به خاطر داشته باشیم که سال گذشته شاهد کاهش۱۲درصدی شمارگان کتاب نیز بودهایم، به عبارت روشنتر در طول یک سال گذشته، کتاب گرانتر شده و شمارگان آن نیز کاهش یافته است. این نشان میدهد که باید نگاه و توجه خود را در تحلیل وضعیت نشر کتاب، بهجای تمرکز بر عنوانهای منتشر شده، بر شمارگان تمرکز کنیم؛ چراکه واقعیت این است که افزایش عناوین کتاب، ما را از این نکته مهم غافل میکند که شمارگانهای بسیار محدود زیر ۱۰۰ نسخه، در بازار کتاب رایج شده و اغلب این کتابها هم به دلیل قیمت تمامشده بالاتر نسبت به سال قبل، خریدار ندارد.
تغییر رفتار در خرید کتاب
به یاد داریم که در پاییز سال گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آماری اعلام کرده بود براساس مطالعات انجامشده، میزان سرانه مطالعه ایرانیان بدون احتساب کتب الکترونیک، دعا و ادعیه ۳۵ دقیقه در روز است. اگر فرض را بر این بگذاریم که یک مقام رسمی مسئول در ارائه آمار حوزه خود، اشتباه نمیکند، این آمار به چه معناست؟ اولا این میانگین نشان میدهد، میزان سرانه مطالعه در ایران از میانگین جهانی که حدود ۴۵ دقیقه است، خیلی عقب نیست. البته سرانه مطالعه ما نسبت به برخی کشورها مانند ژاپن با سرانه مطالعه ۹۰ دقیقهای بسیار کم است اما نسبت به کشوری مانند آمریکا با سرانه مطالعه حدود ۲۰ دقیقه بسیار امیدوارکننده است.با این حساب، گرانی قیمت کتاب شاید موضوع خرید کتاب را از مجاری رسمی و قابل احصا کم کرده است ولی هنوز گروه زیادی از مردم ایران کتابخوان هستند. سؤال اینجاست که این گروه که جمعیت نسبتا زیادی هم هستند، عطش خود به کتابخوانی را چگونه رفع میکنند؟ پاسخ این سؤال در اینجاست که راههایی میانبر و جایگزین برای خرید و مطالعه کتاب پیدا شده است. راههایی که اگرچه باعث میشود ایرانیها همچنان به کتاب دسترسی داشته باشند و کتاب بخوانند، منجر به ضربه زدن به صنعت نشر و تعطیلی تعداد زیادی از کتابفروشیهایی شده که پیشتر از کتابفروشیهای فعال سطح شهرهای ایران بودند.
تخفیفهای باور نکردنی
در یکی دو سال اخیر، گسترش پدیده دستفروشی کتاب که در سطح شهر بهوضوح قابل مشاهده است، یکی از واکنشهای جامعه به گرانی روزافزون کتاب بوده است. علاقهمندان به کتاب، ترجیح میدهند به جای خرید کتابهای منتشرشده توسط ناشران رسمی که اغلب در طول سال چندبار برچسب جدید قیمت میخورد وهرچند وقت یکبار،گرانتر میشود، از بساطهای کتابفروشان کتاب بخرند و همین نیاز، باعث رونق گرفتن بازار غیررسمی فروش کتاب شده است. البته این کتابها لزوما کتابهای قدیمی یا ممنوع اعلامشده نیست، دربساط دستفروشان کتابهایی دیده میشودکه کپی کتابهایی است که درشبکه رسمی کتاب وجوددارد.در بساط آنها کتابهایی که خریدارخوبی دارد وناشران آنها رامنتشرکردهاند،با چاپهای زیرزمینی وبا نام مترجمان دیگربا تخفیفهای چشمگیرو باورنکردنی به فروش میرسد.
