دانشگاه علوم سیاسی پاریس که از آن بهعنوان یکی از معتبرترین موسسات آموزش عالی فرانسه یاد میشود، طی دو روز گذشته شاهد تحصن و تجمع اعتراضی دانشجویان حامی فلسطین و معترضان به تهاجم نظامی اسرائیل به غزه بود. رسانههای اروپایی همگام با سیاستمداران و نیروهای امنیتی این کشورها، اقدام دانشجویان در اعتراض به جنایات مستمر رژیم کودککش و متوحش صهیونیستی را مصداق اشغالگری قلمداد کرده و آن را محکوم کردهاند! در اینجا دیگر کلیدواژگانی مانند آزادی بیان و آزادی عقیده محلی از اعراب ندارد!
مقامات ارشد دانشگاهی در فرانسه و آلمان از پلیس این کشور خواستهاند تا ضمن حضور در داخل دانشگاهها، هرگونه خیزشی را در این خصوص سرکوب کند. در همین راستا دهها دانشجو در آلمان و فرانسه دستگیر شده و نسبت به استمرار فراخوانهای حمایت از غزه نیز از سوی دولت هشدار داده شده است. بهراستی این فعلوانفعالات پرده از چه حقیقتی در حوزه امنیتی، اجتماعی و سیاست خارجی پاریس و برلین برمیدارد؟!
تاکنون بارها در خصوص نفوذ لابی صهیونیسم در اروپا سخن گفتهایم اما اکنون متوجه عمق این نفوذ وقیحانه میشویم. لابیهای صهیونیستی نهفقط در تعیین نمایندگان پارلمان و حتی اعضای ارشد دولتهای اروپایی نقش دارند، بلکه معادلات امنیتی و اجتماعی این کشورها را نیز در ارتباط با منافع تلآویو ترسیم و اجرایی میکنند. سازمان امنیت داخلی آلمان در این خصوص تابع محض رژیم اشغالگر بوده و فرانسویها نیز از چنین روندی پیروی میکنند. شاید برخی تصور کنند لابیگری صهیونیستها در خاک اروپا، معطوف به یک حزب و جریان خاص بوده اما این نفوذ اختاپوسی فراحزبی و به عبارت بهتر، ساختاری است. از این رو تفاوتی میان احزاب سوسیالدموکرات، دموکراتمسیحی، دموکراتهای آزاد و حتی حزب سبز در این معادله نانوشته اما ملموس وجود ندارد. در فرانسه نیز از حزب سوسیالیست گرفته تا جمهوریخواه و حتی جبهه ملی به رهبری مارین لوپن، جملگی به مهرههای بازی لابیهای صهیونیستی اروپا تبدیل شدهاند. در چنین شرایطی، سران فرانسوی بهراحتی دانشجویان داخلی و متعاقبا خارجی در کشورهایشان را پای لابیهای سلطهگر و کودککشی که در اروپا مشغول فعالیت هستند، قربانی میکنند. با این حال جنس خیزشهای دانشجویی اخیر در آمریکا و اروپا نشان میدهد که شاهد نوعی بیداری بیسابقه در خصوص ماهیت و عملکرد لابیهای صهیونیستی در غرب هستیم. این مسأله در آیندهای نزدیک به پاشنهآشیل جریان زور و تزویر در غرب تبدیل خواهد شد. سرکوب سیستماتیک فلسطینیان توسط رژیم اشغالگر، آمریکا و اتحادیه اروپا موضوعی نیست که دیگر به مثابه یک فرضیه یا ادعا مورد توجه جوانان غربی قرار گیرد! نوع مواجهه ساختارهای امنیتی ــ سیاسی غرب با دانشجویان معترض به جنگ غزه، از این منظومه خونین و تروریستی غربی ــ صهیونیستی پرده برداشته است.
هدف این افراد از برپایی تحصن و شرکت در تجمع اعتراضی، درخواست برای محکومیت آشکار اقدام اسرائیل در حمله به غیرنظامیان در غزه و قطع تمامی روابط با دانشگاهها و شرکتهایی که در «سرکوب سیستماتیک مردم فلسطین» شریکند، عنوان شده است. این کمیته همچنین خواستار برگزاری یک مراسم یادبود برای گرامیداشت یاد مردم بیگناهی شده که به واسطه تهاجم نظامی اسرائیل به غزه جان باختهاند. پلیس در هفته گذشته نیز برای متفرق و بیرونکردن دهها دانشجوی حامی فلسطین از محوطه دانشگاه علوم سیاسی وارد عمل شده بود. مسئولان دانشگاه بدون آنکه به رویکرد دوگانه و متناقض خود در قبال اعتراضات دانشجویی اشاره کنند، مدعی شدهاند که برپایی اعتراضهایی ضدصهیونیستی بر «تنشها» در دانشگاه میافزاید! یک اتحادیه دانشجویی در همین ارتباط با انتشار پیامی در ایکس از جانب دانشجویان معترض نوشت: ما در «سیانسپو» هستیم تا سانسور و جرمانگاری دولت علیه همه آنهایی که نسلکشی جاری را محکوم میکنند و خواستار صلح در غزه هستند، محکوم کنیم. در این پیام خطاب به غزه و ساکنانش آمده که دانشجویان معترض با شما هستند و از شما حمایت میکنند.
استبداد مطلق در محیط علمی غرب
رمزگشایی از آنچه در آلمان و فرانسه میگذرد، اساسا دشوار نیست! ما شاهد نوعی دیکتاتوری مطلق در فضای دانشگاهی و علمی غرب هستیم با این تفاوت که چنین سلطهگری و استبدادی با رویه و پوستهای دموکراتیک تزیین شده است! هماکنون این پوسته نیز کنار رفته و افکار عمومی دنیا متوجه باطن و محتوای دموکراسی ادعایی غرب و استانداردهای دوگانه نهفته در آن شدهاند. اتحادیه دانشجویی دانشکده علوم سیاسی پاریس تصمیم مسئولان دانشگاه برای فراخواندن پلیس را «تکاندهنده و عمیقا نگرانکننده» خوانده و اعلام کرده این اقدام «نشاندهنده چرخش استبدادی بیسابقه» در مدیریت دانشگاه است. یکی از اعضای اتحادیه دانشجویی «سیانسپو» تصمیم برای فراخواندن پلیس را از سوی مدیریت دانشگاه «عبور از خط قرمز» خواند و تاکید کرد: مدیریت باید برای بازگرداندن فضای اعتماد گام بردارد. با این حال بر همگان مسجل است که چنین بازگشتی در کار نخواهد بود، مگر آنکه ساختار حکمرانی غرب منهدم شده و تغییر اساسی یابد.