بالگرد یاد تو و
باد میوزد
زمینی مه
زمانی مه
و باد میوزد
خبرگزاریها خبر تو را منتشر کردهاند
این بار گلچین از سر باغ گل شهید چید
و سید ابراهیمی ما
از ورزقان فرود آمد سخت
در آتش ارسباران
که آسان گلستان شد
در یک اردیبهشت بارانی
به آسمان بهشت پرکشید
جانشد.
اما خبرگزاریها
آن ندای شب قدرش را نشنیدند
بیا، بیا
درآ، درآ، بهدر درآ
بهبر برآ
از کوهستانی ارسباران
به نور باران من
به آسمان من فرا پاشا
ای ابراهیمی اسماعیل آوا
ای اسماعیلی حسین مانا
فرا پاشا فرا پاشا
بیا
و محو شدی از صفحه رادارها
با همراهانت از خاندان عبداللهیان
از آلهاشم
از اهل رحمت
از سادات موسوی
آه این بالگرد چرا
گرد تو میگردد خدای من!
این بالگرد شبگرد
پر واکرده و بیپروا هی گرد تو
گرد تو میگردد
سر مست باران کدام عشق
کهکشان کهکشان آه را و
بالهایت را
رها کردهای سید محرومان
از آتش و دریای خون گذشتهای
با دلسوختگان
که حالا سوختگان هو شدند
این پروانههای بیپروا
با بال فرشتگان
تا خدای شهیدان
فرا آمدهاند و پروانه گرفته
پروانه آنان را فراگرفته
در طواف هو
هوهو میکنند
گرداگرد خادم الرضا
بر در رضوان حسین ایستادهاند حالا:
فادخلی فی عبادی
وادخلی فی جنتی
لا هم یحزنون