اززندگی ساده درشرایط جنگی گرفته تا سرککشیدن به فطرت وسرشت انسانهایی که گاه دراوج تلاش برای یافتن راه درست زندگی بههیولاهایی مخوف باعکسالعملهای غافلگیرکننده تبدیل میشوند.غرض اینکه درارزیابی فیلمی بامشخصههای «عطرآلود» در وهله اول با فیلمنامهنویسی باتجربه و مستعد مواجهیم که فیلمنامه درست ودرمان و تاثیرگذار ومشخصههایش رابهخوبی میشناسد وحتی درتجربه اول کارگردانیاش«سربهمهر»هم بهخوبی ازاین تسلط بر قواعد درام و پرداختن به شخصیتهای درونگرا و استفاده از مونولوگ بر اساس منطق داستانی بهره میگیرد .
عطر در مقام شخصیت
هادی مقدمدوست در تجربه جدید کارگردانیاش، تقریبا برای اولینبار به سراغ فیلمنامهای از دیگران میرود و سعی میکند این بار به تجربههایش در کارگردانی سر و شکل منسجمتری ببخشد و اتفاقا ایده اولیه فیلم هم این امکان و جسارت را به او میدهد که وارد عرصههای کمتر آزمودهشده در دنیای داستانی و سینمایی خودش، چه درتجربههای مشترک با حمید نعمتا...و چه در آثار مستقلش بشود. حرف اول درباره عطرآلود این است که قرار بوده «عطر» بهعنوان پدیدهای دلنشین و به تبع آن، رنگها و تمهای مختلف آن هم بهعنوان شخصیت در متن اثر قرار بگیرد و معنا پیدا کند. این معنا هم قرار بوده از دل یک اتفاق مهم در زندگی علی رزاقی، شخصیت اصلی فیلم بیرون بیاید و آن هم تلاش برای رسیدن به رایحهای نو و تجربهنشده بر بستر رقابت در عرصه عطرسازی است. یعنی درام فیلم باید روی اصرار یک جوان مستعد عطرساز برای ارائه تواناییهایش، موانع پیش روی او در عرصه بازار و رقابت، بیماری او و رویارویی با تبعات هولناکش شکل بگیرد. مقدمدوست در مقام کارگردان بیشتر تلاشش را مصروف رسیدن به همان اولین هدف مورد اشاره در این نوشتار کرده است. یعنی سعی میکند با بهرهگیری از ترکیب رنگ و جلوههای تصویری، در کنار دغدغههای پرداخت دراماتیک، راهی پیدا کند برای جاانداختن نقش موثر عطر و خلق رایحههای جدید در زندگی شخصیتهای اصلی فیلم. تا اینجای کار بهویژه در نیمه اول اثر و در جاهایی که علی رزاقی سعی میکند با حرکاتی متهورانه، بودنش را فریاد بزند، فیلم چند گام از وضعیت اولیهاش جلوتر میرود و این برای مخاطبان اثر که حالا دیگر نگران سرنوشت شخصیت اصلی فیلم هستند، ایجاد کشش و جاذبه میکند .
تجربههای جدید در کارگردانی
اوج تلاش مقدمدوست برای تجربه عرصههای جدید درحیطه کارگردانی درهمان سکانسهای ابتدایی فیلم خودنمایی میکند. جایی که علی پس از اعلام نتیجه مسابقه به پشتبام میرود و شیشه عطرش را روی پوشالهای کولر خالی میکند و دوربین فیلمساز همراه با موجی از عطر که به مدد جلوههای تصویری بهوضوح دیده میشود، ازکانال کولر عبور میکند و وارد اتاق مسئول برگزاری مسابقه میشود. این،اولین حرکت جسورانه علی رزاقی برای اثبات خودش است.ضمن اینکه آغازی است برای جاانداختن پرداخت تصویری متفاوت دراثری ملودراماتیک که سعی میکند با عبور از سطح ملودرام مخاطبانش را با دنیای خیالی شخصیتها روبهرو کند؛ کسانی که سعی میکنند درموقعیتهای دشوار زندگی وبهویژه دربزنگاه انتخاب مسیردرست، ازنیروی ذهنی خودشان برای غلبه بر مشکلات بهره بگیرند.حالا این نیروی ذهنی درعطرآلود درقاب تصویری رنگین از مراحل عطرسازی، بازگشت به گذشتهها و دوران نوجوانی باید در قالب شخصیتهای اثر بالفعل شود و این همان جایی است که فیلم برای تاثیرگذاری حداکثری بر مخاطبانش با مشکل روبهرو میشود .
جلوههای بصری موثر
علی رزاقی که قرار است بهترین و خاصترین عطر زندگیاش را پس از ازدواج با عاطفه و بارداری او بسازد، با واقعیتی هولناک روبهرو میشود و او را که از آغاز با جسارتهایش شناختهایم، در دنیایی از ترس و نگرانی بابت آینده غوطهور مییابیم. در اینجا باز هم فیلمساز برای نشاندادن عمق نگرانی علی به سراغ جزئیات بصری میرود تا بتواند از ابزار سینما برای عبور از سطح پرداختهای دراماتیک آشنا و تکراری عبور کند. اختلال روحی علی پس از مواجهشدن با واقعیت تلخ زندگیاش بافت رنگی خرابی سقف خانه را به تصویری انیمه و زندهنما تبدیل میکند و فرزند هنوز به دنیا نیامدهاش را بر سر مزار خود میبیند .
اختلال در باور شخصیتها
مخاطبان جدیتر عطرآلودکه توقعشان ازفیلم جدید هادی مقدمدوست چیزی فراتر ازملودرامی باشخصیتهای مقوایی و پرداختنشده است، با مشاهده رویکرد کارگردانی اثربه سوی روایتی تصویری از آنچه در درون شخصیتهای اصلی میگذرد، بهدنبال کردن قصه زندگی علی رزاقی ترغیب میشوند، ولی درست درجایی که شرایط جدیدجسمی وروحی علی باید سرنوشت پروژه عطرسازی او، ماجرای بارداری همسرش، ترسهای او از تولد کودک یتیم وغیره را با شکلی درست و منطبق بر منطق داستانی اثر تحت تاثیر قرار دهد، شاهد فرازونشیبهای شخصیتی ویژهای درعلی واطرافیانش وبهویژه همسرش میشویم که برقراری ارتباط میان مخاطبان اثر و شخصیتهایش را دشوار میکند. ایده کمک عاطفه به علی برای پیداکردن تم عطرجدیدش بر اساس واکاوی خاطرات ویادگارهای گذشته، قابلیتهای بسیاری برای قرار دادن فیلم درمسیر درست ارتباط حسی با مخاطبانش داشته که ضعف فیلمنامه در نشاندادن رفتارهای منطقی علی بهعنوان کسی که دردشوارترین عرصه زندگیاش باید تصمیمهای بزرگی بگیرد، امکان استفاده بهقاعده از این داشتهها را ازکارگردان گرفته است. نوع رفتار عاطفه بهعنوان زنی باردار با همسری که در شرایط سخت جسمی و روحی قرار دارد وحتی برای سقط جنین او اقدام میکند، به گونهای نیست که به باور مخاطب بنشیند و به همین خاطر هم بیشتر رفتارهای علی و عاطفه بهویژه در نیمه دوم اثر قابل پیشبینی است .
