فرزانه اسعدی، هنرمند مجسمه‌ساز در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» مطرح کرد

مجسمه‌های شهری، بازتابی از فرهنگ ایرانی

فرزانه اسعدی یکی از هنرمندان مجسمه‌ساز در دوره معاصر است. او که فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران است، در دهه ۷۰ با تاسیس انجمن مجسمه‌سازان ایران، ۱۵ سال تصدی این انجمن را به‌عهده داشت. آثار این هنرمند صرف‌نظر از نصب در مناطق مختلف شهری، در بسیاری از نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی نیز به نمایش گذاشته شده است.
فرزانه اسعدی یکی از هنرمندان مجسمه‌ساز در دوره معاصر است. او که فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران است، در دهه ۷۰ با تاسیس انجمن مجسمه‌سازان ایران، ۱۵ سال تصدی این انجمن را به‌عهده داشت. آثار این هنرمند صرف‌نظر از نصب در مناطق مختلف شهری، در بسیاری از نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی نیز به نمایش گذاشته شده است.
کد خبر: ۱۵۲۳۴۱۳
نویسنده آزاده صالحی

«تجسم بی‌زمان» (گزیده‌ای از مجسمه‌سازی معاصر) درعمارت «کاشف» تازه‌ترین نمایشگاه گروهی است که از روز جمعه افتتاح شده است. به این بهانه با این هنرمند درباره وضعیت مجسمه‌سازی فعلی به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

اگر موافق باشید بحث را با سؤالی درباره جایگاه مجسمه‌های شهری شروع کنیم، به‌خصوص این‌که در ماه‌های اخیر نصب مجسمه شیر‌هایی با کیفیت نازل در سطح شهر، واکنش‌های مختلف کاربران فضای مجازی را نسبت به این مسأله در پی داشت، هرچند برخی به این مسأله اشاره داشتند که این مجسمه‌ها به‌دست کودکان مبتلا به اوتیسم ساخته شده بود نه یک هنرمند مجسمه‌ساز.
این‌طور نیست، خود من عضو انجمن اوتیسم هستم و با این گروه از کودکان‌ونوجوانان به‌خوبی آشنایی دارم. واضح است که این بچه‌ها براساس توانایی محدود خود، قادر به قالب‌گیری برای ساخت یک مجسمه نیستند، مجسمه‌سازی نیازمند کار کردن با یک سری مواد شیمیایی است و این مواد برای این کودکان به‌مثابه یک سم به‌شمار می‌رود. پس مجسمه‌هایی که شاهد آن هستیم نمی‌تواند خروجی کار کودکان اوتیسم باشد. چندان که ان‌جی‌اوی اوتیسم هم چندی پیش چنین شایعه‌ای را رد کرد. این نشان می‌دهد که در حوزه مجسمه‌های شهری نظارت کافی وجود ندارد. فاجعه دیگر در این ارتباط، رشد بی‌رویه شرکت‌های فرهنگی در سال‌های اخیر است که مانند پیمانکار عمل کرده و سفارش‌های مجسمه‌های شهری عمدتا از فیلتر این شرکت‌ها عبور می‌کند. این درحالی است که در حوزه مجسمه‌سازی معاصر، هنرمندان خلاق و پرسابقه‌ای داریم که می‌توان در اتاق‌های فکر از دیدگاه و دانش آنها به نفع بهبود کیفیت آثار شهری بهره گرفت؛ به‌خصوص این‌که ماهیت آثار هنری شهری این است که یادآور فرهنگ و هویت ملی ما باشد. 

حتی خاطرم هست برخی از جامعه‌شناسان به این مسأله اشاره دارند که توجه به مبلمان شهری می‌تواند تا حدود زیادی از بار خشونت شهری بکاهد.
دقیقا، تا زمانی که نسبت به چینش مجسمه، حجم، نقاشی دیواری و حتی نورپردازی شهری‌مان بی‌توجه باشیم، چهره شهر عبوس و کسل‌کننده است. امروز مبلمان شهری ما بیش از هر چیز از بتن پوشیده شده است. ازسوی دیگر در سال‌های اخیر با تعداد قابل‌توجهی مجسمه مواجه هستیم که از فایبرگلاس ساخته شده و در مدت زمان کوتاهی عمرشان به‌سر می‌رسد. پیش‌تر، سرسره‌ها در زمین بازی کودکان از ورقه‌های آهن تشکیل شده بود و دستگیره‌های آن به شکل لوله‌ای در دو طرف سرسره کار گذاشته شده بود و مدیران شهری دغدغه ناایمنی نداشتند. حتی کاشت سرسره در زمین هم به شکل صحیح صورت می‌گرفت و اگر کودک با والدین خود از بالا به پایین می‌آمد، اتفاق ناگواری آنها را تهدید نمی‌کرد، اما امروز جنس اغلب سرسره‌ها فایبرگلاس است و اگر کودک روی سرسره جفت پا بپرد، پایش داخل فایبرگلاس فرو می‌رود و این مسأله حوادث تلخ و جبران‌ناپذیری را به‌دنبال خواهد داشت که بار‌ها اخبار آن را خوانده‌ایم. می‌خواهم بگویم، بودجه‌های کلان درحالی به نفع مجسمه‌های شهری صرف می‌شوند که اغلب این آثار کیفیت مطلوبی ندارند. خاطرم هست آخرین باری که در سازمان زیباسازی حضور داشتم، هنرمندی به این مسأله اشاره می‌کرد که چرا باید برای ساخت مجسمه از متریال سخت استفاده کنیم، حتی می‌توان از همان موادی که برای ساخت عروسک به کار گرفته می‌شود در مجسمه‌های شهری هم استفاده کرد! طبعا وجود چنین نگاه‌هایی منجر به ساخت مجسمه‌هایی در سطح شهر می‌شود که عملا عمر طولانی ندارد و در کوتاه‌ترین زمان دستخوش فرسودگی قرار می‌گیرد. غفلت برخی از مدیران فرهنگی نسبت به کیفیت مجسمه‌های شهری در حالی است که در کشور‌های دیگر نمی‌شود به لحاظ ارزش متریال به‌کار رفته در مجسمه‌های شهری، روی آن قیمت گذاشت، چون سازندگان و مدیران فرهنگی به‌خوبی به این نکته واقفند که ساخت مجسمه‌های کیفی و بادوام، نه فقط به جذب توریست و آورنده سرمایه بیشتر منجر می‌شود که هویت ملی پایدار یک کشور در گرو دوام و بقای این آثار قرار دارد. با وجود آن‌که مجسمه‌سازی ما پیشینه‌ای ۲۶۰۰ ساله دارد و در کنار مجسمه‌های باقی‌مانده از دوره هخامنشیان که آن زمان با سنگ خلق شده‌اند، نقش رستم، پاسارگاد و تخت‌جمشید ما، امروز چشم جهانیان را به خود خیره ساخته، اما باید بپذیریم که در دوره معاصر چیزی به کارنامه مجسمه‌سازی‌مان افزون نکرده‌ایم و دستاورد ملی باشکوهی در این زمینه نداشته‌ایم. 

نکته دیگر این‌که در اغلب موارد شاهد نصب مجسمه در میادین و دیگر نقاط شهر هستیم که عملا ارتباطی میان اثر نصب شده و آن محیط وجود ندارد. 
در نظر نگرفتن این مؤلفه هم عامل دیگری است که در نازیباشدن شهر ما تأثیر زیادی داشته است. اگر بحث مجسمه و نقاشی شهری را کنار بگذاریم، می‌توانیم به جایگاه نورپردازی در شهر اشاره کنیم. برخی تصور می‌کنند هنگام برگزاری اعیاد و مراسم مذهبی باید از نورپردازی در خیابان‌ها استفاده کرد، درحالی‌که با برنامه‌ریزی و نگاه خلاقانه، می‌توان این عنصر را در جای‌جای شهر به‌کار برد. نمونه نورپردازی کارشناسی شده و اصولی، حرم علی‌بن موسی‌رضا (ع) در مشهد است؛ المان‌های روشنایی‌بخش حرم امام رضا (ع) به‌گونه‌ای است که نظر زائران را حتی از داخل هواپیما به خود جلب می‌کند ولی متأسفانه به‌جز موارد انگشت‌شمار، از این پتانسیل هم به نفع زیباسازی شهر‌ها بهره گرفته نمی‌شود. 

از دید شما چطور می‌توان به مدد خلق اثر به تبیین هویت ملی پرداخت؟
من بر این باورم نباید به این مقوله به چشم یک گنجینه پرقدمت و خاک‌خورده نگاه کنیم. هویت ملی زمانی می‌تواند در جامعه‌ای نهادینه شود که بتوان در شرایطی که هوش مصنوعی بر دنیا غلبه کرده، حرکت روبه جلو داشته باشد و به مدد آن، جایگاه شایسته‌ای از کشورمان در مجامع بین‌المللی ارائه شود. این مسأله هم با خلق آثاری که حرف نو دارند میسر می‌شود. به بیان ساده‌تر، هویت ملی باید پویا، جاری و ساری باشد.

در سال‌های اخیر بعضی از هنرمندان نسبت به شیوه برگزاری نمایشگاه از سوی گالری‌ها معترض بوده و چنین رفتار‌هایی را ممری برای درآمدزایی صرف یک گالری قلمداد کرده‌اند. خود شما با چنین برخورد‌هایی مواجه بوده‌اید.
متأسفانه این هم یکی دیگر از معضلاتی است که هنرمندان با آن سروکار دارند. همان‌طور که در سؤال اشاره کردید، پیش‌شرط اغلب گالری‌داران امروز، برای برپایی نمایشگاه یک هنرمند، دریافت مبالغی هنگفت است. در سال‌های قبل شیوه برگزاری نمایشگاه به این شکل بود که از فروش آثار هنرمند در نمایشگاه، درصدی هم به گالری‌دار تعلق می‌گرفت و حتی چاپ پوستر، بروشور و انجام تبلیغات هم به‌عهده گالری‌دار بود. اساسا نفس برگزاری نمایشگاه در یک گالری، با هدف حمایت از هنرمندان صورت می‌گرفت. ولی امروز حتی اگر هنرمند موفق نشود اثر خود را در یک نمایشگاه به فروش برساند، باید مبلغ زیادی را در درجه اول به گالری‌دار اختصاص دهد تا بتواند یک نمایشگاه برگزار کند. از این‌رو معتقدم، گالری‌داری در شرایط فعلی به یک بیزینس و تجارت تبدیل شده و تنها چیزی که در این میان مفقود مانده، هنر است. نکته حائزاهمیت این‌که در سال‌های گذشته، هر فردی که می‌خواست به تأسیس یک گالری بپردازد، باید رزومه هنری و تخصصی خود در این حوزه را ارائه می‌کرد و اگر این رزومه مورد قبول مراجع قانونی قرار می‌گرفت، می‌توانست به تأسیس گالری بپردازد. امروز، اما وضعیت گالری‌داری از این حیث، مغشوش شده و حتی آن دسته از افرادی که سواد و تخصص لازم در این حیطه ندارند به آن ورود کرده‌اند. یکی دیگر از مشکلات در این زمینه این است که برخی گالری‌داران با دریافت مبالغ هنگفت از هنرمندان جوان که تازه در ابتدای راه هستند، نام آنها را در فهرست نمایشگاه گروهی متشکل از هنرمندان پیشکسوت قرار می‌دهند و از این طریق برای آن هنرمند جوان رزومه‌سازی می‌کنند. 

تا یک دهه پیش برگزاری سمپوزیوم‌های ملی مجسمه‌سازی به گواه هنرمندان این حیطه، می‌توانست از جهات مختلف در غنابخشی به این هنر، خاصه هنر شهری نقش زیادی داشته باشد. نظر شما در این‌باره چیست؟
من هم با این مسأله موافقم که برگزاری سمپوزیوم‌های مجسمه‌سازی از چند جهت برای ما مفید بود؛ اول این که در هر دوره از این رویداد، متریال برای خلق آثار مجسمه‌سازان درنظر گرفته می‌شد. به‌عنوان مثال در یک دوره، هنرمندان با سنگ، در دوره‌هایی با چوب و در برخی مقاطع با فلز کار کردند که نتایج درخشانی به‌همراه داشت. یکی دیگر از محاسن سمپوزیوم‌ها، تبادل‌نظر هنرمندان با یکدیگر بود و از همه مهم‌تر این‌که دانشجویان به‌عنوان آسیستان در کنار هنرمندان پیشکسوت به تجربه‌گرایی می‌پرداختند.

اگر ممکن است درباره آن بخش از آثارتان که در این سال‌ها در سطح شهر نصب شده هم توضیح دهید.
در این سال‌ها مجسمه‌های زیادی ساخته‌ام ولی بهترین دوران کاری من متعلق به زمان‌هایی بوده که درجا و در محیط به ساخت اثر پرداخته‌ام. نمونه آن به سال ۱۳۸۰ برمی‌گردد که مجسمه‌ای را در پارک خانه هنرمندان ایران کار کردم و برخورد مردم با روند تکاملی این اثر برایم جذاب بود. علاوه بر این، تعدادی از مجسمه‌های من در برخی نقاط پایتخت مانند خیابان نیروهوایی، بزرگراه آزادگان و... نصب شده است. همچنین، ۱۰ سال پیش مجسمه‌ای با عنوان «عروج» ساختم که جنب سالن عروجیان بهشت زهرا (س) نصب شده است. 

در حال‌حاضر مشغول چه کاری هستید؟
اخیرا برخی از مجسمه‌هایم در کنار آثار دیگر هنرمندان این حیطه در گالری سهراب به نمایش گذاشته شد و از روز جمعه هم تعدادی از مجسمه‌هایم در عمارت «کاشف» به نمایش درآمده است. تازه‌ترین مجسمه‌ام هم در این دوره از حراج تهران چکش خورد و به فروش رفت. 

باتوجه به این که شما اولین هنرمندی بودید که به تاسیس انجمن مجسمه‌سازان پرداختید، دراین‌باره هم توضیح دهید.
پایه‌های شکل‌گیری انجمن مجسمه‌سازان ایران از سال ۱۳۷۲ با همفکری و همراهی هفت هنرمند از جمله خود من گذاشته شد و درنهایت بعداز پنج‌سال تلاش، توانستیم انجمن را درسال ۷۷ به ثبت رسمی برسانیم، درنهایت، من به مدت پانزده سال مدیرمسئول انجمن شناخته شدم. اولین مجمع ما هم در موزه هنر‌های معاصرتهران برگزار شد، چرا که انجمن درروز‌های آغازین راه‌اندازی، هنوز مکان مشخصی نداشت و من دفتر شخصی خود را به این جا اختصاص داده بودم. تاسیس انجمن مجسمه‌سازان درآن زمان، صرف‌نظر ازاین که به گردهمایی هنرمندان این حیطه کمک کرد، دربهبود و نظم‌بخشی مجسمه‌های شهری هم نقش زیادی داشت. یادم هست در روز‌های شکل‌گیری انجمن، تمهیداتی انجام دادیم تا دراساسنامه بند برون‌مرزی هم اضافه شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
دنبال احترامم؛ نه شهرت

بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با این‌که سال‌هاست جلوی دوربین دیده نشده، مورد توجه و علاقه مردم است

دنبال احترامم؛ نه شهرت

نیازمندی ها