مافیا میتازد
دستفروشی کتاب باتوجه به عطش روزافزون مخاطب، گردش مالی میلیاردی پیدا کرده که کسی از میزان دقیق آن خبری ندارد. هرجا که پای چنین پول هنگفتی در میان است،مافیا هم شکل میگیرد. بیدلیل نیست که این مافیا میتواند در خیابانهای بزرگ شهر، مراکز عمومی نظیر ایستگاههای مترو و پایانههای مسافربری، کتابهایی را که بدون طی کردن مراحل طبیعی چاپ و نشر کتاب، منتشر شده، به فروش برساند و با استخدام افرادی، آنها رادرداخل خطوط مترو یا به درخانه مردم بفرستدتا کتابهایشان را عرضه کنند.این شبکه مافیایی هم چاپخانههایی فعال برای انتشار دارد و هم شبکهای وسیع برای توزیع، کتابهایی را که دیگران با قیمت واقعی بازار نشر منتشر کردهاند، بازنشر میکند و با تخفیفهایی وسیع که گاه تا ۸۵ درصد میرسد، به مشتریان عرضه میکند.
کیلویی میخرند، دانهای میفروشند
ازسوی دیگر دستفروشان کتاب، بخشی ازآثاری که عرضه میکنند،از طریق شبکه سنتی خرید کتاب تهیه میکنند.این شبکه که از سالهای قبل در بازار کتاب، فعال است به خرید فلهای کتاب از کتابخانههای افراد میپردازد.آنها کتابهایشان را کیلویی میخرند که این روند، باعث سود مضاعف برای دستفروشان کتاب میشود. در این شکل از معامله کتاب، کتاب به عنوان یک کالای فاقد هرگونه روح و معنای فرهنگی، معامله میشود و البته سوددهی زیادی هم برای خریداران دارد. به طوری که اگر به طور میانگین به ازای هر یک کیلو ۱۰هزارتومان بپردازند و متوسط وزن هر کتاب هم ۳۵۰گرم باشد،خریدار کتاب کیلویی با هر۱۰هزار تومان نزدیک به سه جلد را میتواند خریداری کند و حتی اگراین کتاب را با ۵۰درصد تحفیف هم نسبت به قیمت روز کتاب بفروشد، بازهم سود زیادی کرده است چراکه فاصله قیمت تمامشده برای هرکتاب بااین روش باقیمت تکجلد،بسیار زیاد است.این درحالی است که یک کتابفروش که برای فعالیت خود نیاز به مجوز دارد،مالیات وعوارض واجاره ملک وپول آب وبرق هم بایدبدهد،کتابهایش را با سود ۲۵درصدی میفروشد که به دلیل افزایش شدید قیمت کتاب، با کاهش مشتری روبهرو شده است. به نظر میرسد با روند فعلی باید شاهد تغییرات معناداری در بازار کتاب باشیم و کمکم با شغل کتابفروشی خداحافظی کنیم.
وزارت ارشاد کجاست؟
دستفروشان کتاب حتی فعالیت سکوهای فروش اینترنتی را هم با خطر جدی روبهرو کردهاند به گونهای که برخی از سکوها مجبور شدهاند، به فروش قسطی کتاب روی بیاورند، یعنی شما به عنوان مخاطب به اندازه اعتبار کسبکرده در چهار قسط هزینه را پرداخت میکنید!در این میان این سؤال مطرح است که چرا مسئولان امر کاری نمیکنند؟ حمایت از صنعت رسمی و قانونی نشر جزو وظایف ذاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در وضعیت کنونی آنان را در بدترین شرایط اقتصادی در برابر مافیای ناشران پختهخوار تنها گذاشته است. وزارت ارشاد با عزم جدی برای مقابله با این پدیده، میتواند بازبینی و اصلاح پروانههای نشر صادرشده در سالهای گذشته را در دستور کار خود قرار دهد و پروانههای نشر بدون ضابطه، خانوادگی و فلهای را باطل کند. ضمن اینکه با نهادهایی چون فراجا، شهرداری و قوه قضاییه برای پایان دادن به این پدیده، همکاری جدی و مستقیمی داشته باشد.