زن میانسال در دادگاه خانواده:

دیگر نمی‌خواهم زن دوم باشم

زن میانسال وقتی دید که باردیگر قراراست زن دوم شوهرش شود، تصمیم به طلاق گرفت. او به دادگاه خانواده رفت تا تقاضای طلاق دهد.
کد خبر: ۱۴۴۰۲۱۰
نویسنده سیما فراهانی - تپش
 
این زن که هفته گذشته به همراه همسرش به دادگاه خانواده رفته بود، درباره ماجرای زندگی‌اش به قاضی گفت: ۱۶سالم بود که من و سلیم زندگی مشترک‌مان آغاز شد و درحالی‌که تصور می‌کردم به خوشبختی رسیده‌ام، رفتارهای سلیم مرا شوکه کرد. او مردی خودخواه بود. همیشه عذابم می‌داد. یک مرد زورگوی خشن بود. چون زیادی عاشقش بودم، تحمل کردم و حرفی نزدم. فکر می‌کردم با گذر زمان همه‌چیز درست می‌شود. مدتی همین‌طور گذشت و ما صاحب یک دختر شدیم. بعد از آن بود که متوجه شدم سلیم زن دوم گرفته است. خیلی شوکه شدم. دنیا روی سرم خراب شد و تصمیم گرفتم از سلیم جدا شوم. ولی به‌دلیل عشق زیادی که به او داشتم، ازاین تصمیم منصرف شدم. به او گفتم قبول می‌کنم که زن دومش شوم و اعتراضی ندارم. اوهم به شرط این‌که به اواعتراض نکنم، قبول کرد و ما دوباره با هم زندگی کردیم. روزها و شب‌ها تنها می‌ماندم و اشک می‌ریختم. بی‌تفاوتی‌های سلیم را می‌دیدم، روابطش با همسرجدیدش را می‌دیدم و سکوت می‌کردم. با خودم می‌گفتم همین که سلیم درکنارم است برایم کافی است. به همین دلیل با این شرایط ساختم و بچه‌هایم را بزرگ کردم تا این‌که بعد از چند سال رفتار سلیم عوض شد. انگار متوجه اشتباهاتش شده بود. همسرش را طلاق داد و درکنار من ماند. سلیم دیگر با من خوب شده بود و اذیتم نمی‌کرد. با این حال نتوانستم از آن وضعیت لذت ببرم. رفتارهای خوبش برایم اهمیتی نداشت. با این‌حال داشتیم درکنار هم زندگی‌مان را می‌کردیم اما دیگر مثل گذشته عاشق شوهرم نبودم. رفتارهای گذشته‌اش از یادم نمی‌رفت. نمی‌توانستم حرفی هم بزنم. نمی‌خواستم جنجال و دعوا به راه بیندازم. تا این‌که چند وقت پیش سلیم گفت که تصمیم دارد برای باردوم یک زن دیگر بگیرد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. دراین سن و سال بازهم باید زندگی‌ام را با زن دیگری سهیم شوم. برای همین تصمیم خودم را گرفتم. می‌خواهم جدا شوم تا او هم بتواند آزاد شود و زندگی دلخواهش را داشته باشد. دیگر نمی‌خواهم زن دوم باشم. 
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من در گذشته اشتباه بزرگی مرتکب شدم ولی همسرم نتوانست مرا ببخشد. او دراین سال‌ها نسبت به من بی‌تفاوت بود. ما ازهم دورشده و فاصله گرفته بودیم. برای همین من هم تصمیم گرفتم یک زندگی با عشق تشکیل بدهم. دیگر نمی‌توانستم بی‌تفاوتی‌های همسرم را تحمل کنم. برای همین من هم می‌خواهم برای خودم زندگی کنم. نیاز به یک زندگی عاشقانه دارم. همسرم هیچ‌وقت نتوانست مرا ببخشد و من هم از این وضعیت خسته شدم.
وقتی صحبت‌های این زن و شوهر تمام شد، قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد تا بعد ازآن دراین‌باره تصمیم‌گیری کند.

از همدیگر فاصله نگیرید
سارا شقاقی، روان‌شناس دراین‌خصوص می‌گوید: گاهی اوقات زوج‌های میانسال که چند سال خود را ملزم به حفظ زندگی مشترک‌شان کرده بودند، به مرحله‌ای از زندگی‌شان می‌رسند که پا روی همه‌چیز می‌گذارند و طلاق و جدایی را ترجیح می‌دهند. دراین‌گونه موارد آنها به‌علت وجود فرزندان و گاهی هم به‌دلیل رسم و رسومات خانوادگی، اختلافات چند ساله را تحمل می‌کنند و به فکر جدایی نمی‌افتند. درنهایت بعد از چندسال زندگی مشترک به این نتیجه می‌رسند که این زندگی زناشویی را دوست ندارند و می‌خواهند از آن بیرون بیایند. آنها با خود می‌گویند این همه سال به‌علت حرف اطرافیان، با این شیوه زندگی مشترک‌شان را تحمل کرده‌اند اما حالا که فرزندان‌شان بزرگ شده‌اند، دیگر نیازی به تحمل نیست. گاهی اوقات هم زن و شوهر به مرور زمان و به‌دلیل تعاملات اجتماعی، سطح فکر و نگرشش‌شان تغییر می‌کند. اختلاف فکری بین نگرش زوج‌ها باعث می‌شود که هر دو طرف احساس کنند همدیگر را درک نمی‌کنند، برای همین با خود فکر می‌کنند همسرشان گزینه مناسبی نیست ودرنهایت تصمیم می‌گیرند دراین انتخاب تجدید‌نظر کنند. دراین‌گونه موارد معمولا بعد ازمدتی یکی ازطرفین احساس خستگی و انزجار می‌کند. وقتی این احساس انزجار به‌وجود می‌آید که سالیان سال اززندگی مشترک‌شان گذشته وتنها درشرایطی که فرد احساس می‌کند توانایی لازم را برای جداشدن دارد، تصمیم می‌گیرد ازاین زندگی بیرون بیاید. بنابراین باید درزندگی مشترک حتی اگر سالیان سال هم گذشته باشد، مراقب فاصله‌ها بود تا زن و شوهر ازهم خسته نشوند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها