ترامپ در نطقهای انتخاباتی و مصاحبههایی که در این دوره انجام داده، رویکردهایی خودش را در مورد خاورمیانه، اروپا و حتی چین عنوان کرده و در عین حال در صحنه سیاست داخلی آمریکا نیز توانسته قوی ظاهر شود. او این امر را مدیون آرای بالای خود در مقابل رقبای انتخاباتیاش میداند و انتخاب مارک ربیو بهعنوان وزیر خارجه آمریکا که از سناتورهای تندرو محسوب میشود، نشان میدهد که او بر سیاست «اول آمریکا» تاکید دارد. کسب رأی اعتماد از سوی سنا نیز بخشی از مواردی است که ترامپ آن را نشان توان بالای اجراییاش در آمریکا میداند. در عین حال انتخاب کابینهای متشکل از سناتورهای تندرو که رویکردهای تهاجمی در مورد ایران و سایر کشورهای خاورمیانه در منطقه اتخاذ کردهاند نیز حکایت از آن دارد که ترامپ در این دور تلاش میکند تا سیاستهای خاورمیانهای گذشتهاش رادنبال کند وبااستفاده ازرعب ووحشت درمنطقه خاورمیانه،اهداف اقتصادی خودرابه راحتترین شکل پیش ببرد.پایه سیاست آمریکا در این دوره، احیای آمریکای توانمند است. او تلاش میکند تا از یک طرف با اتخاذ سیاستهایی چون صرفهجویی اقتصادی، کوچکسازی دولت و خروج مهاجران، این سیاست را در داخل برقرار کند و از سوی دیگر در بعد خارجی نیز با پایان درگیریها در غزه و جنگ اوکراین و روسیه، ضمن ایجاد امنیت، اعتبار گذشته کاخ سفید را تقویت کند. در این راستا ترامپ بهرغم خواست نتانیاهو و اعتراضات کابینه وی به برقراری آتشبس در غزه و حتی استعفای ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل، رژیمصهیونیستی را وادار به پذیرش این آتشبس کرد. در حقیقت هدف ترامپ از تحمیل این آتشبس به نتانیاهو، پیگیری «طرح ابراهیم» و احیای آن بود تا اعراب را مجبور به پذیرش این طرح و راهحل دو کشوری کند؛ بنابراین نتانیاهو را قربانی کرد و در نهایت نخستوزیر رژیمصهیونیستی مجبور به پذیرش این آتشبس شد.در شرایط بهوجود آمده ترامپ میتواند امنیت اسرائیل را مجددا تأمین کند و در سایه چماقی که بر سر خاورمیانه دارد، طرحهای اقتصادی خود را دنبال کند.
از دیگر چالشهای سیاست خارجی آمریکا مسأله جنگ میان روسیه و اوکراین است. اروپاییها درحال حاضر بهشدت از سیاستهای اعلامی ترامپ نگران و خشمگین هستند. ترامپ از یکسو از آنها خواسته که کمکهای بیشتری را به سمت اوکراین روانه کنند و از سوی دیگر تاکید کرده که حمایتهای آمریکا از جمله کمکهای نظامی را به کییف کاهش خواهد داد و این مسألهای نیست که به مذاق اروپاییها خوش بیاید. در این شرایط ترامپ بهدنبال آن است که با پایان دادن به جنگ اوکراین از یکسو اروپا را وامدار خود سازد و از سوی دیگر مانع از قدرت گرفتن مجدد قاره سبز شود تا آنها بهعنوان متحد استراتژیک و نه رقیب در برابر آمریکا قرار داشته باشند.
اژدهای زرد، چالشی جدی واشنگتن
اما درباره مشکلات چین و مسأله تایوان باید گفت که نه برای ترامپ، بلکه برای آمریکا؛ چین بهعنوان اصلیترین چالش محسوب میشود. یکی از دلایلی که ترامپ تلاش دارد تا درگیریها در مناطق مختلف را به نتیجه برساند همین مسأله است. ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود وعده داده بود، سوءاستفادههای چین از وضعیت نابسامان بینالمللی و روشهای نامنصفانه پکن در تجارت را از میان بردارد. اتخاذ سیاست افزایش تعرفهها علیه چین از جمله اقدامات ترامپ برای اعمال فشار اقتصادی حداکثری در برابر چین است. اما جدای از مسأله اقتصادی، دو کشور به لحاظ راهبردی و تقابل قدرت در مقابل یکدیگر قرار داشته و آمریکا نگران نفوذ نظامی چین در مناطق مختلف جهان و برتری آن بهعنوان یک رقیب قدرتمند است. آمریکا تلاش میکند تا به هر نحو ممکن مانع از اقتدار سیاسی و نظامی چین شود.
درنهایت باید دید که آیا ترامپ میتواند مشکل چین را از کانال اقتصادی حل کند یا شاهد هماوردی دوطرف و چالش نظامی - سیاسی آنها خواهیم بود. البته هنوز برای قضاوت زود است.