نقطهعطف
تلاش علی برای دستنزدن به طلاهای همسرش و رویآوردن به شغلی که پیش از این نکبتبار بودنش به او ثابت شده، نیازمند انرژی روحی وجسمی فوقالعادهای است که برای شخصی با ویژگیهای جسمی علی که معلوم نیست تا چه زمانی امکان نفسکشیدن دارد، آنقدرها قابل باور نیست وبه همین دلیل هم نمیتواند مخاطب را در دشوارترین لحظات زندگی علی با او همراه کند. از طرف دیگر رفتارهای عاطفه بهعنوان کسی که با لحظههای رنج علی همراه است، نمیتواند در مسیر پرفرازونشیب زندگی علی و هدفی که تعقیب میکند، منطقی به نظربرسد. اوبهعنوان زنی که قرار است بهزودی مادر شود، درمواجهه با نمودار روبهزوال زندگی علی، دغدغهمندی لازم برای ایفای نقش موثرراندارد که اگراین نقش مسیر منطقیاش را طی میکرد، گرهخوردن آن با تصمیم نهایی عاطفه برای ایدهدادن به علی میتوانست مهمترین و تاثیرگذارترین وجه مشخصه اثر باشد؛ همچنان که در وضعیت فعلی فیلم هم بازگشت به گذشته علی و پایان رفتارهای هیجانیاش با خود و دیگران، نقطهعطفی برای عطرآلود است و بازگشت مقدمدوست به سینمای مورد علاقهاش و کلنجار رفتن با حسهای درونی آدمهایی که مدام در مواجهه با نهیبی که از عمق درونشان میشنوند، رفتار زیستی اخلاقمدارشان را تنظیم میکنند .
اسانس دلخواه درون صندوقچه خاطرات
آنچه مخاطب عطرآلودرابه دنبالکردن سرنوشت شخصیت اصلی اثرترغیب میکند،تاکید مکرر فیلمساز برتصویر گرفتن شخصیتها از زندگیشان و مستندسازی آن برای آیندگان نیست که اگرچه میتواند اشاره هنرمندانهای به تاثیر تصویر بر زندگی آدمها باشد، ولی همچنان معتقدم که میتوانست در قالبی محدودتر، به نتیجه منطقیتر و بهتری میرسید. آنچه عطرآلود را با وجود همه ضعفهای فیلمنامه در سکانسهای پایانی به اثری درخور تامل تبدیل میکند، بازگشت علی رزاقی به دنیایی است که به دور از همه خشونتها و بداخلاقیهای آدمهایش، عشق و تولد میتواند تم آشنایی برای عطرجدید و بهیادماندنیاش باشد.علی ازدل صندوقچه سبز خاطراتش بار دیگر به دنیایی که یک شیشه پرازگل میتوانست اسانس جذابی برای عطر دلخواه باشد،بازمیگردد. پیوند خوردن تولد عطر جدید علی با به دنیا آمدن فرزندش، نتیجه اخلاقی تلاش او برای جبران اشتباهاتش است.
احیای ایدههای نو
«عطرآلود» یک تجربه کارگردانی موفق برای فیلمنامهنویس کاربلدی است که این بار خودش نویسنده فیلمنامه اثرش نیست و سعی کرده با انتخاب فیلمنامهای با ایده دلخواهش، در حیطه کارگردانی شیوههای جدیدی را تجربه کند که نتیجهاش رویکردی با کمک جلوههای بصری به سوی به تصویر کشیدن دنیایی است که دآن شخصیتها سعی میکنند با تمرکز روی خیالهای متمرکز شده در ذهنشان، با اتفاقات مهم زندگیشان روبهرو شوند.تصاویر درفیلم جدید هادی مقدمدوست سرشار از رنگ و نور متناسب با مضمون اثر است؛ مضمونی که درآشفتهبازار سینمای این روزها، باوجودهمه ضعفهای روایی و ساختاریاش، بهویژه درعرصه فیلمنامه، شروعی امیدبخش برای احیای دوباره سینمایی استکه شخصیتهای کنشمند ومستعد درآن برای رسیدن به اهداف بزرگ زندگیشان تلاش میکنند. عطرآلود با ایده بدیعش فتحبابی است برای پرداختن به زوایای کمتر شناختهشده دنیای ذهنی انسانهایی که بازگشت به خاطرات خوش و معطر زندگی، دنیای امروزشان را به گونهای متحول میکند که ضمن جبران اشتباهات حال، آینده روشنتری را فرارویشان قرار میدهد.