علاوه برآن درمسئولیتهایی مانندنمایندگی دولت جمهوریاسلامی ایران درشورایاجرایی سازمان آیسسکوومعاون دفتر همکاریهای علمی بینالمللی وزارت آموزشوپرورش، حضور در بیش از ۵۰ کنفرانس، همایش و کارگاههای بینالمللی و منطقهای در کشورهای مختلف را تجربه کرده است. وی همچنین از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ بهعنوان پژوهشگر مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی با این سازمان همکاری داشته و در سال ۱۳۸۹ بهعنوان پژوهشگر برتر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزیده شده است. به مناسبت هفته پژوهش و فناوری با این استاد و پژوهشگر شناخته شده کشور به گفتوگو نشستهایم.
درهفته پژوهش و فناوری هستیم؛ موضوع پژوهش امروز چه جایگاهی در سطح آموزش بهویژه آموزش عالی دارد و ارتباط آن را با دورههای مختلفی که مفهوم «دانشگاه» پشتسرگذاشته، چگونه میبینید؟
بحث پژوهش یکی از وظایف اصلی دانشگاههاست. اگر قرار باشد سه هدف برای دانشگاهها از ابتدای شکلگیری این نهادهای آموزشی درنظر بگیریم، یکی ترویج علم است، دیگری پژوهش و هدف سوم نیز ارتباط با جامعه و پاسخگویی به نیازهایی است که باید پیوستهای پژوهشی و تحقیقی داشته باشد. در همین ارتباط است که دانشگاههای نسل یک، دو، سه و چهار تعریف میشود؛ به این صورت که گفته میشود دانشگاههای نسل یک آموزشی و کارشان ترویج علم بوده و باید آنچه را تولید شده بود به نسلهای بعدی انتقال میدادند. دانشگاههای نسل دو بیشتر کارشان را در حوزه پژوهش متمرکز کردند و در کنار آموزش، پژوهش نیز مطرح شد. دانشگاههای نسل سه بیشتر به حوزه کارآفرینی و مهارت پرداختند و در زمینه ایجاد فرصتهای شغلی کار کردند و دانشگاههای نسل چهارم در زمینه پرداختن به مسئولیتهای اجتماعی دانشگاه و کمک به جامعه برای رشد و توسعه تلاش کردهاند.
و بحث پژوهش و توجه به تحقیق و بررسی مسائل در جامعه ما آیا امروز اهمیت دارد؟
امروز کشور ما بهدلایل مختلف دچار مشکلات و چالشهای بنیادینی شده که این چالشها همه تار و پود کشور را گرفتار خود کرده است و نیازمند حضور دانشگاهها در عرصه عمل هستیم تا بتوانند نقش ویژه خودشان را در ارتباط با مسئولیتهای اجتماعی که دارند، ایفا کنند. لذا فرض بر این است که اگر دانشگاهیان ارتباط و تعامل ویژهای با حوزه اجرا داشته باشند، میتوانند نقش مهمی را در حل و رفع این چالشها برعهده بگیرند تا ضمن استفاده از تجارب آکادمیک و زیسته آنها بتوان راهحلی مؤثر برای چالشهایی که اکنون دچار آن هستیم اندیشیده شود. در حال حاضر نیز شاهد هستیم بسیاری از کشورهایی که جزو کشورهای توسعهیافته دستهبندی میشوند و در مرزهای دانش جایگاه مهمی دارند، بهدلیل همین ارتباط و تعامل نزدیک بین حوزه اجرا و دانشگاه و استفاده از نتایج پژوهشهایی بوده است که صورت گرفته و مورد استفاده واقع شده است.
گاهی اوقات گفته میشود که کار دانشگاه آموزش است و پژوهش مستلزم گذراندن دورههای خاص و تخصصی است؛ نظر شما در این مورد چیست؟
این درست است که آموزش هم در دانشگاه جای خودش را دارد اما پس از رسیدن دانشجو به سطوح بالاتر و در تحصیلات تکمیلی، پژوهش اولویت و اهمیت بیشتری پیدا میکند. در حقیقت دانشجو در دورههای تکمیلی باید به سطحی از تجربه و دانش برسد که بتواند با رویکرد علمی بهدنبال حل مسائل باشد. از طرفی دیگر شاید بتوان گفت دلیل اینکه امروزه در کشور با ابربحرانهایی روبهرو هستیم که بر همه امور سایه افکنده، دلیلش این است که مدیران ما رویکرد علمی به مسائل نداشتهاند و اساسا چنین رویکردی در کشور نهادینه و حاکم نشده است. اما اگر قرار باشد این مشکلات و بحرانها بهصورت دقیق و اصولی حل و رفع و رجوع شود، نیازمند این هستیم که رویکرد علمی بر همه امور حاکم شود.
آیا آماری ازسطح تحصیلات مدیران ارشدکشور داریدکه بتوان براساس آن قضاوت درستی ازانتظاراتی که وجوددارد،بهعمل آوریم؟
خوشبختانه در حال حاضر بیش از۹۰درصد مدیران ارشد کشور تحصیلات عالیه درحد کارشناسی ارشد و دکتری دارند که با چنین تصوری منطقا نباید هیچ کار غیرعلمی و غیراصولی در سطح مدیریت کلان اجرایی کشور انجام شود اما متاسفانه شاهد هستیم که تصمیمات غیرعلمی زیادی گرفته میشود و تبعات خودش را هم دارد. دلیل چنین وضعیتی همان نکتهای است که به آن اشاره کردم و گفتم ما نسبت به مسائل یک رویکرد علمی که از پژوهش و تحقیق نشأت گرفته باشد، نداریم و روح حاکم بر تصمیمات و اقدامات ما روح علمی، پژوهشی و تحقیقی نیست.
به نظر شما راهحل و راهکار این که بتوان از این ظرفیت علمی و دانشی مدیران بیشتر استفاده کرد، چیست؟
راهکار اصولی در این حوزه این است که بحث پژوهش در مقطع تحصیلات تکمیلی خیلی جدی گرفته شود تا افراد متوجه شوند که منطق کارکرد بین متغییرها بهخصوص در میان علوم انسانی چگونه است. اگر نتوانیم در حوزه تحصیلات تکمیلی و دانشگاهها این نکته را نهادینه کنیم، قطعا در مراحل بعدی که وارد اجتماع میشوند احتمال این که تصمیمات اشتباهی گرفته یا در معرض تصمیمات غلط قرار گیرند، زیاد خواهد شد. لذا بخش پژوهش در دانشگاههای نسل دو،سه و چهار، بسیار برجسته شده و باید گفت که امروزه پژوهش بنیاد اصلی دانشگاهها را تشکیل میدهد و برای همه نظامهای آموزشی و دانشگاهی از اولویت زیادی برخوردار است. البته امر مهم پژوهشمحوری زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بتواند در ارتباط با بخش فرهنگ، اجتماع و دیگر بخشها معنا شود و نتایج پژوهشهایی که انجام میگیرد در بخشهای مختلف و مرتبط مورد استفاده قرار گیرد. امری که باعث خواهد شد مشکلات حوزه اجرا، بحرانها و چالشهایی که به آن اشاره کردیم کمتر شده و به سمت وسویی حرکت کنیم که بتوانیم با حاکم شدن رویکرد علمی، استفاده بیشتری از نتایج پژوهشهای مختلف بهدست آوریم. جالب است که امروزه ایران به لحاظ تولید مقالات علمی وضعیت خوبی دارد و درمجموع دررنکینگها و ردهبندیهای جهانی معمولادررتبههای۱۶وهمین حدود قرار میگیرد اما در عرصه عمل و اجرا آنگونه که باید و شاید خودمان کمتر از نتایح این مقالات که عمدتا برگرفته از گزارشهای پژوهشی و علمی است، استفاده میکنیم. در حقیقت دانشمندان ما در مرزهای دانش حضور دارند اما آنگونه که شایسته است از این امکان و ظرفیت بومی و داخلی استفاده نمیکنیم.
پس نظر شما این است که هم در حوزه آموزش و هم در حوزه عمل باید اتفاقاتی صورت گیرد؟
بله، باید توجه داشته و بهخوبی بدانیم این اشکالات در دوسوی ماجرا وجود دارد، یعنی هم دانشگاهیان و هم مدیران اجرایی کشور آن تعامل و ارتباط لازم و مؤثر برای استفاده از این نتایج پژوهشی ندارند و گاهی نیز دیده میشود که در بدنه اجرایی کشور حال و حوصله کار علمی و تحقیقاتی وجود ندارد یا خودشان گمان میکنند کسانی که در دانشگاهها فعالیت میکنند با پیچیدگیهای حوزه اجرا آشنا نیستند و اگر بخواهند مبتنی بر نظرات آنها حرکت کنند، کار طولانی شده و مانعی در مسیر پیشرفت کارها خواهد بود و همین است که گاهی شاهد هستیم ۱۰ سال از شروع یک پروژه بزرگ اجرایی میگذردومشکلات فراوانی درمسیر اجرای آن دیده میشود که اگر قبلا درباره آنها کار پژوهشی و علمی صورت گرفته بود، قطعا چنین اشکالاتی در مرحله اجرا بروز نمیکرد. بهدلیل چنین اتفاقاتی است که دنیا به این تجربه عملیاتی رسیده که آنچه در قالب مرزهای دانش، پژوهشها ,تحقیقات علمی تولید ومنتشر میشود، باید بتواند ارتباطی نزدیک با بخشهای اجرایی مانند فرهنگ،صنعت، اقتصاد، کشاورزی و...داشته باشد تا عملا مورد استفاده قرار گیردوضمن جلوگیری ازهدررفتنچنین اقداماتی،بخشهای اجراییبتوانندازنتایج آن بهرهمندشوند.درحقیقت دانشگاه باهمه ماموریتهای آموزشی، پژوهشی، مهارتآموزی و وظایف و مسئولیتهای اجتماعی که دارد، زمانی موفق میشود که بتواند در کنار مدیریت اجرایی کشور و بخشهای مختلفی قرار گیرد که نیازمند و مشتری کارهای علمی و پژوهشی او هستند و این دو هستند که میتوانند تلاشها و اقدامات یکدیگر را کامل و نتیجهبخش کنند.
درهفته پژوهش و فناوری سالجاری، یکی از روزها بهعنوان «پژوهش و فناوری، پیشران دیپلماسی علمی» نام گرفته است، لطفا نظرتان را در این خصوص هم بفرمایید.
در این میان نکتهای که بهخصوص در ارتباط با سیاستهای خارجی کشور ما اهمیت و معنا پیدا میکند، بحث دیپلماسی علمی است که پژوهش و تحقیقات را پیشران این نوع از دپیلماسی میدانند. معمولا در هر کشوری در کنار دیپلماسی سیاسی، دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی نظامی، دیپلماسی فرهنگی و انواع دیگر دیپلماسی، جایگاه خاص خودش را دارد و به همین دلیل گفته شده که پژوهش و فناوری میتواند پیشران دیپلماسی باشد. این حرف، یک نکته اساسی و درست است که باید بهخوبی به آن توجه شود. همین است که مطرح میشود دانشمندان باید ارتباط ویژهای با همدیگر داشته باشند تا دیپلماسی علمی موجب شود حیطههای علم گسترش پیدا کند و از طرفی علم بتواند در خدمت سیاست خارجی قرار گیرد تا موازنه بیشتری بین کشورها بهوجود بیاید و همگان بتوانند از دانش جهانی و چیزی که مربوط به بشریت است بهطور مشترک و تا جایی که ممکن است بهصورت مساوی و عادلانه بهره ببرند. اگر این ارتباطات با مردم، دولتمردان و مدیران کشورهای دیگر برقرار شود، قطعا وضعیت سیاست خارجی کشور هم بهبود پیدا خواهد کرد. این حرف به این معناست که مثلا اگر ما بتوانیم ۱۰ پروژه تحقیقاتی مشترک با یک کشور دیگر داشته باشیم یا بهعنوان نمونه بتوانیم مرکز تحقیقات زبان فارسی را در دانشگاه کشور دیگری راهاندازی کنیم و دانشجویانی از دو کشور در کشور ما و کشوری که با آن ارتباط علمی و پژوهشی برقرار کردهایم، حضور پیدا کنند، طبیعتا بستر لازم برای حوزه دیپلماسی سیاسی و دیپلماسی فرهنگی فیمابین و در پی آن رونق دیپلماسی اقتصادی و تجاری نیز فراهم خواهد شد.در حقیقت به هر میزانی که بتوانیم در حوزه علمی این ارتباطات را گسترش دهیم، بستر کار برای سیاست خارجی نیز فراهمتر خواهد شد. مثال قابل ذکر در این حوزه جنگ جهانی دوم است که بر اثر این درگیری بینالمللی، بیش از ۴۰ تا ۵۰ میلیون نفر جان خود را از دست دادند و آسیبهای زیادی به زیرساختهای کشورهای درگیر جنگ وارد شد. دولتمردان اروپا احساس کردند روندی که تا آن دوره وجود داشته و اینکه آنها ۱۰۰ سال با همدیگر در جنگ بودهاند قابل دوام نیست و همین بود که در مجموع به دیپلماسی صلح و برقراری ارتباطات علمی و مؤثر روی آوردند.بر اثر چنین تحلیل و برآورد درستی بود که تصمیم گرفتند تبادل دانشآموز، استاد و معلم بین کشورهای اروپایی صورت گیرد و پروژهای را اجرا کردند که طی آن بچههای دبستانی و دبیرستانی در مدت معینی زمان را در درون یک خانواده از یک کشور همسایه بگذرانند تا یک کودک آلمانی که به فرانسه میرود، ضمن آشنایی با فرهنگ دیگر، از حجم دشمنیها و خصومتهایی که سالها بین آنها شکل گرفته بود، کاسته شود. کاری که هوشمندانه بود و با این هدف انجام شد که مانع بروز و تکرار جنگهای بزرگ در اروپا شود و بعد از آن هم سازمانها و نهادهای بینالمللی شکل گرفتند تا چنین تفکری را بین همه کشورهای جهان ترویج کنند و باعث شوند که دیپلماسی فرهنگی و علمی جایگزین دیپلماسی رقابتهای غیرسازنده و بحرانآفرین شود. مدلی ارتباطی که شاهد هستیم حدود ۷۰ سال گذشته جواب داده،گرچه مسائل سیاسی هم مؤثربوده اما بدون شک بسترسازیهای فرهنگی، علمی و آموزشی، پیشران مهمی برای تحقق آن بوده است.
ابعاد دیپلماسی علمی -فرهنگی
دیپلماسی علمی ابعاد مهمی دارد که یک بعد آن بعد فرهنگی است؛ به این معنا که با اعزام رایزنان فرهنگی و سفیرانی که رویکرد علمی و فناوری دارند، یا با تشکیل کرسیهای زبان فارسی یا کرسیهای علمی، مثلا کرسی شیعهشناسی یا سوابق تمدنی مثل نوروز میتوان بستر اینگونه تعاملات را فراهم کرد. یا مثلا در حوزه پژوهشی که الزامات خود را دارد و مثلا در حال حاضر شاخص ویژه این است که اگر یک استاد مقاله علمی و پژوهشی تولید میکند، بتواند از طریق ارتباط با چند دانشگاه داخلی و خارجی و با مشارکت اساتیدی از دیگر دانشگاههای داخلی و خارجی مقاله خود را تولید کند. با چنین نگاهی است که وقتی پژوهش را با دپیلماسی علمی ــ فرهنگی تلفیق میکنیم، مشاهده میشود که ظرفیت کار دانشگاه بسیار افزایش پیدا میکند. ما در سال ۱۳۹۴ پروژهای را در دانشگاه خوارزمی کلید زدیم که دو وزارت علوم در ایران و کشوراتریش بودجه آن را تقبل وتامین کردندکه براساس توافقهای انجام شده ۱۲ پروژه راحوزههای فیزیک، شیمی، زیستشناسی، علوم اجتماعی وحتی حوزه مهاجرت تعیین کردیم.بعد ازآن هم این پروژهها عملیاتی واجرایی شدکه از این۱۲پروژه،۱۱تای آن منتج به نتایچ پژوهشی و تولیدمقاله شد. اتفاقی علمی که رابطه بین ایران و اتریش رادرزمینههای علمی و پژوهشی بهشدت افزایش داد.میخواهم به این نکته تاکید کنم که ما وقتی چنین بسترها و ظرفیتهایی را فراهم میکنیم، افقهایی که برای پژوهش گشوده میشود بسیار گسترده خواهد بود و در نتیجه خواهیم توانست با ایجاد ارتباط و تعامل بیشتر، نتایج خوبی از این مراودات علمی ــ آموزشی بهدست بیاوریم.نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که در دنیا به مطلب و یافته و دادهای توجه میشود که در یک مرجع معتبر علمی بررسی، تایید و به آن اعتبار داده شده باشد که با چنین وضعیتی یکی از راههای افزایش جایگاه علمی ایران در دنیا و کشورهای منطقه و همسایه، این است که ما بتوانیم با استفاده از گسترش ارتباطات خود، آنچه را بهعنوان نتایج پژوهش یا در قالب مقالات علمی و پژوهشی ثبت میکنیم، حتما به تایید یک مرجع معتبر علمی ــ پژوهشی رسیده باشد تا مورد مراجعه، استناد و استفاده قرار گیرد.