جواد عزتی در مقام کارگردان چه می‌کند؟

تمساح استاندارد با فیلمنامه‌ای خونی

نگاهی به وضعیت سینمایی که از دین گریزان شده

تمساح خونی چه چیز را می‌بلعد

در فیلم «تمساح خونی» دکتر و مهندس جعلی، همان هومن مرجان و رفیقش داریوش مایلی‌کهن مدام می‌کوشند بزرگ‌ترین قورباغه‌شان را قورت دهند. این قورباغه که از دل کتاب‌های روان‌شناسی زرد، بازار سرمایه جهانی درآمده و در جهان قورقور می‌کند و فریبکارانه راه موفقیت می‌آموزد، عموما دارای پیشنهادهای مدرن و دنیاگرا برای موفقیت است.
کد خبر: ۱۴۵۳۱۲۱
نویسنده احمد میراحسان - نویسنده و مستندساز

در این موفقیت هم، شرافت و عدم شرافت و حلال و حرام کار نقشی ندارد و تکنیک یاد می‌دهد که چگونه قورباغه خود را قورت دهیم و از شر ترس‌ها که گاه الهامات نفس لوامه است، رها شویم! و بر مانع و خوف که گاه هشدار درنغلتیدن تا عمق امر شیطنت‌بار است، فائق آییم؟ چگونه حیا را چون خرافه‌ای استفراغ کنیم، چگونه یک‌شبه با خیالبافی وساوس به گاو شیرده باندهای جنایت و خلاف بدل شویم اما تمساح خونی چه چیز دکتر و مهندس را می‌بلعد و در حقیقت چه چیز تماشاگر را می‌بلعد؟

سینما جنایت نشر می‌دهد یا آدمیت؟
بگذار خیالتان را راحت کنم. من منکر پاره‌ای از توانایی‌های ساختی تمساح خونی نیستم اما شدیدا با ناتوانی‌های مضمونی آن ناسازگارم. برای من سینما وسیله‌ای است که با آن جنایت نشر می‌دهیم یا آدمیت. عده‌ای روح فاوستی تسلیم مفیتسوفلس‌شده‌ مدرن را روح سینما می‌دانند. سینما برای آنان تصویر فروش روح انسان به شیطان و عادی‌سازی آن است اما عده‌ای چون کیارستمی سینما را وسیله یادآوری انسان‌بودن به انسان می‌دانند‌. تمساح خونی در کنار همان سینمای شبه‌مدرن می‌ایستد که به رگ‌های تماشاگر سم تزریق می‌کند تا تسلیم مفیتسوفلس و شیطان بزرگ شود. قدرت‌های تمساح خونی که به تفصیل می‌توان از آن سخن گفت، متشکل از عناصر ساختاری آن است. این ساختار درآمیخته و در خدمت نگاهی است که فیلم دارد. نگاه فیلم تمساح خونی، همان زاویه دید اثر و طبعا دیدگاه خالقان انسانی این متن است با نگریستنی نیست‌انگارانه، از منظر هستی‌شناسی و غوطه‌ور در برداشتی گندزده و چرکین از زندگی. زندگی خلافکارانه و در رقابتی وحشیانه برای زیستن بی‌هیچ حقیقت اخلاقی. 

چرا فیلم اجتماعی‌؛ چرا توسعه کمدی‌
منتقدان بهانه‌جوی شبه‌مدرن، نقش پیرامونی‌شان را چنین ایفا می‌کنند که غر می‌زنند چرا فیلم اجتماعی را با توسعه کمدی‌های مبتذل کم‌رونق کرده‌اید و منظورشان از فیلم اجتماعی، همین ژانرواره ویژه ایران غرب‌ستیز است. همین سینمای پیرامونی شبه‌مدرن است که کارش چنگ‌زدن به چهره اسلام و جمهوری اسلامی و ایران و هرچه وطن و نفی ارزش‌های ایرانی از جمله ارزش‌های اخلاقی است. یعنی سیاست برای سازندگان فیلم‌های جایزه‌بگیر، یک سنگر مقدم است که کار این آثار پراکندن انزجار سیاسی از جمهوری اسلامی به‌عنوان هدف سیاسی نخست است و با نقاب نقد اجتماعی، ستیز علیه قدرت دینی را پیش می‌برند. خدشه‌های جدی اعتقادی و ضدمعرفت و ضدفرهنگ دینی و ضداخلاقی در جوف نگاه غربگرا و ماهوا آمریکایی و سرشت مدرنیته‌ ضداسلامی‌شان خوابیده است. خب این منتقدان شبه‌مدرن کم‌دانش، آن‌قدر بی‌سواد هستند که نمی‌فهمند بار آن سینمای مستقیما ضددینی و روشنفکرانه بر دوش کمدی‌های غیرمستقیم ضدانقلابی و به شیوه ضدروشنفکری روشنفکرانه گذاشته شده که مؤثرتر از فیلم‌های پناهی و فرهادی و روستایی، خاصیت فرهنگ‌ستیزی و دین‌ستیزی و قدرت نشر اباحه‌گری همگانی و عامه‌پسند دارند. این نقش به‌شدت شادمان‌شان می‌کند. بگذریم که واقعا قدرت آن آثار جایزه‌بگیر مسحورشان می‌کند. قبل از این کالبدشکافی، لازم است نکته‌ای را بازگو کنم. جدا از درست و نادرست عام و انتزاعی، کلا آثار هنری در محیط و فضای زندگی واقعی دیده و معنا می‌شوند. 

فیلم «زد» گاوراس یا «اعتراف» برای ما امروز همان معنایی را ندارد که برای مردم یونان در دوران دیکتاتوری سرهنگان یا نظام شوروی سوسیالیستی در زمان حکومت کمونیستی یا زمان دولت سالوادور آلنده یا پینوشه در شیلی می‌توانست داشته باشد. همین‌طورعمر مختار برای ما در متن انقلاب امام (ره) همان معنا را نداشت که برای مردم ایتالیا می‌توانست داشته باشد. تمساح خونی در ایران همان معنا را ندارد که اگر در آمریکا ساخته می‌شد. 

رویکرد سینما به دین
فیلم دینی نه‌فقط برای ما ایرانیان، بلکه برای گروه‌ها، اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی و فکری، یک معنا ندارد، حتی در توده مومنان آشنا به زبان سینما یک نظر درباره رویکرد سینما به دین وجود ندارد. گرچه انقلاب اسلامی، همچون انجام تکلیفی بزرگ در مقیاس جهانی در قلمرو حکمرانی، پیش از ظهور امام عدل موعود عج طنینی عظیم در دنیا داشته، لیکن چه کسی است که نداند در همین انقلاب نیروی عظیم غفلت و نگرش باطنا تابع لیبرالیسم غرب، حتی در درون حکومت چه اندازه مخالف سینمای دینی بوده و از سینما برای اشاعه تفکر مدرن لیبرال، مشرکانه و غیردینی بهره برده است. مسأله فقط آن نیست که با هر اثر پیام‌دهنده حلال حرام شرعی، جوسازی به‌شدت گمراه‌کننده‌ای مشهور به گل درشت صورت گرفته و با اثر دینی مخالفت شده بلکه با روح دینی هر دغدغه‌ای در زمینه فرهنگ، سیاست و اقتصاد، ستیز کرده‌اند. پس موضوع صرفا آن نیست که در سینما باید حتما به‌صورت منبر انتقال فقه جعفری از حکایات و قصه‌های بیانگر عواقب زیر پا نهادن شریعت محمدی در جامعه و نتایج بحران‌زای آن، داستان‌سرایی کرد. البته چنین داستان‌هایی در صورت جذابیت و تأمل‌انگیزی شریف‌ترین قصه‌ها به‌شمار می‌آیند و تابع داستان‌گویی قرآنی، بشارت و انذار مستقیم الهی درباره حرام و حلال در بافت قصه‌های پر کشش محسوب می‌شوند. 

سینمای تحت سلطه صهیونیست
اما حقیقت آن است که امروز جهان غرب در وضعیت پسامدرن با بنیادهای حیات انسانی و بس فراتر از قوانین شرع در ستیز قرار گرفته است. آنچه یهود سامری وحشیانه از انسان در کلمات می‌سازد امروز سعی می‌شود محقق سازد. انسان‌ها را به بهیمیت بکشاند. علیه فطرت الهی‌شان فاسد کند و در جنگ با فرامین الهی آفریده خداوند و پروردگار یگانه را تهی و عبث و بیهوده وامی‌نمایاند و انسان‌ها را از مقام مکرم به بهایی بدل سازد. آدمیان را به آنچه نگاه وحشیانه‌شان، تحریف کرده و در خدمت ایدئولوژی آنان است، مبدل می‌نماید و به حیواناتی برای ستم صهیونی بدل می‌سازد و از آنان انسان‌زدایی می‌کند و مردم‌کشی، نسل‌کشی و مسلمان‌کشی راه می‌اندازد. 

این اتفاقات با نگاه مدرن و امروز پسامدرن قدم به قدم اجرایی شده. به‌تبع شیطان تنها انسان فاسد شونده را تأیید کرده‌اند و در کره زمین جز خود بقیه انسان‌ها را با همان نگاهی که ابلیس داشته، نظاره کرده‌اند و کوشیده‌اند جهل درباره انسان را اساس قرار دهند؛ جهلی که حتی فرشتگان گرفتارش بوده و فقط انسان خونریز دنبال شیاطین رونده را می‌دیده‌اند و از ظرفیت انسانی انسان بی‌خبر بوده‌اند و کار شیطان این شده که با آگاهی از امکان وسوسه در نفس اماره آدمی گریزان از بندگی خدا و از سر دشمنی، آدمیان را به سوی چهره دوزخی سوق دهد. نقش ابلیسی یهودیت صهیونی امروز هدایت تمدن مدرن است. هوش خدایی‌اش را به امر ابلیسی بدل کرده و سلطه همه‌سویه بر تمدنی یافته که کارش راندن بشریت به سوی فساد و بهیمیت و بدتر از درندگان است. انسان غرق شهوات و پیرو شهوات و وسوسه ابلیس و بدی‌های خود. نفی عبودیت حق متعال نفس فطریات پاک انسانی، نفی میل به نیک بودن و آدمیانه زیستن، نفی خرد نفی محبت نفی ایمان، نفی تقوا، نفس همه جنود عقل نوری و انواع پذیرش سقوط و بهیمیت و خلاف طبیعت انسانی و خشونت و فحشای قانونی شده، کار این تمدن یهودی صهیونیست است. 

ترويج سينماي عامه‌پسند و روشنفکري 
ترويج سينماي گريزان از فطرت و دين و احکام خدا در جهان کانون همه آثار عامه‌پسند و روشنفکري شده‌است. سينمايي که بت نفس و انسان سرکش از حق و گريزان از ارزش‌هاي انسان بودن و انساني زيستن را منتشر مي‌کند. حتي براي اهل دين سينماي شيطاني معنويت‌هاي مجعول انسان خدايي مي‌سازد که از معنويت صراط مستقيم دين ابراهيمي و اسلام رهايش سازد و در اسارت راهي برده شود که روزبه‌روز بيشتر به کفر فاسد بني‌اسرائيلي نزديک مي‌شود و بلعيده مي‌شود و آدميت را قورت مي‌دهد. 
سينماي اين جهان نهيليستي و بي‌ايمان و انسان ــ خدايي و بت‌پرستانه و ابليسي را در همه ژانرهاي رواج داده و قدم به قدم نگاه عاصي، فاسد و گمگشته را جانشين راه روشن فطرت، ايمان، عقل و وحي کرده است. با تحريف کتاب مقدس آغاز کرده و کار را سکولاريسم و لائيسيته و به الحاد و فساد عريان کشانده است و حتي اخلاق را هم اومانيستي و خدازدايي کرده است. سينماي ايران جز معدودي از آثار ايماني اسير اين نگاه است. فيلم تراژيک و کميک دراماتيک و غيردراماتيک فرق نمي‌کند، انسان مدرن که خود قلبي فروباخته شعله ايمان به‌حق دارد و سر بر دامان ابليس نهاده در همه ژانرها و گونه‌ها مروج اين نهيليسم منحوس است تا آدميان را برده ابليس سازد. 

سينماي ناقد زندگي فاسد کجاست؟
مشکل فيلم‌هاي روشنفکرانه و غيرمذهبي چه جدايي نادر از سيمين و همه آثار فرهادي و همسانان متنوع او و چه تمساح خوني آن نيست که به ترويج آشکار دين نمي‌پردازند يا تماشاگر را به قرآن و روايات و شرع مقدس همچون راه رهايي انسان از بردگي نفس و شيطان فرا نمي‌خوانند، مشکل اين آثار اساسا در نگاه نيست‌انگارانه و پذيرش زاويه ديد شيطاني مدرن و پسامدرن و پر از پوچي و نوميدي و تاريکي بهيميت درباره انسان تن داده به ظلمات و انسان فطريات از کف داده و درنده و تمساح‌گونه است که پستي خود را پذيرفته است و پست‌ترين شده است و خلاف انسانيت بودن را توجيه و تشويق مي‌کند. اين تفکر نمي‌تواند ما را فريب دهد. اين سينما ناقد اين زندگي فاسد نيست. آن را تنها حقيقت زيست جهان انسان‌ها معرفي مي‌کند. در آن نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و اميد خاتم، اسلام ناب و يقين به نجات انسان اهل ايمان و پاکي و نيکي و تسليم حق متعال جايي ندارد. 

اميد آن بود که در جمهوري اسلامي اين روند با طرح روشن طرد شود اما ساختار پيراموني شبه‌مدرن و مديران سرسپرده مدرنيسم مفلوک جهان سومي، کار را دشوار کردند. امر تلخ آن است که دولت‌ها مختلف هم، در بر همان پاشنه ترويج نگرش ملحدانه و نيست‌انگارانه مي‌چرخد. خداوند صحنه‌اي براي افشاي شيطنت خطرناک اين نيروي حاکم بر سينماي ايران آفريد تا نيروهاي مومن با طردشان‌، طرحي نو دراندازند اما نيروهاي ارتجاعي دوباره آن فسادانگيزي سلبريتي‌ها را باز مي‌گردانند. من هيچ دشمني با فرهادي يا پناهي و... ندارم. اينان خود تيره‌روز هستند و براي آنان که وجودشان در سلطه مطلق شياطين و قلوب‌سان از ظلمت قفل نشده دعا کرده‌ام اما اين امر به معناي سازش با آفريده‌هاي اتفاقا جذاب‌شان نيست. آيا براي جذابيت شعبده ساحران بايد معجزه خدا را رها کرد؟ و اسير جادوگران فرعون‌جهاني و سينماي شيطاني شد؟ البته بايد معجزه سينماي اسلامي قدرت بلعيدن مار افسونگر کفر و نفاق را داشته باشد اما مي‌توان به‌جاي پرورش نوزاد در صندوق رها شده در نيل، از طريق تسليم به انتشار تفرعن شيطاني سينماي ابليسي و نهيليستي منتظر معجزه شد. سرکوب آثار منادي ايران بوسيله مديران اين سينما گوياي يک راه غلط است. جايزه به تمساح خوني و فيلم ضعيف صبح اعدام گوياي دو مسير نامعقول اداره سينماست. رانتخواري و سازش با نگرش قوي و خلاق اما پرده‌پوش و کافرانه و بي‌ايمان و فسادانگيز، گوياي تزلزل دروني مديريت کنوني و اداره ارشاد است. 

گم شدن راه رستگاری با سینما
داستان تمساح خونی روایت دو دوست دبستانی است که برای زندگی بر مدار پاکی و ارزش‌های انسانی همراه نشده‌اند. از بد حادثه خلافکاراند، تا اینجا حرجی باقی مانده؟ نگاه فیلم چیست؟ متأسفانه قهرمان کردن کثافتکاری کثافتکارها !

آنان باهوش و با جربزه اما از طریق حرام ارتزاق می‌کنند. باز هم ایرادی ندارد، سینما می‌تواند آنان را به راه رستگاری دعوت کند ‌این امر در سینمای شریف جهان و ایران بی‌سابقه نیست. از درایر تا برسون از برسون تا اوزو، از اوزو و کوروساوا تا کیارستمی خانه دوست کجاست یا کلوز آپ و زیر درختان زیتون و....  بسیاری از کارگردانان، موضعی نقاد فساد بشری داشته و از دام نهیلیسم گریخته‌اند اما در سینمای پیرامونی و برده شیطان نیست‌انگاری و تاریکی وجودی، ما صدای نفی سیاهی ابلیسی بشر تسلیم شیاطین را نمی‌شنویم. صدای ناگزیری این تسلیم را و عدم درونی و حتی تحسین این زندگی خلاف وفای را که همه اسیر بازی شیطان بزرگ، جناب دکتر هستند می‌بینیم و خندان به فلاکت سینما را ترک می‌کنیم زیرا، ماجراهای سراپا خلاف این دو یار دبستانی در بردگی شیطان در می‌آیند و خوشبخت می‌شوند!!

با چه بی‌شرمی به این فیلم مجوز داده شد و جایزه داده شد و به آن افتخار کردند؟ آن هم مدیران دولتی که امید ما برای تحول هستند! مسموم کردن ملت ایران چهل و پنج سال به بهانه توانایی سینمای شیطانی و ضد اسلام و پرفروش یا استحکام ساختاری، چیزی جز دین‌زدایی نبوده است. پس چرا ساختارهای عالی فراعنه و معاویه و مامون و...  استخدام فیلسوفان و فقیهانه و هنرمندان برای ترویج فرهنگ و هنر و علم کافرانه و رفعت ابنیه کفر و ترویج محتویات یونانی و درویشی را علیه معرفت و راه خاندان وحی ستایش نمی‌کنید؟

سینمای شبه مدرن یا هجو پسامدرن
 مشکل تمساح خونی و سینمای شبه مدرن و تاریک‌اندیش و نهیلیستی و فسادپرور امروز که دوباره راه طی شده‌اش را احیا می‌کنند. و میخواهند ده بار گزیده شوند از یک سوراخ. جهان نیست‌انگار و پوچ مدرن حتی با قصه انسان‌های دغدغه‌مند که درگیر معنا و عالم جدا از نیهیلیسم و توحیدستیز و هجو پسامدرن است دشمنی دارد. (امروز در غرب جهان فردای ما پیش چشم ماست. آیا این را می‌خواهید؟)

در سینمای غرب امروزی و به تقلید از آن در سینمای روشنفکری پیرامونی شبه مدرن ما، حتی دغدغه اخلاقی که امر فراشریعت و فطری انسان است کنار گذاشته می‌شود و بدتر از آن ضد اخلاق و شکاکیت درباره ارزش عمل اخلاقی به مضامین سینمای مدرن و پست مدرن بدل شده است. تمساح خونی یکی از فیلم‌های جالب توجه همین پوچ‌گرایی ظلمانی است. 

زمانی شما تلویحا یا عیان، فضای زندگی تاریک و فاسد و جو پوچ زیستن را نقادانه و انزجارانگیز به نمایش می‌گذارید و زمانی به‌عنوان حقیقت هستی و جامعه و امر واقعیتی که باید به آن گردن نهاد. 

بقایای بی‌ایمان در مدیریت
قهرمانان تمساح خونی، در همه لحظات مروج ضد اخلاق و فساد روحی و اعتقادی و اخلاقی‌اند. همه‌جا خلاف کاری مایه سامانی تماشاگر می‌شود و آنان بالاخره جانشین خلافکار خشن می‌شوند و خشونت اینان کمتر نیست. چرا دوباره سلبریتی تازه می‌سازید؟ بیچاره عزتی که آدمش سعی زیسته و طعمه کارخانه سلبریتی‌سازی مشکوک درون حکمرانی پر از نفوذی ابلیس شده است. به او کمک می‌کنند آن زوائد یکسان پایانی را بزداید و فیلمش پربیننده‌تر شود‌؛ زیرا اصل جذابیت و مشتری جمع کردن برای شیطان است. 

من می‌خواهم بپرسم آیا برای مدیریت سینمایی جمهوری اسلامی این پرسش‌ها روشن است و جواب روشنی دارد؟ کو جواب؟ دارید با این سینما چه کار می‌کنید؟ بس نیست کارخانه فاسدسازی و شبه‌مدرن و رشد بی‌ایمانی؟ اصلاح امور و اجتهاد کاربردی از امام(ره) جایی در مدیریت دارد؟ یا جایی از اعراب ندارد. من اعتقاد دارم که مدیریت لیبرال و بقایای بی‌ایمان آن مدیریت با نقاب مدیریت انقلابی کنونی از بن و ریشه فاقد باور و روشن‌بینی اعتقادی و فکری است. تکنوکرات‌ها کارشان راه‌انداختن فن اداره تولید در بستر منطق جهان مدرن است و با نفوذ در ارکان نهادها خط ضدانقلابی خود را تحت نام و نقاب انقلابی‌گری ریاکارانه ادامه می‌دهند. امروز هم مساله اصلی همین است. 

بروکراسی بیمار بر سر هنر اصیل دینی
در حقیقت همواره بروکراسی بیمار مردم مومن را فریب می‌دهد. به اسم امام‌زمان(عج)، گروه باورمندان عدل و منتظران ظهور و مخالفان شیطان‌گرایی غرب نولیبرال وارد نسوج حکمرانی می‌شوند و سپس از همه ابزارها برای ادامه همان سکولاریزه‌کردن هنر و نهادهای هنری سود می‌جویند. اصلا ظاهر ماجرا، فرم و توانمندی ساختاری اثر جذاب است، برای ارتقای هنر جوان ایمانی از نظر بلدشدن خلق اثر خلاقانه کاری نمی‌کنند و سپس هنر نیهلیستی ضد عالم معنا و غیب و ایمان و مذهب را بر اریکه می‌نشانند و مهارت‌های هنر غربگرا را که محصول انتقال همه تجربه مدرن به اذناب بومی‌شان است تا با این توان‌یابی به نشر همان نگرش مدرن و نیست‌انگار بپردازند. بر سر هنر اصیل دینی و انقلابی می‌زنند که مدام فرصت رشد را از مومنان جوان آن سلب می‌کنند و کار را هم در این زمینه به باندهای بروکرات می‌سپارند که استعدادی ندارند و کارنابلدی‌شان را به حساب هنر دینی و اخلاق‌گرایی و اهل ایمان می‌نهند. 

هجو پسامدرنیستی بر نگاه به کوئن‌ها
توانایی عزتی در «تمساح خونی» از آغاز به یک زبان ساختارزدایانه پست‌مدرن وابسته است. ‌مثال خلاقیت روایی و روایت خطی‌شکن است. همان تصاویر نمادین رینگ و جمعیت شرط‌بندها و نماهای خونی مرجان و مایلی‌کهن است. و دو محبوب از کف رفته‌شان به سبب پول‌نداشتن. خوب ظاهرا در فیلم این امر اقتصادی همان امر مؤثر در به فساد کشیده‌شدن و خلافکاری آنهاست. البته این جامعه درون فیلم کلا جامعه فاسدی است که کلیت جامعه ایران کنونی را نمایندگی می‌کند! و وجه نمادین آن است. تمساح‌خونی و دو یار دبستانی خونی که تمساح می‌شوند یا در مسیر تمساح‌شدگی گام برمی‌دارند با نماهای نامتعارف تدوین غیرتداومی در رینگ کتک‌خوری، عمیقا توجه بیننده را جلب می‌کنند.

این شیوه ساختارزدایانه و بازی با روایت کلاسیک دراماتیک از ساختارهای کلیپهای رسانه‌های مولتی مدیا و ساختار روایت دیجیتالی بهره می‌برد و اولین بار در سینمای طنزآمیز کوئن‌ها دیده شده است. طلب کوئن‌ها بسیار بیشتر از این حرف‌ها به گردن تمساح خونی است. آن طنز مخفی سیاهی که به زبان پست مدرن و تلویحی در بارتون‌فینک دیدیم، همین‌طورکشش کش آمده‌‌ آن تا «ای برادر‌کجایی» و قساوت تحمل‌ناپذیر «قاتلین پیرزن» تا «این مملکت جای پیر‌مردها نیست» تا شهامت واقعی و ...‌، شگردی تکرار شده است که عزتی با تبحر از رو دست آن منطق طنز مشق می‌کند. مثلا دلبستگی جوئل کوئن و اتان کوئن به خشونت نامترقبه که بارها در تمساح خونی با آن مواجه می‌شویم و شگرد فاصله‌گذاری درستی که تبدیل به تکنیکی پست‌مدرنیستی شده و در تمساح خونی به صورت نماهای داخل رینگ وسط روایت می‌پرد و صدای روی تصویر کوئن‌ها را کم ندارد و نیز یک نوع زبان بازی شیادانه و لفاضی شیرین که عزتی و رفیقش خوب از پس آن برآمده‌اند و آن هم تولیدی درخشان کوئن‌هاست. همچنین سردرآوردن ناگهانی و ناساز یک رومانس عاشقانه ژیژکی/لکانی مبتذل «متعالی» که سریعا به وسیله یک فرصت‌طلبی ضد اخلاقی به سود «دیگری» شالوده‌شکنی می‌شود و شخصیت‌های خلافی که فکر می‌کنند می‌توانند با وسوسه پولدار شدن در قمار و کار خلاف، اصل قبح را هجو و فراموش شدنی جلوه دهند و به زندگی‌شان بپردازند. 

اما توان‌های تمساح خونی چیست؟ در وهله اول یک هجو پسامدرنیستی را در عیان‌ترین شکلش با قدرت ایجاد موقعیت و قطعیت کمیک از دل روانشناسی تماشاگر سحر‌زده بیرون کشیدن؛ این هجو، بدون آن که تماشاگر متوجه باشد بیانگر هم‌سرشتی‌شان است با انسان‌های بی‌همه‌چیز شده‌‌ فیلم و شخصیت‌های نهیلیست. کسانی که در فیلم از خشونت و بدبختی دو شخصیت قهقهه‌شان به آسمان بلند می‌شود، همزمان دارند گواهی می‌دهند به چه نا انسانی بدل شده‌اند. آنان فراموش می‌کنند که خدا به انسان اجازه نداده به بدبختی دیگران بخندند. این سنت جهان مدرن است که این توحش را در عصر جدید، عادی و منطقی کرده است. 

تمساح خونی چه چیز را می‌بلعد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها