وقتی ما، بچههای جنگ جلسهای میگرفتیم، اولین موضوعی که احمد به همه تذکر میداد، این بود که آیا این جلسه برای خدا است؟ و بعد پیرامون این حرف میزد؛ لذا نقش احمد در ما خیلی نقش برجستهای بود...
وقتی که جنگ تمام شد، تا روزی که (احمد) شهید شد، هیچ روزی، هیچ لحظهای و هیچ ساعتی نبود که ما با هم باشیم و او با حسرت پشت دستش نزند و نگوید ما ضرر کردیم و شهدا بردند.
نه تنها برای شهید شدن آنقدر بیتاب بود که از زنده ماندن خودش ناراحت بود و ضمن اینکه آرزویش شهادت بود، یک آرزوی دیگرش، زودتر رفتن بود.
منبع: این مرد پایان ندارد، گردآوری: سید علی بنی لوحی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد