شاید به خاطر همین کشش نمایشی متن شاهنامه بوده که این اثر ادبی حتی در سایر شاخههای هنری نیز نمود یافته که شکل اجرایی آن را در قالب نقالی و پردهخوانی میتوان مشاهده کرد. استفاده از بهرههای فرهنگی موجود در قصههای شاهنامه به کمک ابزارهای اجرایی تئاتر، در صورتی که دارای کیفیتی فراخور این میراث ادبی باشد، بستری را برای آشنایی جوانان و مخاطبان تئاتر کشور با اسطورههای میهنی فراهم میکند و در صورتی که به اجراهای فاخر با ظرفیت تجاری بینجامد، میتواند درآمدزایی قابل توجهی برای هنرمندان تئاتری ایجاد کند.
هرکسی از ظن خود یار شاهنامه شد
رویکرد نمایشنامهنویسان و کارگردانان تئاتر به شاهنامه متفاوت بوده؛ برخی به شکل کلاسیک به روایت و حماسههای شاهنامه وفادار بودهاند و برخی نیز با رویکردی مدرن به این اثر ادبی پرداختهاند. در بین هنرمندان نامآشنای تئاتر کشور، چهرههای مطرحی در چند دهه گذشته بارها سراغ شاهنامه فردوسی رفته و داستانهای جذاب آن را دستمایه اجراهای خود قرار دادهاند. گرچه تعداد این هنرمندان در چند نام خلاصه نمیشود، اما میتوان از زندهیاد پری صابری، حسین پارسایی، شکرخدا گودرزی، قطبالدین صادقی، بهروز غریبپور، رسول نجفیان، محمود عزیزی، سیروس همتی، مریم معترف، محمدرضا کوهستانی و... یاد کرد. هر کدام از این هنرمندان با زاویه دید متفاوت، خلاقیت هنری منحصربهفرد و اهداف خاصی، قصههای شاهنامه فردوسی را در قالب نمایش به اجرا درآوردهاند.
از جادوی تئاتر تا شکوه شاهنامه
بهار سال ۱۴۰۲ حسین پارسایی نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» را بهعنوان برداشتی از شاهنامه روی صحنه برد. ویژگی مهم این اجرا، توجه به قصهای کمتر شنیدهشده از شاهنامه فردوسی بود. در طول چهار دهه حتی شاهنامهپژوهان هم بیشتر بر هفت خوان رستم متمرکز بودند و خیلی کم به داستان اسفندیار توجه شده بود. البته در آن اجرا، کارگردان به اصل زبان منبع اقتباس کاملا وفادار نمانده بود و برای روایت داستان هفت خوان اسفندیار، ابتکاراتی داشت که به مذاق برخی خوش نیامد. این کارگردان پیشتر نیز تجربه اجرای نمایشهای موزیکال و پرهزینهای مانند بینوایان و اولیور توئیست را داشت و زمانی که «هفت خان اسفندیار» را روی صحنه برد، تلاش کرد در تصویرسازی این اجرا، فضایی در سطح قصههای اسطورهای شاهنامه طراحی کند. او در عنوان نمایش هم به جای شکل معمول املایی «خوان» از «خان» استفاده کرد؛ گرچه اهل نظر معتقدند هر دو املا درست است. بر خلاف فضاسازیهای پرهزینه و پیچیده، سادهسازی قصههای شاهنامه برای مخاطب را میتوان وجه مثبت اجراهای پارسایی دانست اما باز هم به این دلیل که کارگردان در ساختار روایت قصههای فردوسی دخل و تصرفاتی میکند، ممکن است زبان نمایش را برای کسانی که اشراف کامل به حماسه حکیم توس دارند، از پسندیدهشدن دور کند.
