شواهد و قرائن حکایت از این دارد که آمریکا در طول هفت دهه اخیر همواره به عنوان یکی از پشتیبانان اصلی رژیم غاصب صهیونیستی در منطقه و نظام بینالملل بود؛ به گونهای که این رژیم کودککش براساس همین حمایت بیقید و شرط، مرتکب هر نوع جنایتی میشود و پاسخگوی اعمال ننگین خود نیست اما حالا ورق برگشته و بازی دو سر باختی برای آمریکا و همپیمان غاصبش رقم خورده است از طرفی اسرائیل پس از شکست فضاحتبار اخیر خود، دیگر قادر نیست ژست غیرواقعی قدرت برتر منطقه را به خود بگیرد و حافظ منافع آمریکا باشد. از سوی دیگر افول این هژمونی به یکی از دغدغههای جدی صهیونیستها تبدیل شده؛ زیرا آینده برای آنها تاریکتر از قبل شده است.
اهمیت غرب آسیا برای آمریکا تا حدی زیادی است که بیشترین هزینههای نظامی و امنیتی خود را صرف سلطه در این منطقه کرده است. جنگهای متعددی که هزینههای مادی و روانی زیادی را روی دست مردم آمریکا قرار داد نیز با هدف ممانعت از به خطر افتادن منافع این دولت استکباری در غرب آسیا انجام شد اما نتیجه آنها نهتنها سودی نداشت بلکه هزینهها و تلفات انسانی این جنگها به موضوع اصلی محافل سیاسی و اجتماعی این کشور تبدیل شد، بحرانهای زیادی را برای کاخ سفید به دنبال داشت و بر پیچیدگی اوضاع افزود؛ زیرا این لشکرکشیها نقش مهمی در بیداری ملتهای منطقه ایفا و عرصه را برای حضور آمریکا و کشورها غربی در این منطقه تنگ کرد. آمریکا حدود یکچهارم نفت جهان را مصرف میکند، پس قاعدتا حفظ امنیت انرژی از برنامههای راهبردی این دولت استعماری است و اهمیت خاصی برایش قائل است؛ بنابراین بر جایگاه استراتژیک منطقه غرب آسیا واقف است و در وهله نخست به منظور حفظ جریان با ثبات انرژی، کنترل بهای جهانی نفت و تأمین انرژی، در غرب آسیا حضور یافت تا اینکه پس از خروج بریتانیا از سرزمینهای شرق سوئز، آمریکا تمام تلاش خود را معطوف به این کرد که تا نفوذ خود را در منطقه غرب آسیا گسترش دهد. از همین رو، حمایت از رژیماسرائیل را در دستور کار خود قرار داد و از هیچ کمکی در اینخصوص دریغ نکرد به نحوی که تاکنون اسرائیل مهمترین دریافتکننده کمکهای سالانه از آمریکا ست و یکپنجم کمکهای آمریکا در اختیار صهیونیستها قرار میگیرد؛ زیرا دولت غاصب منافع مشترکی با آمریکا دارد که از جمله آنها میتوان به سود سرشارخرید و فروش تسلیحات نظامی اشاره کرد.
مدل حضور آمریکا
اما مدل حضور آمریکا در غرب آسیا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر تغییر کرد و همین شیوه حضور نقش تعیینکنندهای در شکستهای پی در پی آن در منطقه دارد. مبارزه با تروریسم به عنوان اصلیترین اولویت آمریکا برای حضور در منطقه تعیین شد و در همین راستا، حملات مستقیم نظامی به کشورهای عراق و افغانستان رخ داد. آمریکا برای توجیه این اقدامات مداخلهگرانه خود از حربه قدیمی که مبارزه با تروریسم بود استفاده کرد تا با مدد به آن شبکه القاعده، طالبان و حامیان آن را از بین ببرد. گذشت زمان گویای دروغین بودن این ادعاست چراکه هیچ دستاوردی را نصیب مردم افغانستان نکرد و بعد از گذشت مدتها جنگ، صرف میلیاردها دلار پول و خونریزی ناظران آمریکایی به این نتیجه رسیدند که مشکل افغانستان راهحل نظامی ندارد و باید از طریق دیپلماسی به حل و فصل معضلات پرداخت.خروج آمریکا از افغانستان درواقع نهفقط خروجی شکوهمندانه و از روی پیروزی نبود، بلکه نشان داد آمریکا برای رقابتهای اقتصادی ابایی از این ندارد که منافع دیگرش در منطقه را مورد تهدید قرار دهد و همین مسأله افول آمریکا را بهخوبی در عرصه سیاست خارجی و نظامی به نمایش گذاشت. تحلیلگران آمریکایی در اینخصوص نوشتند فاجعه افغانستان تصویر دردناکی از ضعف آمریکا را به جهانیان مخابره کرد. بااینحال واشنگتن از این شکست درس نگرفت و به عراق حمله کرد، حملهای که انتقادات زیادی را در داخل و خارج متوجه ایالات متحده کرد و صاحبنظران آمریکایی متفقالقول میگفتند: دردسری که این کشور برای خود در تهاجم نظامی به عراق ایجاد کرد، ضعف نظامی واشنگتن را نشان داد و به بقیه کشورهای جهان این درس را داد با کشوری که تا پیش از این ابرقدرت محسوب میشد، چگونه مقابله کنند. با وجود اینکه رسانههای آمریکایی مکررا پیامدها و نتایج خفتبار تجاوز و دخالت نظامی آمریکا در کشورهای دیگر را بازنمایی میکردند تا راهگشای دولتها در سالهای آینده باشد اما دولت آمریکا نهتنها در سوریه نیز این شکست را تجربه کرد بلکه با ایجاد تهدیدات جدید در غرب آسیا درصدد این است که وارد باتلاقهای متعددی شده و وجهه ابرقدرتی این هژمونی رو به افول را به چالش بکشد.
تیر خلاص به هژمونی آمریکا
توفیقات کلان ایران در عرصههای مختلف بهرغم تنگناهای اقتصادی و فشارهای سیاسی نیز بر شکستهای استراتژیک آمریکا در منطقه افزود؛ چراکه با وجود همه سنگاندازیهای آمریکا و متحدان غربیاش، ایران اسلامی با اتخاذ سیاست خارجی متوازن و تعمیق روابط دیپلماتیک با کشورهای منطقهای و فرامنطقهای، راهکارهای مبتکرانهای را برای خنثیسازی اثرات تحریمی ایجاد کرده و با عضویت در پیمانهای بینالمللی بر گزینه انزوای ایران خط بطلان کشید تا جایی که در حال حاضر یکی از بازیگران اصلی در معادلات منطقهای است و برای همه طرفها مسجل شده است که حل و فصل موضوعات منطقهای بدون در نظرگرفتن نقش تعیینکننده تهران، امکانپذیر نیست و محکوم به شکست است.در این میان طوفانالاقصی تیر خلاص به هژمونی و بازیگری آمریکا در منطقه را زدوحالا اکثر کشورهای منطقه غرب آسیا که پیادهنظام سیاستهای آمریکا در منطقه نیستند، مهیای این میشوند که آمریکازدایی را در راس سیاستهای خود قرار داده وزندگی جدیدی را بدون حضور نظامی محسوس آمریکا در منطقه آغاز کنند. اتفاقی که دور ازدسترس نیست و مطمئنا تحرکات جبهه مقاومت تحقق این اتفاق را سرعت میبخشد. نگاهی به تحولات دوماه اخیر برگ دیگری ازپرونده افول آمریکاست، پروژهای که ازمدتها پیش کلیدخورده است وحالا با شکست مفتضحانه صهیونیستها در مقابله با مردم بیدفاع غزه، شدت گرفته و بدون شک بهزودی به نقطه پایان میرسد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