اصلا اگر خیلی هم وضع مالی خوبی داشته باشند، باز هم نمیتوانند همه روزهای سال را به سفر بگذرانند. اینجاست که اگر کسی اهل سفر باشد و بخواهد از جاهایی که نرفته بیشتر بداند و لااقل در دنیای خیالش راهی آنجاها شود، بهترین کار خواندن و مطالعه سفرنامههاست.
خاصیت سفرنامه
سفرنامهها شکل و شمایل مختلف دارند، بعضیهایشان میشوند سفرنامهای فاخر که میتوانند نقش منبع و مرجع را پیدا کنند مانند سفرنامه ناصرخسرو؛ بعضی دیگر میتوانند تاریخچهای مختصر از یک شهر یا یک مکان را برایت تصویر کنند بیآنکه خیلی هم به زیر و بم آن منطقه بپردازند. اصلا از همه اینها که بگذریم، خاصیت سفرنامه این است که دستت را میگیرد و با خودش همراهت میکند. گاهی میان کوچهها پرسه میزنی، گاهی اماکن تاریخی را میبینی، گاهی کنار ساحل قدم میزنی و گاهی قلهای را فتح میکنی. میتوانی خردهفرهنگهای یک ناحیه یا اصلا فرهنگ یک کشور را از میان سطرهایش دنبال کنی. اینکه چه غذاهایی باب میلشان است، چگونه ازدواج میکنند، بزرگترها چه جایگاهی میانشان دارند و هر چیزی را که بیانگر فرهنگ یک منطقه است، میشود لابهلای سفرنامه گنجاند.شاید بتوان گفت که کشف همه اینها به این ربط پیدا میکند که نویسنده چقدر کاربلد باشد و چقدر بتواند برای توی خواننده صحنهها را خوب تصویر کند. آن وقت است که لذت این همراهی بیشتر و بیشتر میشود طوری که دیگر دلت نمیخواهد از فضایی که کتاب برایت میسازد خارج شوی.
ساده نوشتن
«سباستین» یکی از این سفرنامههاست که منصور ضابطیان از سفری که درسال۱۳۹۵ به کوبا داشته، نوشته است. نه اینکه سباستین همه ویژگیهایی که برای یک سفرنامه تمام و کمال را برشمردم داشته باشد، خیر.ضابطیان ساده مینویسد و شاید همین ساده نوشتن است که مخاطب را بهخوبی با خود همراه میکند و تو میشوی همسفرش. سفر به کوبا که چهارمین سفرنامه نویسنده است، از سفر به یک قاره دیگر حکایت میکند. کوبایی که برای ما مظهر ایستادگی و مقاومت مقابل زورگویی و خودکامگی است.کوبایی که سالها رهبری مانند فیدل کاسترو آن را هدایت کرده است. تمام قد ایستاده و سر خم نکرده؛ از حداقل امکانات بهره دارد اما مردمانش شاد زندگی میکنند. کوبایی که خیلی سال است دست نخورده باقیمانده است.
تصویرسازیهای خوب
امتیاز و ویژگی سباستین این است که نویسنده در همان ابتدای کتاب به معرفی مختصری از شخصیتهای موجود در کتاب پرداخته و این معرفیها را با عکس همراه کرده که همین شناخت کوچک و کم، کلیدی برای ورود به دنیای آن شخصیت است. صفحههای مختلف سباستین با عکسها تزئین شده و علاوه برتصویرسازیهای خوب نویسنده،تصویرهای واقعیای نیز به مخاطب ارائه کرده است. منصور ضابطیان آنچه را که در این سفرتجربه کرده، به شکل کلمات ودرقالب کتاب به ما ارائه کرده، خودش درباره این سفرگفته است:«سالها بود قصدداشتم به کوبا بروم اما نمیشد.کوبا میتوانست سفر پروپیمانی باشدکه خوراک یک کتاب کامل را فراهم کند؛ جایی در انتهای دنیا که هم برای من ناشناخته بود و هم برای خوانندگان کتابهایم در ایران».
دستنخورده از هجوم فرهنگ آمریکا
از نیمه دوم سال۱۳۹۴، یعنی پیش از سفر منصور ضابطیان به کوبا، زمزمههای کنار گذاشتن اختلافاتی که سالها بر روابط آمریکا و کوبا سایه انداخته بود، به گوش میرسید و شاید بتوان گفت، ضابطیان زمانی به کوبا سفر کرد که میشد آن را دستنخورده از هجوم فرهنگ آمریکا دانست.او در اینباره نوشته است: «وقتی پرچم آمریکا بالا میرفت و در وزش نسیم کناره اقیانوس اطلس، ستارههایش را به رخ دشمن قدیمی میکشید، با خودم فکر میکردم آینده کوبا چگونه خواهد بود؟ قضاوتی نمیکنم که بهتر است یا بدتر، این را خود کوباییها باید بگویند و تاریخ اما هرچه هست دیگر شبیه کوبای امروز نخواهد بود.
کوبایی که هنوز روح فیدل با همه کهنسالیاش در آن حضور دارد، کوبایى که هنوز «چه» قهرمان رویاهایش است، کوبایی که یکی از آخرین مظاهر دگرگون بودن است... من دوست دارم این کوبا را ببینم، نه کوبایی که مثل جاهای دیگر دنیا پر از مک دونالد و کی.اف.سی است.من دوست دارم بر دیوارهای شهرهایش عکس چهگوارا را ببینم نه جاستین بیبر را... . چند روز بعد خطر جدیتر شد. باراک اوباما هم قرار شد برای ملاقات با رائول کاسترو به هاوانا برود. شک ندارم که روند تغییرات و آمریکاییزه شدن سرعتی بیش از پیش خواهد گرفت.باید میجنبیدم، اگر امسال هم به کوبا نمیرفتم معلوم نبود تا سال دیگر چه میزان تغییرات در آنجا صورت بگیرد و چقدر کوبا میتواند از دام کاپیتالیسم برهد و همچنان شبیه جاهای دیگر نباشد. باید میجنبیدم و میرفتم. باید آخرین یادگاریهای استقلال را میدیدم و ثبت میکردم.»
نکته بسیار شیرینی که باید با خواندن کتاب به آن رسید، انتخاب اسم کتاب است و شاید برگزیدن این نام، بر کنجکاوی مخاطب نیز افزوده باشد.
و اما: منصورضابطیان که دانشآموخته رشته علوم آزمایشگاهی بود، سرازکارشناسی سینما درآورد و شد کارگردان، تهیهکننده، مجری و پادکستساز. روزنامهنگاری هم کرده بود و بعدها سفرنامههایش را به دست چاپ سپرد.