این گزارش شامل افزایش هزینه سبد خانوارهای پایتختنشینهاست، اینکه افزایش هزینه خوراک و مسکن باعث شده اقلام فرهنگی همچون کتاب به شکل معناداری از سبد خانوار حذف شود. یکی دیگر از حذفشدههای سبد فرهنگی خانوار تهرانیها، سفر است. نیمنگاهی به هزینه تورهای گردشگری و ارقام مستند در آن و مقایسه آن با درآمد حدودا ۲۰میلیونی ماهانه یک خانوار نشان میدهد برای این خانوادهها هزینهای برای سفر نمیماند. حداقل به صورت ماهانه این مسافرت خانوار ایرانی مقدور نیست مگر اینکه یک خانواده حاضر باشد کل پسانداز یک سال را فقط برای یک تور هزینه کند و خود را در مقابل موارد پیشبینی نشده مثل بیماری، تعمیرات و... آسیب پذیر سازد. در این شرایط منطقی است که بخشی از مخاطبان تورها ریزش داشته باشند و به سفرهای شخصی روی آورند و باز خانواده برای کاهش هزینه به سمت چادرخوابی گرایش پیدا کند. همین موضوع ایجاب میکند متولی گردشگری در عین پرداختن به مقوله سرویسهای بهداشتی که بهتازگی آن را در مرکز توجه قرار داده، سراغ اولویت اصلی خود یعنی سفر ارزان برود که یکی از راهکارهای آن همان دو روزه بودن تعطیلات آخر هفته است. پژوهشهای بسیاری در رابطه با میزان مسافرت جامعه ایرانی انجام شده، هرچند شاخصهای این اندازهگیریها تا حدودی متفاوت بوده و همین تفاوت در تعاریف باعث شده نتوان یک نظام استدلالی ثابتی را از این پژوهشها استخراج کرد. نکته مهم دیگر اینکه عموما به شکلی شفاهی رفتنبهمسافرت را هممعنا با سطح بالای رفاه میدانستند در صورتی که برای فهم درست از این سنجه باید به انگیزههای سفر هم پرداخت که در پژوهشهای مورد اشاره کمتر به آن توجه شده است. اما از سوی دیگر افزایش هزینهها باعث شده بسیاری از تورهای گردشگری هم با افزایش قیمت روبهرو باشند و البته در این موضوع آنقدر اغراق شده که گاهی هزینه یک سفر داخلی به جزیره کیش یا شهر شیراز برابر با سفر چند روزه خارجی بوده است.