آموزشی که برخلاف تصور عامه باید پیش از دوران مدرسه و از سهسالگی در خانواده آغاز شود.در دهههای اخیر، بشر با دگرگونسازی، محیطزیست خود را با تغییرات عمدهای مواجه کرده است. تمام مشکلات زیستمحیطی که به دست انسان بهوجود آمده، نمیتواند با بهکارگیری فناوری صرف حل شود، بنابراین لازم است در رفتارهایمان تجدیدنظر کنیم. از این رو کلید رفع بحرانهای زیستمحیطی، آموزش و اصلاح رفتار انسان با محیط پیرامونش است. از آنجا که تعلیم و تربیت در سنین کودکی آسانتر و با پذیرش بیشتری همراه است، لذا روانشناسان معتقدند که آموزشهای مرتبط با کسب سواد و مهارتهای حفظ محیطزیست در این دوران میتواند نتایج نهادینهشدهتری داشته باشد.
اهمیت آموزش محیط زیست به کودکان
برای درک بهتر آموزش محیطزیست به کودکان ابتدا لازم است تا این مفهوم بهخوبی توسط بزرگسالان که الگوی آنها هستند درک شود. طبق گفته سازمان حفاظت محیطزیست (EPA)، آموزش محیطزیست فرآیندی است که به افراد این امکان را میدهد تا مسائل زیستمحیطی را بررسی و برای بهبود آنها اقدام کنند. با تعریف این مفهوم، آموزش محیطزیست به کودکان بهعنوان سازندگان و وارثان زمین از اهمیت ویژهای برخوردار است، چراکه کودکان نهتنها مسئولیت نگهبانی از زمین را به ارث میبرند، بلکه در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه همچون ایران، حدود نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند. همچنین این کودکان، هم در کشورهای در حال توسعه و هم در کشورهای صنعتی، در برابر آثار تخریب محیطزیست، بسیار آسیبپذیرند. آنان همچنین حامیان آگاه تفکر درباره محیطزیست هستند. در روند مشارکت در فعالیتهای مربوط به محیطزیست و توسعه، توجه خاص به کودکان و منافع ایشان ضروری است. به این ترتیب پایداری آتی هر اقدامی برای بهبود محیطزیست تضمین میشود.
عملگرایی؛ حلقه مفقوده آموزش محیط زیست در مدارس
یکی از مهمترین فاکتورهای مهم در راستای حفظ محیطزیست، ارتقای سواد زیستمحیطی است. طبق تعریف یونسکو، سواد زیستمحیطی، آموزش عملی پایهای برای همه مردم است که برای آنها دانش، مهارت و انگیزههای مقدماتی را فراهم میکند تا بتوانند نیازهای زیستمحیطی خود را برطرف و به توسعه پایدار کمک کنند؛ بنابراین برای برخورداری از سواد زیستمحیطی، نیازمند آموزش زیستمحیطی هستیم و این آموزش نیزهمچون هر آموزش دیگر،شامل سه حیطه دانش(شناخت)، نگرش(تعهد اخلاقی و زیباشناختی) و مهارت(عمل به راهکارهای زیستمحیطی) است.درفصل۵ دستورکار ریو آمده است که دولتها باید به گسترش فرصتهای آموزش برای کودکان و جوانان ازجمله آموزش مسئولیت در قبال محیطزیست و توسعه بپردازند و این امر مهم، همکاری و هماهنگی سازمانهای مختلف را میطلبد که مدرسه بهعنوان جامعه دوم کودک پس از خانواده، اثرگذارترین نهاد در این رابطه است. دکتر صدیقه بزازان، روانشناس کودک در گفتوگو با جامجم میگوید: «یکی از مشکلاتی که در نظام آموزشی ما وجود دارد این است که بهجای عملگرایی بیشتر تئوریمحور هستند. یعنی آنقدر که محفوظات به کودکان یاد داده میشود زندگی عملی را آموزش نمیدهند و بر آن تاکیدی وجود ندارد.» این روانشناس ادامه میدهد: «برای بهبود این روند باید حداقل هفتهای یکی، دو جلسه به کودکان آموزش دهند. در کشورهای دیگر کودکان را به طبیعت میبرند و به آنها یاد میدهند که چگونه بدون امکانات در طبیعت زنده بمانند یا دانشآموزان خودشان کلاسهایشان را نظافت میکنند.» وی میافزاید: «یکی از کارهایی که مدارس میتوانند انجام دهند این است که یک روز در هفته دانشآموزان را به محیط اطراف مدرسه ببرند و با نظارت مربیان محیط را پاکسازی کنند. یا بهتر است ما در سال فقط یک روز مخصوص درختکاری نداشته باشیم و این را به چند روز در سال افزایش دهیم. والدین و نظام آموزشی در نظر داشته باشند که تربیت کودکان یک سیر نردبانی و مرحلهای است و باید چندین سال با آموزشهای متعدد همراه باشد.»
سهسالگی؛ بهترین زمان آغاز آموزش زیستمحیطی به کودکان
دکتر صدیقه بزازان، روانشناس کودک در گفتوگو با جامجم در رابطه با افزایش سواد زیستمحیطی کودکان میگوید: «در این راستا لازم است تا در ابتدا کودکان با لزوم حفظ محیطزیست آشنا شوند. درواقع ما باید از نظر شناختی در رابطه با پیامد حفظ محیطزیست با کودکان صحبت کنیم. همچنین بهتر است این آموزش از سهسالگی و زمانی که کودکان آموزشپذیرتر و قادر به تجزیهوتحلیل هستند، اتفاق بیفتد. آموزش میتواند از طریق فیلم و انیمیشن باشد یا از طریق الگوبرداری از والدین صورت گیرد، چراکه بندورا معتقد است کودکان با گفتن یاد نمیگیرند، بلکه فقط با دیدن است که یاد میگیرند. مثلا کودکی که میبیند پدرش تهسیگار خود را روی زمین میاندازد خودش هم حتما آشغال خود را روی زمین میاندازد.» وی میافزاید: «این بعد شناختی کمکم و در آینده تبدیل به بعد رفتاری میشود.»
پیشنهاد بهجای نصیحت
این روانشناس تاکید میکند: «چیزی که ما بهعنوان بزرگسال باید بدانیم این است که بهجای نصیحتکردن بچهها سعی کنیم به آنها پیشنهاد دهیم. البته در ابتدا لازم است تا تفاوت نصیحت و پیشنهاد را بدانیم. در نصیحت مقداری بعد انتقادی اما در پیشنهاد بعد همدردی و همسویی با کودک وجود دارد، لذا اگر والدین سعی کنند کلیه آموزشها را بهصورت پیشنهادی با کودکان مطرح کنند قطعا اثر آن بیشتر خواهد بود. متاسفانه بسیاری از والدین رویکردشان نصیحتی یا مقایسهای است درحالیکه مطالعات بسیاری نشان داده که این روشها اثر معکوس میگذارند.»