مسئولان کشور، اگرچه هیچکدام قصدی مبنی بر انجام اقداماتی در جهت منافع آمریکا ندارند، اما لازم است به این نکته توجه شود که هرگونه اقدامی از سوی مسئولان ذیربط، نهفقط در این دولت، بلکه در همه دولتها، که عملا به نفع آمریکا تمام شود، باید محل هشدار به مسئولان کشور باشد. ازجمله این موارد اقداماتی است که موجب ناامیدی مردم، دشوارتر شدن معیشت آنان و ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت میشود. هرچند ممکن است مسئولان در سطوح مختلف، قصد انجام چنین اقداماتی را نداشته باشند، باید همواره مد نظر قرار گیرد هر اقدامی که در عمل به نفع دشمن خارجی باشد، باید از آن پرهیز شود. به نظر میرسد بخش عمدهای از فرمایشات رهبری ناظر بر این موضوعات است.
درحالحاضر، موضوعی که بهطور جدی مطرح است، رئیسجمهور جدید آمریکاست که تا چند روز دیگر قدرت را بهدست خواهد گرفت. در این راستا، ممکن است هراسی در فضای مجازی درخصوص اقدامات احتمالی رئیسجمهور جدید آمریکا علیه ایران ایجاد شود. مقابله فرهنگی و رسانهای با این خط فکری ضروری است و مسئولان میتوانند در این زمینه نقش جدی ایفا کنند. این موضوعات، بههیچوجه به معنای منع مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم با طرفهای غربی در زمان مقتضی نیست. بااینحال، باید توجه داشت که اگر حتی بخواهیم مذاکره کنیم و طرف مقابل احساس ضعف در ما کند، بهویژه با توجه به تحولات جدید منطقه، به ضرر کشور تمام خواهد شد و طبیعتا آن مذاکرات نمیتواند به نفع منافع ملی کشور باشد.
درخصوص فروریختن پرده توهم اقتدار دشمن، به نظر میرسد که این نیز در راستای همان مقابله فرهنگی و تبلیغاتی با فضاسازی پیرامون اقتدار دشمن است. متاسفانه، جریان روشنفکری در کشور، که گاهی در بخشی از بدنه دولتها نیز دیده میشود، در برابر غرب نوعی هراس یا ازخودباختگی دارد. حتی بخشی از جریان روشنفکری که اساسا آبشخور فکری آن از غرب نشأت میگیرد، باعث میشود که مردم عملا احساس کنند بدون غرب یا ارتباط با آن، نمیتوان به توسعه و پیشرفت رسید. این یک خطر بزرگ است. این سخنان به معنای عدم ارتباط همیشگی با غرب نیست، اما خودباختگیای که عمدتا از سوی جریانهای فکری روشنفکری داخل کشور و متاثر از روشنفکریهای خارجی به وجود آمده، به ضرر منافع ملی کشور خواهد بود. جریان روشنفکری غرب در یکسال اخیر در مورد تحولات منطقه، حتی در مسائل انسانی مانند غزه، سابقه بدی از خود نشان داده و سکوت مطلق کرده است. همین ریشه را اگر دنبال کنید، متوجه میشوید که جریان روشنفکری داخل کشور نیز سکوتی معنادار و غیرقابل تحمل نسبت به حوادث منطقه، بهویژه مسائل انسانی آن دارد. اینها نشان میدهد که جریان روشنفکری ما نیز متاسفانه تحت تاثیر جریان روشنفکری غرب است و این نوع خودباختگی در نحوه اداره حکومت نیز وجود دارد. باید مراقب بود که این جریان فکری در میان مسئولان حکومتی رسوخ نکند و باعث ضعف کشور و ناامیدی مردم نسبت به آینده شود.