من به عنوان نوجوان نسل Z به وضعیت موجود نقدهایی دارم و مطالبهگر ساماندادن این اوضاع هستم.
اول. سیستم ادبیات آموزشی کشور بر چه اساسی حفظکردن سال تولد و وفات یک نویسنده یا شاعر را بر خواندن سطری از کتابهایش ارجح میداند؟!
دوم. اگر در یک جامعه آماری تصادفی از نوجوانان و حتی سالمندان بپرسیم: آخرین کتابی که خواندهاند چه کتابی بوده و کی بوده؟ چند نفر به بازه زمانی تا سه ماه قبل اشاره خواهند کرد و اصلا چند نفر کتابی را نام میبرند؟
سوم. مسبب پایینبودن سرانه مطالعه کیست؟ آیا این موضوع معلولی از سلیقه افراد است یا به سیستم حاکم و نبود تبلیغات مثبت برمیگردد؟
چهارم. شما را دعوت میکنم به جرعهای تفکر راجع به این جمله: فقر، فکرکردن را کور میکند.
پنجم. هزینه کتاب کمکم سر به فلک میکشد. چرا نوجوان امروز باید حسرت یک کتاب پنججلدی داشته باشد؟
ششم. صرفا جهت اطلاع یادآوری میکنم که هزینه عصر بیکتابی حتی از هزینه جلدهای سخت فلان نشر و بهمان نشر برای آیندگان ما بیشتر خواهد بود.
هفتم. اینکه کتابفروشیهای کوچک بسته میشوند و جایشان را به اغذیهفروشی میدهند برای شما سؤالبرانگیز نیست؟
و در آخر، امید است که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.