شاخصه دیگر اجرای «هفت خان اسفندیار» که نمایشنامه آن را محمدرضا کوهستانی نوشته، تسلط ملموس نویسنده بر ادبیات و شعر است. کوهستانی در این نمایشنامه توانسته از عهده روایتگری امروزی از متنی کهن برآید. ضمن اینکه این متن نمایشی را به گونهای نوشته که همه بار داستان بر دوش دیالوگهای منظوم و شاعرانه شخصیتها نباشد. پارسایی همین روزها نمایش موزیکال اساطیری «نبرد رستم و سهراب» را در مجموعه ورزشی انقلاب، استادیوم بینالمللی تنیس روی صحنه دارد و میتوان گفت آثار او از نمونههای قابل قبول و پرمخاطب قصههای شاهنامه در قالب تئاتر است که در نوع خود حرفی برای گفتن دارند و با ذائقه تماشاگر امروزی، در هر سن و سالی مطابقت پیدا میکنند. در مجموع اگر حواشی مربوط به قیمت بلیت اجراهای پرهزینه و ستارهمحور پارسایی را کنار بگذاریم، باید گفت این هنرمند یکی از اصلیترین و جریانسازترین افراد در تئاترهای باشکوه و پرزرقوبرق براساس قصههای اساطیری شاهنامه، حداقل در چند دهه اخیر است.
کنسرتنمایشها؛ آمیختگی موسیقی، ادبیات و نمایش
کنسرتنمایشها امروز تبدیل به یکی از گونههای اصلی اجرای نمایشهایی با مضمون شاهنامه شدهاند و نمایش موزیکال «سیصد؛ گات» که این روزها در مجموعه سعدآباد روی صحنه رفته از نمونههای تماشایی این دست اجراهاست. این نمایش تلاش میکند اثری در راستای پاسداشت زبان فارسی باشد. اعتبار برادران پورناظری در عرصه موسیقی و همکاری آنها با اهالی تئاتر تجربه اجرای تئاتری آمیخته با موسیقی، ادبیات کهن و هنر نمایش را به ارمغان آورده که در نوع خود هم اثر هنری فاخری است هم به آشنازدایی و استفاده از برخی اماکن برای فعالیتهای فرهنگی و هنری کمک کرده است.
بازآفرینی ارزشهای زبانی در تئاتر
از شکرخدا گودرزی میتوان بهعنوان پرکارترین کارگردان امروز تئاتر کشور نام برد که سالهاست هم براساس داستانهای شاهنامه نمایشهایی روی صحنه برده، هم کتاب نوشته و هم پژوهشهای اساسی کرده است. تفاوت نوع نگاه گودرزی با دیگر کارگردانان دغدغهمند نسبت به شاهنامه را میتوان در اجراهای سادهتر وی و تاکید بیشتر این هنرمند بر ارزشهای زبانی و ادبی میراث گرانبهای فردوسی دانست. گودرزی در بهار ۱۴۰۳ کنسرتنمایش «بیژن و منیژه» را در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه برد و با تاکید بر خرد و حکمت زنان شاهنامه در قلمرو عشق، سعی کرد از دل داستانهای کهن شاهنامه، دغدغههای امروزیتری را مطرح کند. این هنرمند تاکنون داستانهای بهرام چوبینه، سیاوش، کیخسرو، رستم و اسفندیار، شغاد و... را از شاهنامه به قالب تئاتر درآورده و به گفته خودش کشف عناصر امروزی در این قصه برای مخاطبان هدف اصلی اوست.
هدف از اجرای شاهنامه تکرار حماسهها نیست
قطبالدین صادقی، مدرس و بازیگر تئاتر و سینما، علاقه خاصی به تاریخ و ادبیات کهن ایرانزمین دارد. وی نمایشنامههای «مویه جم»، «هفتخوان رستم» و «آخرین رویای رستم» را بر اساس داستانهای شاهنامه نوشته و اجرا کرده است. وی از آنجایی که سالها روی داستانهای شاهنامه متمرکز بوده، در اولین دوره قدردانی از فردوسیشناسان، نشان فردوسی گرفته است. ویژگی اجراهای صادقی این است نمایشهای مبتنی بر شاهنامهای که روی صحنه برده، تکرار حماسه کهن و قهرمانان اسطورهای آن نیست، بلکه همیشه تلاش کرده تا با الهامگرفتن از شاهنامه و ادبیات ایران پیش از اسلام، از نظر ساختار، زبان، تحول موضوع و نحوه شخصیتپردازی، ابتکارهای نمایشی و طرحهای دراماتیک تجربیات تئاتری جدیدی داشته باشد. شاید بهدلیل همین رویکرد سختگیرانه، اما منحصربهفرد بوده که اجرای دو نمایشنامه «مویه جم» و «هفتخوان رستم» توسط صادقی بر صحنه تئاتر ایران از جمله آثار موفق و پرمخاطب تئاتر کشور بوده است.
حفاظت از ثروتهای ملی
«رستم و سهراب»، «مرغ باران» و «هفتخوان رستم» سه اثری است که پری صابری از پیشکسوتان تئاتر ایران، براساس قصههای شاهنامه فردوسی روی صحنه برده است. اصولا علاقهمندان به تئاتر، این کارگردان را که همین روزها او را از دست دادیم، با تولید و اجرای آثار نمایش براساس ادبیات کهن ایرانی و شعرای مطرح ایران در دورههای زمانی مختلف به جا میآورند. وی معتقد است اجرای این دست آثار نمایشی بزرگداشتی از ثروت ملی محسوب میشود که به ما ارث رسیده است. در اجرای صابری از داستانهای شاهنامه، هنرمند با به تصویر کشیدن نیروهای اهریمنی، مرگ، نیستی، نبرد، مدارا، شادمانی، آبادانی، شرافت و... روی صحنه تئاتر، به کمک ادوات موسیقایی بومی، عناصر تعزیه و حتی ورزشهای باستانی، در تفهیم هرچه بیشتر داستانهای پررمزوراز فردوسی گام برداشته است. الهامگرفتن پری صابری از شیوه روایی تعزیه برای بیان قصههایی از شاهنامه را میتوان امضای هنری این کارگردان دانست؛ در واقع وی وقتی با تأسیجستن از موسیقی، شعر، حرکت و فاصلهگذاری به شکلی که در هنر تعزیه وجود دارد، به اجرایی از شاهنامه میرسد، تماشاگران را با تئاتری بومی، اما بهروز مواجه میکند.
دمیدن روح تئاتر در نقاشیهای قهوهخانهای
رسول نجفیان با اجرای دو نمایش «رستم و سهراب» و «بیژن و منیژه» بر اساس داستانهای شاهنامه فردوسی در دهه ۸۰ ارادت خود را به فخر ادبی ایرانزمین نشان داده است. وی «رستم و سهراب» را با الهام از نقاشیهای قهوهخانهای و بهصورت موزیکال روی صحنه برد و آنچه در اجرای نجفیان جلوه بیشتری داشت، تسلط هنرمند بر حوزه موسیقی و آوازهای فولکلور ایران بود. این روایتهای اجرایی موزیکال اما بدون دیالوگ بیشترین تاکید را بر موسیقی، حرکت و شکلی از قوالی گذاشته بودند. دورتادور صحنه نمایش «رستم و سهراب» با تابلوهای قهوهخانهای پوشیده شده بود و شخصیتهای شاهنامه از دل این نقاشیها بیرون میآمدند و تابلوها را زنده میکردند؛ جذابیت این اجرا به همین ایده کارگردانی بود که شخصیتهای نمایش را از دل نقاشیهای قهوهخانهای یعنی هنری زاده شاهنامه فردوسی، زندهسازی میکرد.
اقتباسی ناموفق در تناقض با ایده شاهنامه
یکی دیگر از چهرههای صاحبنام در کارگردانی تئاتر، محمود عزیزی است که در نیمه دوم دهه ۸۰ نمایش «بیژن و منیژه» را برگرفته از شاهنامه فردوسی در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه برد. عزیزی با معاصرسازی داستانی شناختهشده از شاهنامه برای عوام، بهدنبال تضمین برقراری ارتباط بین اثر و مخاطب بود، اما نقطهضعف تئاتری که بر اساس میراث فردوسی روی صحنه برد، فاصله بیش از حد اجرا با قصه اصلی بود که دیگر از نظر فرم و پیوستگی با ایده مورد نظر شاهنامه در تناقض قرار گرفته است. در واقع این اجرا از اقتباسهای ناموفق است؛ چراکه نگارنده در این نمایش از داستان بیژن و منیژه سعی کرده تا با دستبردن در اشعار حکیم توس و اشعار ساختگی خود، با ایجاد قرارداد نمایشی داستانی مستقل از شاهنامه ارائه دهد.
تجلی اسطورههای کهن در دنیای مدرن
سیروس همتی نمایش «مجلس برادرکشی» را سالها قبل روی صحنه برد. این نمایش بر اساس داستان بخشیدهشدن جهان توسط فریدون به سه پسرش روایت میشود. «مجلس برادرکشی» از چند نوع نمایش سنتی ایرانی و نشانههایی از زندگی امروز ترکیب شده بود و عمدتا بر پایه نقالی و با تمهیدات بصری آن شکل گرفته بود و مخاطب علاوه بر استفاده از شیوه نقالی در این نمایش با شکل و شیوههای اجرایی در تعزیه نیز روبهرو میشد که با نشانههایی از دنیای مدرن همراه شده بودند. در موسیقی، طراحی صحنه و لباس و شیوه بازی و کارگردانی نمایش استفاده از شیوههای نمایش سنتی ایرانی به چشم میخورد. همینطور لباسها یادآور فضایی ایرانی بود که با استفاده از رنگ و نور و جزئیات صحنهای در بسیاری موارد تکمیلکننده فضای کلی نمایش بهعنوان یک نمایش ایرانی است.
روایتی فانتزی و کودکانه از رستم
در بین خانمهای کارگردان تئاتر، مریم معترف سال 13۹۵ با اجرای نمایش «قصههای من و تو و رستم و شاهنامه» تئاتری را روی صحنه برد که بر اساس قصهای از شاهنامه نوشته شده بود. معترف همراه با حسن باستانی نویسنده «قصههای من و تو و رستم و شاهنامه» با این اجرا برای گروه سنی کودک و نوجوان در تالار هنر، روایتی ویژه از شاهنامه را با نمایش چند داستان با محوریت رستم ارائه داد که در فضایی فانتزی و شاد برای کودکان و نوجوانان اجرا شد. تجربه موفق معترف بار دیگر نشان داد که جانبخشی به اسطورههای ملی و میهنی نهتنها نیاز فرهنگی کشور است، بلکه مشتری و علاقهمندان خاص خودش را هم دارد.
دو روایت موازی در دگرگونی اسطورهها
محمد رضاییراد از نمایشنامهنویسان و کارگردانان تئاتر ایران نیز که آثار قابل توجهی را نوشته و اجرا کرده، دو نمایشنامه «بازگشت به خان نخست» و «خان هشتم» را بر اساس داستانهای شاهنامه نوشته که هر دو اثر نیز روی صحنه رفتهاند. «بازگشت به خان نخست» دارای دو بخش مستقل، اما تکمیلکننده یکدیگر با دو روایت موازی است. برزاگ پهلوانی حماسی و گردیه زنی تیرهبخت داستان خود را در این اثر روایت میکنند. رضاییراد «بازگشت به خان نخست» را سال ۱۳۸۴ در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برد. وی در نمایشنامه «خان هشتم» رستم و اسفندیار نیز به روایت یکدیگر از دیدگاه خود میپردازند. این اثر نمایشی نیز سال ۱۳۸۲ با کارگردانی آروند دشتآرای روی صحنه رفت. در هشتمین خوان داستانی کهنه با فضاسازی خاص، به زبان اجرایی از جنس رستم و اسفندیار هزاره سوم، بازتولید شده است. در این اثر دو عنصر وجود دارد؛ یکی رستم دستان که با آن همه قهرمانی، در چاه مرگ گرفتار آمده و واپسین لحظات عمرش را با درد که خود نقطه «تولد» است، سپری میکند و بهعنوان زنی که در خلاء هزار چهره روزگار ما گرفتار آمده، اسطورهای دگرگون را نقل میکند. عنصر دیگر اسفندیار است؛ پهلوان رویینتن شاهنامه، اسطورهای که از بیم جاودانگی، به سمت مرگ میدود.
شاهنامه به روایت عروسکها
بهروز غریبپور از جمله هنرمندان شناختهشده تئاتر و تئاتر عروسکی ایران است که با تولید اپرای عروسکی «رستم و سهراب» بر اساس شاهنامه فردوسی اقدامی قابل توجه را در زمینه استفاده از اثر ماندگار حکیم ابوالقاسم فردوسی در تئاتر ایران انجام داد. اجرای عروسکی شاهنامه توسط غریبپور مورد توجه گسترده مخاطبان قرار گرفت. غریبپور معتقد است: در شاهنامه بیش از 18 چهره دراماتیک همچون رودابه، اسفندیار، رستم، سهراب و... داریم که با چهرههای دراماتیک سوفوکل برابری میکند. به گفته این هنرمند؛ ایرج نخستین چهره تراژیک شاهنامه است که به دست برادرش کشته میشود. این داستان تشابه زیادی به جولیوس سزار دارد. یا سرنوشت افراسیاب به سرنوشت مکبث بسیار نزدیک است. پایان زندگی خسرو نیز پایان تراژیک ریچارد دوم را به یاد میآورد؛ با وجود تمام اینها بیراه است اگر موسیقی را از شاهنامه حذف کنیم و آن را نادیده بگیریم. غریبپور میگوید: فردوسی نخستین اُپرانویس ایرانی است که برای نقل داستانهایش جز از طریق اپرا راهی نیست. اپرا ضمنا موسیقی شاهنامه را بهخوبی حفظ میکند و نشان میدهد.
شاهنامه یا کتاب توحید
شناخت و بازنمایی آثار ادبی کهن عاملی مهم برای مقابله با تهاجم فرهنگی است. برای ادامهیافتن این تاثیرگذاری که بخش قابل توجهی از پیشینه فرهنگی ایران را شامل میشود و تابهامروز استمرار پیدا کرده، باید میراث ادبی اصیل ایران را شناخت و بار دیگر این آثار را مرور کرد. شاهنامه و بهرهبرداری از ظرفیتهای دراماتیک آن مهم است؛ چراکه تنوع و گستردگی قصههای این کتاب، بیانگر تنوع فرهنگی ایران باستان است. نتیجه داستانهای شاهنامه آرزوهای ایرانیان برای پاسداشت از حریم خاک خود، نابودی دشمنان، رهایی بردگان و به سلامت رستن بیگناهانی از آتش است. فردوسی وقتی درباره توحید و یگانگی حرف میزند به زبان فلسفه سخن میگوید؛ به آفرینش خلقت اشاره میکند و سرچشمه همه خلقت و کائنات را پروردگار میداند؛ از این رو، پهلوانان او هم رنگوبوی توحیدی دارند؛ بنابراین با شناخت و مرور آثار بزرگ ادبی از جمله شاهنامه، بار دیگر تکیهگاه فرهنگیمان تقویت خواهد شد؛ بهویژه در روزگاری که به هر حال انواع و اقسام هجمههای فرهنگی ما را تهدید میکند و این مهم به دست هنرمندان تئاتر، آسانتر و تماشاییتر محقق میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: