نگاهی به فیلم «در آغوش درخت» ساخته بابک خواجه‌پاشا

در ستایش با هم بودن

طلاق و پیامدهای آن، همواره یکی از مضامین جذاب و پرمخاطب در سینمای ایران بوده است. به همین نسبت هم فیلمسازان و فیلمنامه‌نویسان بسیاری در این عرصه طبع‌آزمایی کرده‌اند. آنهایی که به مقوله سینما، پرداخت دراماتیک و نزدیک‌شدن به باور مخاطب اشراف داشته‌اند، توانسته‌اند آثار مهمی را به کارنامه خودشان و سینمای ایران اضافه کنند و آنانی هم که صرفا با تکیه بر احساسات سطحی مخاطب فیلمنامه می‌نویسند و فیلم می‌سازند، در این عرصه هم مجموعه‌ای از ملودرام‌های سطحی و فراموش‌شدنی را پدید آورده‌اند.
کد خبر: ۱۴۷۰۷۰۷
 
دغدغه‌های باورپذیر فیلمساز 
«در آغوش درخت» اما می‌خواهد فیلم دغدغه‌‌مندی باشد و از همه مهم‌تر دغدغه‌های قابل باوری داشته باشد. در سینمایی که در آغوش درخت به آن تعلق دارد، چیزی که تعیین‌کننده است، قدرت فیلمنامه‌نویس و فیلمساز در باورپذیر کردن قصه و شخصیت‌های آن برای مخاطب است. روح حاکم بر در آغوش درخت به وضوح نشان می‌دهد که پدیدآورنده‌اش به آنچه می‌گوید و نشان می‌دهد، باور دارد و در وهله اول دغدغه خودش است. گام اول برای نزدیک شدن به مخاطب در این‌گونه از سینما فضاسازی مناسب برای معرفی شخصیت‌هاست. باید چیزی در فیلم باشد که از یک‌سو موتور محرکه روایت و درام باشد و از سوی دیگر حال‌وهوای اثر را برای مخاطب پذیرفتنی و دلنشین کند. در این قصه، موضوع غریب و نادر فوبیای فاصله و مشکلاتی که فرید و کیمیا، شخصیت‌های اصلی فیلم با آن مواجه هستند عامل اصلی جدایی است؛ راز سر به مهری که عاقبت در جای خودش فاش می‌شود و اتفاقا یکی از عوامل ایجاد کشش و جذابیت درام اثر است .
   
ناجی سبز
اما این، همه آن چیزی نیست که فیلم قصد به سرانجام رساندن آن را دارد. در آغوش درخت قرار است روایتگر حضور یک ناجی سبز و روشن برای والدین و فرزندانی باشد که اصلا در جاهایی فوبیای فاصله را که کیمیا ناخواسته و بر اثر یک حادثه تلخ دچارش شده، پشت سر بگذارد و به هسته مرکزی پردازش فضاها و شخصیت‌ها در متن اثر تبدیل شود و این، مهم‌‌ترین نقطه قوت این فیلم است. این‌که هسته اصلی درام فیلم یک‌جور بیماری روانی ناشناخته است که به‌واسطه رویکرد شاعرانه فیلمساز به پیوند طبیعت و انسان، جایش را به یک پدیده لطیف، شریف و قابل باور در متن مناسبات شخصیت‌های اثر بدهد، اتفاق مهمی است که در تجربه اول خواجه‌پاشا رخ داده و موجب ارتقای چشمگیر اثر شده است. خواجه‌پاشا بدون آن‌که کوششی برای ثبت و نمایش تصاویر صرفا کارت‌پستالی و زیبا از طبیعت منطقه داشته باشد، طبیعت را به‌گونه‌ای در متن درام اثر نشان می‌دهد که تاثیر آن در مقام ناجی، نه در حد تلنگری حسی و عاطفی، بلکه در اندازه‌های نیرویی سیال و قدرتمند و پیش‌برنده روایت باشد. طبیعت در این اثر هم جلادهنده روح و روان است ــ و حتی خوراکی لذت‌بخش برای «آقاجان» پدر فرید که می‌گوید نور می‌خورد و روزگار می‌گذراند! ــ هم باعث ایجاد دلهره و اضطراب در جاهایی که حرکت خروشان رودخانه، تلاش دسته‌جمعی را برای یافتن گمشدگان در پی دارد.
   
تناسب فرم و مضمون
طاها و علی‌سام دو نوجوان فیلم از همان ابتدا در دل طبیعت و زیبایی روستاهای اطراف ارومیه دیده می‌شوند. شغل پدر ایجاب می‌کند که اغلب همراه فرزندان بار گل‌های محمدی و گیاهان معطر را از روستا به شهر بیاورد. برای گرفتن عصاره‌های خوشبو از زیباترین مظاهر طبیعت. در چنین فضایی، گره اصلی درام اثر که مشکل ارتباطی فرید و همسرش کیمیاست، شکل می‌گیرد. این جدایی قرار است اتفاق دیگری را هم رقم بزند که تلاش برای متقاعد‌کردن علی‌سام و طاها به جداشدن از هم است که در نهایت، یکی برای پدر و دیگری برای مادر باشد. جدایی برای آن دو مفهومی ندارد، دلیل موجهی هم ندارد. آنها می‌خواهند باهم باشند و فیلم در ستایش این باهم بودن است؛ کوششی برای فهماندن این واقعیت تلخ به بزرگ‌ترها که جدایی به‌ظاهر موجه آ‌نها، ترک‌های کوچک و بزرگی بر شیشه جان عزیزانشان می‌نشاند که شاید ترمیم آنها ناممکن باشد. همه اینها وقتی قرار است به کمک ابزار سینما به مخاطب منتقل شود، نیازمند درکی درست از مقوله پرداخت دراماتیک و ضرورت‌های بهره‌‌گیری از فرم متناسب با آن است که درنهایت اثر را روی لبه‌تیغ باورشدن یا نشدن قرار می‌دهد. یک اتفاق چرک و تلخ، فوبیای فاصله و تنش روحی و روانی بین فرید و کیمیا را ایجاد کرده است ولی هنوز اصل رابطه با همه کنایه‌ها و زخم‌زبان‌هایی که بین دو طرف جاری است باقی مانده که در ادامه، پایان زودهنگام رابطه عاطفی جدید و به‌سرانجام‌نرسیده فرید با یکی از کارگران جوانش را توجیه می‌کند. تلاش فرید، کیمیا و رضا _ عموی بچه‌ها _ برای کلید‌زدن ماجرای جدایی طاها و علی‌سام، آغاز فصل دوم پرداخت درام اثر است و گام‌های درستی برای آماده‌کردن فضای قابل‌باور برای پذیرش خواسته معصومانه بچه‌ها برداشته می‌شود.
   
جاذبه‌های غیرکلیشه‌ای 
 تلاش پدر در سفر کوتاه دونفره با طاها به محیط زیبا و چشم‌نواز دریاچه پشت سد به منظور آماده‌کردن فرزند بزرگ‌تر برای پذیرش واقعیت، کوشش مشابه ولی مادرانه و ظریف کیمیا برای بیان واقعیت به کمک قصه انگشت‌های دودست و واکنش‌های نافرجام و عصبی رضابرادر فرید،همه وهمه مقدمه‌هایی هستند برای رسیدن به فضاسازی روایت اصلی که قرار است حلقه پیونددوباره شخصیت‌ها باشد.دراین بین،آنچه که درآغوش درخت رادرمقایسه بادیگر آثاری که ظاهرادغدغه احترام به ایجاد پیوندهایی از هم‌گسیخته ونشان‌دادن راهکارهای رسمی وغیررسمی برای پیشگیری ازطلاق دارند،درجایگاهی متفاوت وارزشمند قرارمی‌دهد، درک فیلم‌ساز از مقوله ایجاد کشش در متن روایت اثر و جذب مخاطب با استفاده از شیوه‌های غیر‌کلیشه‌ای ومنطبق بر منطق داستانی است.
   
هیجان و شاعرانگی
«در آغوش درخت » بی‌آن‌که به دام ایجاد تعلیق‌های ساختگی و فشار به اعصاب و روان تماشاگر برای متقاعد‌کردن او به پیگیری درام اثر بیفتد، طاها و علی‌سام را در موقعیتی حساس و خطرناک که می‌توانست به تراژدی ختم شود، قرار می‌دهد. مخاطب اثر، پیش از این در سکانس افتادن علی‌سام درحوضچه پرورش ماهی و تعلیق پیامد آن، برای رسیدن به فصل پرتعلیق و موثر جست‌وجوی نشانی از بچه‌ها در بالا و پایین رودخانه آماده شده است.فصل طولانی و پرهیجان و کشش جست‌وجوی فرید و کیمیا برای یافتن نشانی از بچه‌ها حتی کیمیا را از خط قرمز کیلومتر ۱۵ که فوبیای فاصله را شکل داده است، عبور می‌دهد و خواجه‌پاشا با میزانسن‌های فکرشده و ریتم پرضرب، تدوین با قاب‌هایی که اغلب با عمق میدان کم، دو شخصیت اصلی را گویی جداشده از محیط پیرامون در مقابل تماشاگر قرار می‌دهد، فضایی می‌سازد که در عین هیجان و اضطرابی که به مخاطبانش منتقل می‌کند گویی آنان را به ضیافتی از تصاویر لطیف و شاعرانه هم دعوت می‌کند.
   
شکست فوبیا
کوششی مشترک برای نجات بچه‌ها، فوبیای فاصله را شکست می‌دهد. خروش رودخانه و بارندگی شب گم‌شدن بچه‌ها به آرامش و فضای پر از نور روز بعد وصل می‌شود. آرامش طبیعت، فرید و کیمیا را در پایین‌دست آرام رودخانه، گویی به سوی رستگاری و آرامش دائمی رهنمون می‌کند. طبیعت در آغوش درخت پیونددهنده رابطه ازهم‌گسیخته انسان‌هایی است که گویی در متن سبزی و نور حال بهتری دارند. اضطراب فرید و کیمیا در مواجهه با سویه به‌ظاهر خشن و پرقدرت طبیعت آنان را در مقابل تصویر واقعی آنچه که درباره‌اش تصمیم گرفته‌اند قرار می‌دهد و همین تصویر که پیش از این ناجی فرزندان‌شان شده است، آنان را هم در آغوش گرم خود می‌فشارد و حس همذات‌پنداری را در مخاطبان اثر برمی‌انگیزد.
   
کارگردانی حساب‌شده 
هرآنچه که در آغوش درخت را به‌عنوان تجربه اول یک فیلمساز مستعد و آشنا با اصول اولیه سینما در جایگاه شایسته و ارزشمند در حیطه ملودرام‌های ایرانی قرار می‌دهد، در متن فیلمنامه دقیق و موشکافانه آن خلاصه نمی‌شود. جغرافیای اثر و حضور مداوم شخصیت‌ها در متن طبیعت و بخشی از کوشش فیلمساز برای شخصیت‌بخشیدن به محیط سبز و نورانی که شخصیت‌ها را احاطه کرده، مدیون قاب‌بندی‌ها و میزانسن‌های دقیق و حساب‌شده خواجه‌پاشا در مقام کارگردان است. ضمن این‌که نباید نقش مهم و موثر فیلمبردار و تدوینگر اثر را در ایجاد موقعیت‌ها و حس‌وحال مورد نظر فیلمساز نادیده بگیریم. همچنان که پیش از این گفته شد فیلم بی‌آن‌که در تله به‌تصویرکشیدن تصاویر توریست‌پسند و صرفا زیبا از محیط پیرامون شخصیت‌ها گرفتار شود، تا جایی که زیبایی‌های طبیعت مقابل دوربین، کارکرد زیباشناختی و متناسب با مضمون اصلی اثر داشته باشد به آنها می‌پردازد و به همین دلیل هم آنچه که در سراسر اثر همواره غالب است، حضور پررنگ شخصیت‌هاست. دوربین خواجه‌پاشا در بیشتر صحنه‌ها حرکتی سیال و همراه با شخصیت‌ها دارد و به‌ویژه در جاهایی که بازیگران نقش اصلی واکنش‌های حسی تاثیرگذاری دارند، با انتخاب نمای کلوزآپ تلاش موفق آنها را در انتقال حس درونی‌شان به مخاطب دیدنی می‌کند.

شریف و داستانگو
درآغوش درخت اثری نمونه‌ای در ستایش خانواده و ضرورت حفظ ارکان آن است و به‌عنوان تجربه اولیه فیلمساز نشان‌دهنده حضور کارگردانی دغدغه‌‌مند و کاربلد در این عرصه است که می‌توان آینده روشن و امیدوارکننده‌ای را برای او در سینمای ایران متصور بود. فیلم، بدون افتادن به وادی احساسات‌گرایی صرف و با پرداخت واقع‌گرا و لحنی شاعرانه، رابطه‌ای رو به زوال را به کمک معجزه عاطفی بچه‌ها سر و سامان می‌دهد. به گونه‌ای که مخاطب اثر، ضرورت‌های حسی موجود در متن اثر را در عمق جان خود می‌پذیرد و با شخصیت‌ها همذات‌پنداری می‌کند. در آغوش درخت، فیلم شریف و داستانگویی است که به شعور و احساس مخاطبانش احترام می‌گذارد. سرمایه‌گذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تولید این فیلم هم، نشان از عزم جدی این نهاد باسابقه فرهنگی ــ هنری برای حمایت از آثار ارزشمند مرتبط با دنیای نوجوانان دارد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها