بانکها بهدلایل مختلف ازعملیات اصلی خودشان که جذب سپردهها و اعطای تسهیلات در راستای تامین مالی است، فاصله گرفتهاند که این موضوع هم دلایل مختلفی دارد و تسهیلاتی که اعطا کردند، وصول نشده و بهاصطلاح نکول شده است و یکی از ریشههای اصلی آن میتواند رابطه نادرستی باشد که با سهامداران خود دارند؛ یعنی سهامدار از بانک خودش تسهیلاتی دریافت کرده و در بازپرداخت آن نکول انجام داده است. بانکها برای وصول مطالباتشان از سهامدار، مجبور شدند بهصورت غیرنقدی تسهیلات پرداخت شده را تسویه کنند و این، آغاز فعالیت ناتراز بانکهاست.
بخشی هم به اعطای تسهیلات به اشخاص مرتبط میشود. بانک با علم به اینکه میداند یک بنگاه اقتصادی توانایی بازپرداخت تسهیلات را ندارد با وجود این به آن بنگاه تسهیلات داد تا ازطریق رشد ارزش داراییهای آن شرکت، خود بانک عایدی بهدست بیاورد. بانکها علاوه بر اعطای تسهیلات،سرمایهگذاری هم انجام میدهند.برخی ازبانکهای خصوصی الان وضعیت نامناسبی دارند و علتش این است که سرمایهگذاریهایی انجام دادند و این سرمایهگذاری برای بانک جریان نقدی مناسبی نساخته است و بانک نتوانسته از سرمایهگذاری که انجام داده،به اندازه کافی درآمدحاصل کند. یعنی بانک در پروژه یا پروژههایی سرمایهگذاری انجام داده و داراییهایی دارد ولی این داراییها جریان نقدی ندارند. مانند ملکی که نمیتوان آن را اجاره داد تا درآمد حاصل شود یا اینکه بانک نمیتواند از آن برای فعالیت مولد استفاده کند تا در گذر زمان آن دارایی بتواند، جریان نقدی بسازد و فقط در پرتفوی ترازنامه بانک مانده است. بانک فقط بهواسطه رشد ارزش آن دارایی بهواسطه شرایط تورمی کشور از آن بهرهمند میشود که این موضوع مبتلابه بسیاری از بانکهای کشور است.رشد تورمی رشد ارزش داراییها برای بانک در بلندمدت و میانمدت عایدی بیشتری میسازد تا اینکه بانک بخواهد تسهیلات بدهد و از محل آن، درآمد شناسایی کند.این موضوع منجر به این شده تا بانکها در سالهایی که کشور شرایط تورمی زیاد داشته، به سمت خرید و سرمایهگذاری درداراییهای ثابت رفتند و با این روش ترازنامه خود را بهبود دادهاند تا در گذر زمان از این محل به صورت تعهدی با تجدید ارزیابی داراییهایشان سود شناسایی کنند؛ در صورتیکه آن دارایی هیچ جریان نقدی برای بانک ایجاد نکرده است.به همین دلیل وقتی بانکها به واگذاری اموال مازادملزم میشوند، انگیزهای برای واگذاری ندارند. امکان واگذاری برخی داراییها هم بهواسطه تبانی بانک با اشخاص مرتبط خودش وجود ندارد و بهاصطلاح معارض حقوقی دارد.بخش عمدهای از پرتفوی بانکها از این طریق منجمد شده وهیچ جریان درآمدی و نقدی برای بانک ایجاد نمیکند و فقط در ترازنامه ثبت شده و به واسطه تورم رشد ارزش پیدا کرده است.وقتی بانک نتواندجریان نقدی لازم را برای خودش بسازد، مجبور میشود از ذخایر خود نزد بانک مرکزی برای فعالیت روزمره خود استفاده کند.بسیاری از بانکها ذخایر لازم را ندارند و شاهد پدیده(نیاز به)اضافهبرداشت یااستقراضهایی از بازار بینبانکی هستیم.این موضوع برای بانکها هزینه مالی ایجاد میکند. یکی از دلایل ناترازی بانکها همین هزینه مالی است که بانکها ثبت میکنند. بانکهایی که مبتلا به ناترازی دارایی و بدهی هستند، نیاز به اضافه برداشت از بانک مرکزی و استقراض از بازار بینبانکی دارند که هزینههایشان از این محل رشد پیدا میکند.