شخصیت در این رمان نمونهای خصیصهنما از اجتماع خودش است. اجتماعی که در بستر ناملایمات فرهنگی و اقتصادی قرار دارد. نویسنده سیری باورپذیر از کودکی تا بزرگسالی شخصیت رامیسازد ودرحالیکه وارد ذهن نمیشود، چالههای وجودی و اجتماع و اطرافیان او را،تاعمیقترین و تاریکترین جایی که آدمی درآن پامیگذارد نشان میدهد،به شکلی که خواننده ازهرطبقهای، با شخصیت همراه شده و همذاتپنداری میکند.اثر،زمانمند و مکانمند است؛ از این رو باورپذیری را بالا میبرد. استفاده از المانهای ملموس و واقعی در زمان و مکان، نهتنها خواننده ایرانی را با اثر همراه میکند، بلکه ورود به ساحات انسانی، هر خوانندهای را با هر زبان و نژادی همراه میسازد.
درباره انسان
برج سکوت درباره انسان است؛ انسانی با همه ابعاد وجودی.هم مهربان و هم بیرحم، هم خوب و هم بد، هم سیاه و هم سفید، واقعیت وجودی انسانی در اوج و حضیض، سفری به درون آدمی. مفاهیم متضادی چون آدم و آفرینش در لایههای زیرین اثر، و متون کوتاهی در پیشانی برخی فصلها، در کنار پستترین لایههای انسانی، بر عمیق شدن و ایجاد معنا در متن و محتوای اثر افزوده است.فصول رمان در هر سه جلد بهشکلی غیرخطی در زمان جابهجا میشود. به گونهای که هریک یا دو فصل بهدنبالهم، از کودکی به بزرگسالی منتقل میشود. اما این جابهجایی نهتنها باعث گمکردن خط داستانی نمیشود؛ بلکه به تبیین محتوا و روند پیرنگ کمک میکند. خواندن قریب به ۸۰۰صفحه رمان، در وهله اول مخاطب را خواهد ترساند؛ اما ایجاد صورتمسألههای جدید در عرض و طول صورتمسأله اصلی، به مخاطب اجازه کسالت نخواهد داد. تعلیق و چه خواهد شد، در طول تمام اثر با خواننده همراه است. صحنههای داستانی با مهندسی هرچه تمامتر، پیش از آنکه برای خواننده به ملال برسند، بل قبل از آنکه خواننده به آنها خو کند، درست همانجا که مخاطب آنِ لحظه را دریافت میکند، به پایان میرسند، و بلافاصله مخاطب را وارد فضایی نو و جدید میکنند.
دوری از اطناب
رمان با وجود حجیمبودن، هیچ کجا دچار اطناب نمیشود. نویسنده هیچ جای متن ما را با سطوح ناشناخته و تلویحی تنها نمیگذارد. داستان خودش را به وضوح هرچهتمامتر به خواننده میچشاند، و حظ را در مخاطب ایجاد میکند. در یک کلام، هر جمله بدون حشو و زوائد، پیشبرنده داستان است.
بخشی از متن کتاب: «الکلام یجر الکلام...حرف، حرف میآورد...کلمه از دل کلمه میزاید...افسار قلم را که رها کنی رفتهای! آدمها و حرفهایشان هستند که هجوم میآورند... بعد، ناگهان که چشم باز میکنی، کلمهها و جملهها انگار پیر شدهاند... عصازنان، نای رفتن ندارند... میخواهند بمیرند و بمیرانند بس که کسلکنندهاند... بیحال و وِل... اسراف وقت! زندهباد همه بدهکاریهای عالم! همه کشتیهای غرقشده! چکهای برگشتی! زلزله میخواهد که تکانشان بدهد...کلمات را میگویم...آتش میخواهد که بیفتد به جانشان و شعله بکشد... برقصاند و بسوزاند... اما نشان ندهد... سرضرب نفسشان را بگیرد...باید نبض زندگی را چسبید...باید که خوب گوش داد؛ ضرباهنگ را، سرضربها را...باید دل داد وبه سازشان رقصید...زندگی همین است دیگر و داستانهایش...اگرخودت را میزان کردی و سرضربها را گرفتی، بردهای... سوار قالیچه جادو شدی...میپری بلند...وگرنه حرفش را نزن...زندگی را میگویم... برو بخواب یک گوشه... ۴۰سال، ۵۰ سال، ۶۰ و ۷۰سال... تا بمیری... آن وقت باید بیخیال این جشن شوی... بیخیال این پایکوبی مدام... این خرتوخرِ ازلی و ابدی... انگار که نبودی و از اول به دنیا نیامدی...»
اقناعکننده
در پایان، برج سکوت رمانی اقناعکننده برای هر نوع مخاطب است، و دین خود را به زبان فارسی و فرهنگ بهخوبی پرداخته است؛ اما این اثر از آن دسته آثار است که هر نویسنده و نوقلمی باید آن را بخواند. همانطور که قدما و بزرگانی چون حافظ و سعدی و... به اشعار مشاهیر پیش از خود چون انوری و خاقانی و... نظر داشتند، و حتی دیوان ابیات را حفظ میکردند، و اصولا هیچ شاعری بدون خواندن برخی آثار مشخص شاعر نمیشود، هر داستاننویسی هم نیاز به خواندن برخی رمانها و داستانها اعم از فارسی یا ترجمه دارد. با جرات یکی از بهترین آثاری که هر نویسنده داستاننویس باید بخواند، برج سکوت است.برج سکوت نام رمانی سهجلدی از حمیدرضا منایی است. این رمان شامل کتاب اول؛ نمایش مرگ، کتاب دوم؛ دیوار شیشهای، و کتاب سوم؛ در مرز دیدار روشنان است. تعداد صفحات این رمان بلند ۷۹۸صفحه است. کتاب برج سکوت در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات نیستان به چاپ رسید.حمیدرضا منایی سالهاست درعرصه آموزش داستاننویسی فعالیت میکند و تاکنون از بین شاگردانش چند نویسنده تحویل دنیای ادبیات کشور داده است. سختگیریهای منایی در امر آموزش، مثالزدنی است.