این سندرم بیشتر در دختران دیده میشود، البته برخی پسران هم این علائم را دارند. چنین افرادی برای استقلال خود تلاشی نکرده و منتظر شخصی هستند تا زندگی آنها را تغییر دهد، درست مانند سیندرلا. سیندرلا، داستان شخصیت کارتونی، دختر فقیری است که شاهزادهای سوار بر اسب سفید عاشقش شده و اورا به تمام آرزوهایش میرساند.برخی دختران ازاین گونه روایات وداستانها تأثیراتی متفاوت و غیرواقعی میپذیرند.نکته مهم این است که خانواده هم نقش مهمی در شکلگیری این رویا در فرزندان دارد. بسیاری از نوجوانان و جوانان امروزی انتظار زندگی پربار و سرگرمکنندهای دارند و زمانی که در زندگی شخصی به آنها دست پیدا نمیکنند، دنبال شخصی میگردند که آرزوهایشان را برآورده کند و معمولا این جوانان در خانوادههایی بزرگ شدهاند که آنها را از واقعیتهای دنیا دور نگهداشتهاند.
وابستههای پرتوقع
دکتر محمدرضا مقدسی، مدیر و موسس «خانه تابآوری» ومترجم کتب «تابآوری» در گفتوگو با جامجم میگوید: «سندرم سیندرلا اصطلاحی است که اولینبار توسط کولت داولینگ، نویسنده کتابی به همین نام، عنوان شد. بنا بر نظر این نویسنده، اغلب دختران طوری تربیت میشوند که همیشه وابسته باشند و بدون محافظت نتوانند زندگی کنند. این دسته از دختران، سختکوشی و هوش خود را کافی نمیدانند و دنبال شخص دیگر یا نیروی خارجی هستند تا آنها را نجات دهد. عقده سیندرلا یک پدیده روانی است که در آن افراد و اغلب زنان، تمایل ناخودآگاهی دارند که مورد مراقبت دیگران قرار گیرند، بهویژه در روابط عاشقانه. این پدیده با ترس از استقلال و نیاز عمیق به محافظت و حمایت از طرف شریک مشخص میشود.» دکتر مقدسی میافزاید: «این اختلال روانی باعث میشود که فرد به دیگران وابسته باشد و خود را ناتوان و بیارزش بداند. این سندرم از کودکی شکل میگیرد و براساس فرضیهای است که زنان باید به دیگران وابسته باشند. این فرضیه، خواه آگاهانه یا ناآگاهانه، بر اندیشهها، رفتارها و سخنان زنان اثر میگذارد و باعث میشود که زنان در زندگی شخصی و حرفهای با مشکلات و چالشهای زیادی روبهرو شوند. افراد مبتلا به این اختلال، عزتنفس و اعتمادبهنفس پایینی دارند و میزان اضطراب آنها بالاست و گاهی ممکن است در عملکردهای شغلی حس ناتوانی داشته باشند. این سندرم در خانوادههایی که بهجای استقلال، وابستهبودن را به زنان آموزش میدهند، بیشتر دیده میشود. در این خانوادهها، پسر باید شجاع و مستقل باشد، اما دختر نباید چنین ویژگیای داشته باشد.»
الگوپذیری از رسانههای غربی
امانا...قراییمقدم، جامعهشناس درباره علل ایجادکننده سندرم سیندرلا در دختران جوان میگوید: «ضعف باورها و اعتقادات دینی در بین دختران جوان و الگوپذیری از رسانههای بیگانه از علل ایجادکننده سندرم سیندرلاست. دختران جوان دچار این اختلال، اغلب در خانوادههای بدسرپرست تربیت شدهاند. بنابراین آنها افرادی خودباخته هستند و از نظر شخصیتی فروریختگی دارند؛ این دختران قصد دارند عقدههای دوران کودکی خود را رفع کنند.این دختران در تخیلات و رویاپردازیهایشان غوطهور و از واقعیتهای اجتماعی دور میشوند، بنابراین زندگی و ازدواجشان به خطر میافتد و ما باید دختران را طوری پرورش دهیم که از این تخیلات افراطی پرهیز کنند. برخی از دختران جوان بهویژه آنهایی که در خانواده فقیرومستمند زندگی میکنند،چنین تصورمیکنندکه بهطور ناگهانی و یکدفعه باید شاهزادهای سوار بر اسب سفید بیاید و آنها را از درد، رنج و مصیبت نجات دهد و با این تصور که میتوانند به شوهر، زندگی و خواستههای ایدهآلشان دست پیدا کنند وارد جامعه میشوند و ممکن است که فریب مردان ناباب را بخورند.»
افراطگرایی در کارتونها و انیمیشنها
مژگان نیکنام، روانشناس، درباره علت شکلگیری سندرم سیندرلا در دختران میگوید: «شیوه تربیتی نادرست و شکلگیری ناقص ویژگیهای شکلدهنده شخصیت سبب میشود تا فرد بهدستآوردن آمال و آرزوهایش را درگرو شخصی دیگر ببیند؛ یعنی بهوسیله فردی که بااوازدواج میکند،بتواند به آن رشد اجتماعی،ثروت،آرزوها و...برسد که این نقص نسبی در مراحل رشد محسوب میشود.»
این روانشناس با اشاره به اینکه کارتونها و برنامههایی که ساخته میشوند معمولا همراه با افراطگرایی هستند میگوید: «در عالم واقعیت الهامگرفتن از این انیمیشنها فرد را دچار مشکل میکند وسبب میشود تا شخص از درون کاملا رشد پیدا نکند و نیازهای خود را در درون فردی دیگر جستوجو کند. به لحاظ روانشناسی، معیار انتخاب در ازدواج تناسب است، یعنی فرد از هر لحاظ با فرد مقابل باید تناسب داشته باشد، اما سندرم سیندرلا تفاوت بسیار شدیدی در فرد ایجاد میکند و سبب ایجاد شکافی بین من ایدهآل و من واقعی میشود، ولی افرادی که رشد اجتماعی مناسب دارند هرگز دچار این سندرم نمیشوند.»