گفت‌وگو با مرد تبهکار که کلکسیونی از جرایم در پرونده‌اش دارد

کاری جز سرقت و کلاهبرداری بلد نیستم

میانسال است اما کلکسیونی از جرایم را قبل از دستگیری انجام داده و برای این‌که به پول برسد، از ارتکاب هیچ جرمی غافل نشده است. محمود با موتورسیکلت سرقتی در خیابان در حال عبور بود که ماموران پلیس آگاهی به او مشکوک شده و دستگیرش کردند. با دستگیری متهم میانسال، راز جرایم دیگرش برملا و پرونده‌اش سنگین و چند صد صفحه‌ای شد. در ادامه گفت‌وگوی تپش با این متهم را می‌خوانید.
کد خبر: ۱۴۳۱۰۲۲
 
خودت را معرفی کن.
محمود ۴۷ ساله هستم. 
 
سابقه داری؟ 
دو بار به جرم سرقت و فروش مال غیر دستگیر شدم. 
 
این‌بار به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت موتورسیکلت، جعل عنوان و کلاهبرداری از زنان.

متاهلی؟
بودم ولی همسرم از دست خلاف‌هایم خسته شد و طلاق گرفت. چون یا درحال‌خلاف بودم یا در زندان. بچه‌هایم بااوزندگی می‌کنند. 
 
چرا خلاف می‌کنی که زندگی‌ات را از دست بدهی؟ 
من با خلاف بزرگ شدم و شغل من شده‌است. وقتی راحت می‌توانی خلاف کنی و پولدار شوی، چرا باید سراغ کارهای سخت بروی!
 
چگونه موتورسیکلت سرقت می‌کردی؟
 درپوشش خریدار سر قرار می‌رفتم و دریک لحظه غفلت صاحب موتور، گازش را می‌گرفتم و می‌رفتم. 
 
طعمه‌هایت را از کجا پیدا می‌کردی؟ 
از سایت‌های آگهی فروش شناسایی می‌کردم و در پوشش خریدار قرار می‌گذاشتم. 
 
بیشتر توضیح بده.
وقتی سرقرار می‌رفتم، به بهانه تست فنی سوار موتور می‌شدم و گازش رامی‌گرفتم ومی‌رفتم. گاهی صاحب موتور ترک من می‌نشست که کار سخت‌تر بود. به بهانه خرید مجبورش می‌کردم پیاده شود و همان لحظه گازش را می‌گرفتم و فرار می‌کردم. 
   
بعد از سرقت چه می‌کردی؟
ارکان موتور را به صورت دستکوب تغییر می‌دادم و بعد خیلی شیک می‌فروختم‌شان. 
   
کسی شک نمی‌کرد؟
نه. کارم را بلد بودم. 
 
بیشتر چه موتورهایی سرقت می‌کردی؟
من دنبال موتورهای ۱۲۵سی‌سی نبودم. بیشتر بنلی و موتورهایی را که قیمت‌شان بالای ۱۵۰میلیون تومان بود، می‌دزدیدم که برایم صرفه داشته‌باشد. 

چند سرقت انجام دادی؟
هشت موتور سرقت کردم. 
 
پس پول خوبی گیرت آمد؟
نه. راضی نیستم. اگر موتوری را که با آن دستگیر شدم، زیاد نگه نمی‌داشتم، گیر نمی‌افتادم و بیشتر می‌توانستم سرقت کنم. 
 
در پرونده‌ات کلاهبرداری از زنان هم دیده می‌شود.
بله. هشت زن از من به جرم کلاهبرداری شکایت کردند. 

چرا از آنها کلاهبرداری کردی؟
خب کار غیرقانونی می‌خواستند. من ادعاد می‌کردم با نفوذی که در ادارات و دادسراها دارم، می‌توانم مشکل‌شان را حل کنم. در جلسات مختلف وقتی اعتمادشان جلب می‌شد، به بهانه خرید، کارت بانکی آنها را می‌گرفتم و از حساب‌شان به کارت خودم پول می‌زدم و فرار می‌کردم. 
 
دلت برای مالباخته‌ها نمی‌سوخت؟ 
نه. چرا دلم باید برای آنها بسوزد. آنها در کل می‌خواستند برای کارشان رشوه بدهند، حالا من با نقش بازی کردن، آن پول را به حساب خودم می‌ریختم و کلاه‌شان را برمی‌داشتم. 

فکر می‌کنی انتهای خط تو کجاست؟ 
زندان. بعد از آزادی دوباره چرخه جرم تکرار می‌شود احتمالا. من کاری جز دزدی و کلاهبرداری بلد نیستم.

امیرعلی حقیقت طلب - تپش
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها