نگاهی به فیلم «آهو» ساخته هوشنگ گلمکانی به بهانه اکران آنلاین

نگرشی انتزاعی به واقعیت عشقی گمشده

نگاهی به فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» ساخته امیراطهر سهیلی

گم شدن در متن آرزوها

رفع توقیف شش ساله فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» و حضور موفق در چند جشنواره خارجی امکان تماشای یکی از آثار تجربی متفاوت سینمای ایران را برای علاقه‌مندان سینمای تجربی فراهم آورده است.
رفع توقیف شش ساله فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» و حضور موفق در چند جشنواره خارجی امکان تماشای یکی از آثار تجربی متفاوت سینمای ایران را برای علاقه‌مندان سینمای تجربی فراهم آورده است.
کد خبر: ۱۴۵۸۹۲۸
نویسنده سید محمد سلیمانی

فیلمی که فقط در یک لوکیشن با حضور یک بازیگر قرار باشد هم از فضای تئاتری فاصله بگیرد و هم مخاطبش را در اندازه‌های یک فیلم بلند سینمایی جذب کند، نیازمند انتخاب روش‌های متفاوت در عرصه کارگردانی و فیلمنامه است. وقتی قرار است تک شخصیت فیلم از طریق یک بی‌سیم نظامی با فضای بیرون از جایی که در آن گرفتار شده ارتباط برقرار کند و از این طریق با درامی عاشقانه مواجه بشویم، طبیعی است که دیالوگ‌ها اهمیت مضاعف پیدا می‌کنند. همان‌طور که تلاش کارگردان برای دور شدن از میزانسن‌های تئاتری در یک فضای بسته و محدود به ثبت نماهای درشت و نزدیک از شخصیت اصلی منجر شده است.

 ژاله، زنی باردار و بریده از گروهک منافقین در حالی که عملیات مرصاد در جریان است، برای یافتن همسرش یونس که او هم پس از بریدن از سازمان در حالی که اطلاعات مهمی از عملیات مرصاد در اختیار دارد به دام نیروهای عمل‌کننده سازمان افتاده و سر از یک پست نگهبانی در کوهستان در می‌آورد و او هم در حالی که ورودی محل گرفتار شدنش به‌واسطه انفجار بسته شده است، سعی می‌کند هم جان خود و فرزندش را نجات دهد و هم از سرنوشت یونس با خبر شود .

سهیلی در وهله اول سعی می‌کند وضعیت وخیم ژاله را در محیط بسته‌ای که در آن گرفتار شده نشان دهد و روی مخاطبانش تاثیر بگذارد. حرکت دوربین روی اشیای موجود در محل و تلاش ژاله برای یافتن آب، غذا، گرم شدن و حمایت از فرزندی که در رحم دارد، در مجموع فضایی قابل باور را در برابر تماشاگر قرار داده است. ورود مار به محیط بسته‌ای که ژاله در آن برای زنده‌ماندن تلاش می‌کند در خدمت ایجاد فضایی دلهره‌آور برای شخصیت اصلی و مخاطب قرار دارد و جدا از مفاهیم تمثیلی آن، ژاله را در موقعیتی قرار می‌دهد که پس از خروج از موضع طبیعی دفاعی، با قرارگرفتن در موقعیت تهاجمی شاهد آخرین تلاش‌هایش برای بقا باشیم. اما همه اثر در نشان دادن موقعیت دشوار ژاله خلاصه نشده و تماشاگر باید رفتارهای عاشقانه ژاله را با یادگارها و خاطرات یونس باور کند. فیلمساز برای باوراندن عشق ژاله به یونس در چنین موقعیتی با محدودیت‌های بسیاری روبه‌رو بوده است و سوای از مونولوگ‌های ژاله و گفت‌وگوهای درونی با جنینی که در رحم دارد و تلاش برای تجسم حضور یونس، امکان بیشتری برای جا انداختن حال و هوای عاشقانه در محیط بسته دراختیار نداشته است. ضمن این‌که خود را به تعیین تکلیف ارتباط ژاله و برادرش حتی از طریق تماس صوتی هم متعهد می‌داند. در واقع به دلیل قرار گرفتن ژاله در دو موقعیت عاطفی نزدیک به هم در برخورد با سرنوشت یونس و برادرش عطا، رویکرد خاص کارگردان و فیلمنامه نیز برای نگاهی واقعی به این دو موقعیت و رسیدن به نقطه اوج داستان تعیین‌کننده است .

محیط بسته، تاریکی، تمام‌شدن آب و غذا، تهدید جانور گزنده (مار) و... به‌واسطه ارتباط صوتی ژاله با محیط بیرون که در واقع بهانه‌ای است برای واگویه بخشی از سرگذشت ژاله، برادرش و یونس به نوعی تعدیل می‌شود تا تجربه متفاوتی را برای مخاطب اثر، رقم بزند. این تجربه متفاوت هم قاعدتا باید مختصاتی داشته باشد تا ساختار اثر را در عین متفاوت بودن به‌گونه‌ای شکل دهد که تجربه تازه فیلمساز بتواند مخاطبانش را متقاعد کند که با اثری فکر‌شده مواجه است که قصد دارد شخصیت اصلی و موقعیتی را که در آن گرفتار شده با شیوه بیانی ویژه معرفی کند. فیلمساز با ایجاد و پرداخت موقعیت برای شخصیت اصلی با بهره‌گیری از میزانسن‌های سینمایی و به دور از فضاسازی تئاتری تا حد زیادی موفق است و بازیگر نقش اصلی هم که می‌داند بار سنگینی بر دوش اوست، با ارائه بازی برون‌گرای قابل باور، نقش مهمی در باوراندن شخصیت ژاله به مخاطب ایفا کرده است.

در اینجا آنچه که ساختار کلی اثر را در جایگاه فیلمی متکی بر تجربه‌های روایی و تصویری در موقعیت قابل دفاع قرار می‌دهد، تلاش کارگردان و فیلمنامه‌نویس برای ارائه تصویری ضد‌کلیشه از عاشقانه‌هایی است که بر مبنای دوری و نزدیکی شخصیت‌های اصلی به‌واسطه اتفاق‌های ناخواسته‌ای همچون جنگ و مهاجرت شکل می‌گیرد.

صدا در زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند، عاملی موثر برای تعیین سرنوشت شخصیت‌هاست. هرجا که تاکید ضروری روی تنهایی ژاله و مونولوگ‌هایش برای جنین در رحم و همسری که با فرجام نامعلوم در ذهن او به زندگی‌اش ادامه می‌دهد به حدی می‌رسد که فضاسازی سینمایی اثر به سوی فرم‌های تئاتری سوق می‌یابد، ارتباط صوتی ژاله با دنیای بیرون از آن مغاک ترسناک، فرم روایی اثر را با رویکرد تجربی فیلمساز به اثری با نمادگرایی محدود با استفاده از ابزار سینما نزدیک می‌کند. نگاه کنید به حرکت مکرر مار در غار که در نهایت به پوست‌اندازی‌اش ختم می‌شود. پس از آن هم ژاله با قرار گرفتن در موقعیت تهاجمی آن را از پای در‌می‌آورد.

نگاه نمادین فیلمساز به موقعیت تازه ژاله، در واقع زمینه کافی را برای طراحی سکانس پایانی و تعیین سرنوشت او با نگاهی به کهن الگوهای رایج در اساطیر کهن و زنانی اثیری که در متن آرزوها و اشتیاق‌های‌شان گم می‌شوند، فراهم می‌سازد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها