گاهی نگاه ما به یک سکانس ساده است و ازاین غافلیم که درپشت آن، چه پلانهای زمانبر و متفاوتی تولید شده. آنچه مخاطب در پشت این تصاویر وحرکت دوربین میبیند،ممکن است نیت تولیدکنندگان نباشد وبا جهان زیسته خود آن را درک کرده باشد. اینجاست که کار سخت میشود و کارگردان باید اثر تولیدشده را تا جای ممکن به حالوهوای مخاطب مربوط نزدیک کند. سریال «ترور» را باید یکی از همین کارهای سنگین و پرچالش دانست که نگاه به عکسهای آن هم، گویای سختی تولید این پروژه امنیتی ــ جاسوسی است. این سریال که در لوکیشنهای مختلف تصویربرداری شده، روایتی از یک ترور نافرجام بود که هدفش را حاجقاسم سلیمانی گذاشت. ریتم تند و ضرباهنگ پرشتابی که این مینیسریال داشت، توانسته بود بخشی از بار انتقال مفهوم در کارهای اینچنینی را در دست داشته باشد. ترور با وجود روایت مشخص و یکخطی، پیچیدگی را هم به کار خود افزوده بود تا با درگیر کردن چند بعد از یک روایت ساده، مخاطب را در نقاط مختلف و همزمان با پیشرفتن سریال، با خود همراه کند. بخشهایی از این سریال که صحنه خنثیکردن بمب در برج میلاد یا ترور نافرجام حاجقاسم سلیمانی در سوریه بود، بابهرهگرفتن از ریتم تند وحرکت هماهنگ دوربین، توانست حالوهوای نیروهای امنیتی و تلاش آنها برای خنثیکردن توطئههای اینچنینی را بهدرستی به نمایش بگذارد. ترور حالا به اتمام رسیده و تنها چیزی که علاوه بر قصه در ذهن مخاطب مانده، همین تصاویر ماندگار و حساسی است که سریال به نمایش گذاشته بود. عکسهای پیشرو، بخشی از قابهای سریال ترور است که با همین حالوهوای متفاوت همراه بوده.