچ یک از کشورها، بودنش به معنای نبودن دیگری نمی‌تواند باشد. 

تفرشی در ادامه به تجدیدنظر سعودی در رفتار با ایران اشاره کرد و نتیجه گرفت که اگر روابط ایران و عربستان به صورتی که الان پیش می‌رود، بهبود یابد، آن موقع از نظر اقتصادی و بین‌المللی می‌تواند مفید باشد. یعنی ایران در شرایط پسا تحریم و در شرایطی که می‌تواند به دوران جدیدی برسد، در بهبود روابط بین‌الملل و عادی‌سازی روابط در شرایط لغو تحریم‌های ثانویه و پیوستن به FATF نقش سعودی پررنگ‌تر خواهد کرد. برای سعودی اشباع‌شده از سرمایه‌گذاری غربی، ایران می‌تواند نقش مکمل را بازی کند. او اظهار داشت که شاید اکنون این نگاه، نگاهی خیال‌پردازانه باشد، اما این ازدواج مصلحتی ناگزیر، با پالس‌هایی که در آمریکا فرستاده می‌شود، ممکن است شرایط را به نفع هر دو طرف ایرانی و سعودی تغییر دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها