مهمترین آنها عبارت بودند از: دولت فاطمی در شمال آفریقا که موسس آن از نوادگان حضرت امام جعفر صادق(علیهالسلام) بود و ۲۷۰ سال متمادی تداوم یافت. دولت آلادریس که از سال۱۷۲ تا ۳۷۵هجری قمری در مغرب اقصی(مراکش و بخشی از الجزایر) حکومت داشتند. مجددا پس از ۳۲سال، علی بن حمود و از فرزندان ادریس دولت علوی خود را در سال۴۰۷هجری قمری در اندلس تاسیس کرد. آل حسنویه ۵۷ سال بر قسمتهایی از جبال، کردستان، لرستان و خوزستان فرمان راندند.دولت آل بریدی از سال ۳۱۶ تا ۳۳۸ هجری قمری بر واسط و اهواز و بصره حکومت کردند. دولت آل حمدان بر بخشهایی از شام و شمال عراق در سالهای ۲۹۲ تا ۳۹۴ هجری قمری حاکم بودند. ناصرالدوله، موسس این دولت، از علماء بود و سالها در خدمت شیخ مفید حضور داشت و شیخ رسالهای در مبحث امامت به نام ناصرالدوله نوشت. دولت علویان در شمال ایران در سال۳۰۱ هجری قمری با قیام یکی از فقهای پیرو اهل بیت(علیهمالسلام) به نام حسن بنعلی اطروش از فرزندان امام زینالعابدین(علیهالسلام) در طبرستان شکل گرفت. او به نوشته نجاشی دو کتاب در موضوع امامت، کتابی فقهی در باب طلاق و خمس و چند کتاب در موضوع فدک و شهدا و فصاحت حضرت علیبنابیطالب(علیهالسلام) و انساب ائمه و موالید آنها تا حضرت صاحبالامر نگاشته است. دولت آلبویه از سال ۳۲۲ تا ۴۴۸ هجری قمری بر قسمتهایی از ایران، عراق و بخشی از شام فرمان راندند. قدرت آنان به حدی رسید که خلیفه در بغداد یک مقام تشریفاتی بیشتر نبود. مراجع اسلام و شیعه در این دوره محل رجوع و هدایت و زعامت بسیاری از پیروان و محبان اهل بیت(علیهمالسلام) بودند از جمله:
الف) شیخ صدوق که با نام محمد بن علی بن بابویه بعد از سال ۳۰۵هجری قمری با دعای امام زمان(علیهالسلام) در شهر قم متولد شد. قم در آن زمان یکی از مراکز و حوزههای بزرگ اسلام بود که وی در آن حوزه در محضر استادانی مانند پدرش، علی بن بابویه و محمد حسن بن ولید، پیشوای فقهای قم و دیگران، علوم اهل بیت را فرا گرفت و سپس برای تکمیل علوم خود و انتشار آن به سایر شهرها مانند ری، بلخ، بخارا، سمرقند، بغداد، کوفه، مکه و... مسافرت کرد و در همین مسافرتها در ایلاق از توابع بلخ در سال ۷۳۲ هجری قمری بنا به درخواست یکی از بزرگان اسلام، کتاب «من لایحضره الفقیه» را تالیف کرد تا مسلمانانی که به فقها دسترسی ندارند به آن کتاب مراجعه کنند. شیخ صدوق نزدیک به ۳۰۰ کتاب تالیف کرد که شیخ طوسی در فهرست، ۴۰عنوان و نجاشی ۱۸۹عنوان از کتابهای او را نام میبرد. شیخ صدوق در سال۳۴۷ هجری قمری به ری رفت و در آنجا ساکن شد. با حضور وی حوزه علمیه ری، رونق بسیار یافت و علوم مختلف اهل بیت از آنجا به سایر نقاط جهان اسلام سرازیر شد.۱
ب) شیخ مفید با نام محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن معلم و شیخ مفید در حوزه بغداد، علوم اهلبیت را فراگرفت. نجاشی دهها کتاب در فقه وکلام و تاریخ و حدیث برای او نام میبرد و شیخ طوسی دربارهاش مینویسد: «... او نزدیک به ۲۰۰ کتاب دارد و از متکلّمین و فقهای جهان اسلام بود که در زمان خودش به زعامت و ریاست حوزه دوستداران اهل بیت(ع) نائل آمد...» ۲
ج) سید مرتضی با نام علی بن حسین، معروف به سید مرتضی در مکتب فقهی مفید به تحصیل پرداخت و به گفته نجاشی در زمان او، هیچکس به پایههای علمیاش نرسید. احادیث فراوانی را فرا گرفت و متکلم، شاعر و ادیب شد و از لحاظ علمی و دینی و دنیایی به جایگاهی عظیم دست یافت. از نظر اعتبار و تشخص علمی، احادیث منقول از وی از معتبرترین و محکمترین احادیث به شمار میآید.۳
صاحب اعیانالشیعه ۸۹ کتاب در زمینه فقه، اصول، کلام، عقاید، تاریخ و تفسیر برای وی برشمرده است.
د) شیخ طوسی با نام محمد بن حسن بن علی معروف به طوسی در محضر شیخ مفید در حوزه بغداد تلمذ کرد. او پس از سید مرتضی، مرجع دینی جهان اسلام شد و در همان حوزه علمیه کلام شیعه تدریس مینمود. علامه طباطبایی صاحب فواید الرجالیه، او را شیخ الطائفه، امام امت اسلام بعد از معصومین، تکیهگاه امامیه، محقق اصول و فروع توصیف کرده است. شیخ طوسی دهها کتاب مهم در تفسیر، اصول، فقه، کلام و تاریخ و ... به یادگار گذارده است که مهمترین کتاب فقهی او، «المبسوط فی فقه الامامیه» است. این کتاب را به روش اجتهادی و با طرح هزاران مسأله جدید به رشته تحریر درآورد. دو کتاب دیگر وی در فقه، «استبصار» و «التهذیب» از کتب اربعه فقهی بهشمار میآید. در تفسیر، کتاب «تبیان» را تالیف کرد و کتاب «الفهرست» در علم رجال از منابع دست اول این علم محسوب میشود.۴
پس از شیخ طوسی تا اواخر قرن ششم، اسلام نتوانست مرجع شاخصی پیدا کند. البته این سخن به آن معنا نیست که در این دوره، زعامت دینی وجود نداشته بلکه از نظر کثرت، بیشترین تعداد فقیه حضور داشتهاند که در مراکز متعدد علمی و دینی به مرجعیت و تعلیم و تدریس مشغول بودهاند. اکثر فقهای این دوره شاگردان مستقیم یا باواسطه مکتب بغداد و نجف بودند که به رهبری و زعامت حوزههای مختلف پرداختند. از جمله:
ابن شهرآشوب با نام رشیدالدین محمدبن علی بن شهرآشوب مازندرانی از مفاخر علمای اسلامی در قرن ششم که در شهرهای مختلف ایران، عراق و سوریه نزد دانشمندان بزرگ ادبیات، شعر، قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و معقول آموخت. سپس در حوزه علمیه بغداد به تدریس پرداخت بعد از آن در حلب و تا آخر به تدریس و تالیف مشغول بود. بزرگان اسلام، پس از شیخ طوسی، لقب شیخالطائفه را به ابن شهرآشوب دادهاند.۵
محمد بن احمد بن ادریس معروف به ابنادریس که در نیمه دوم قرن ششم، موجب تحولی عمیق در فقه اسلامی شد. وی را شیخ الفقها توصیف کرده که کتاب معروف وی«السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی» است و از منابع و مستندات فقهی مشهور. وی اولین کسی است که نظرات شیخ طوسی را موردنقد قرار داد درحالیکه معاصران شیخ و فقهای دیگر از نظرات وی پیروی میکردند. ۶
آیتا... محمدابراهیم جناتی، ابن ادریس را مؤسس دوره پنجم اجتهاد یعنی دوره توسعه و گسترش استدلال در ابحاث اجتهادی دانسته و مینویسد:
«...حدود یک قرن پس از درگذشت شیخ طوسی، عالمان بهگونهای مطلق از آرا و نظرات او پیروی میکردند و کلمهای برخلاف نظر او نمیگفتند تا آنکه ابنادریس حلی در اوایل این دوره باب نقد و اعتراض علمی را بر آرا و نظریات شیخ طوسی گشود و باب تقلید را روی همه عالمان بست و بر آرای شیخ در کتاب سرائرش با ادله متقن حمله کرد...»۷
آیتا... شهید مطهری نیز درباره ابنادریس مینویسد: «...از فحول علمای شیعه است. به حرّیت فکر معروف است. صولت هیبت جدش، شیخ طوسی را شکست. نسبت به علماء تا سر حد اهانت، انتقاد میکرد...»۸
شهید اول در اجازه نامهاش او را امام علامه، شیخالعلما، رئیس مذهب و فخرالدین توصیف میکند و شهید ثانی از او بهعنوان حبرالعلما و الفقها، فخر المله و الحق و الدین نام میبرد.۹
ابنادریس در مقدمه کتاب «السرائر» به شدت بر فتوا دادن بر طبق خبر واحد میتازد و میگوید خبر واحد نه موجب علم است و نه عمل و عمل باید مطابق با علم باشد. خبر واحد، خبر گمانی است و هیچ اثری ندارد.
وی سپس با تاکید میگوید: «... فقط به ادله علمی فتوا میدهم؛ به سیاهنوشتهها و گفتههای دور از حق توجه نمیکنم و از هیچکس جز دلیل روشن و برهان قاطع تقلید نخواهم کرد...»۱۰
۱ - علی دوانی- پیشین- جلد ۳- صفحات ۱۵۹ ـ ۱۸۳
۲- سید ابوالقاسم خویی- پیشین- جلد۱۷- صفحات ۲۰۲ ـ۲۱۰.
۳- جعفر سبحانی- پیشین- جلد ۵- صفحات ۲۳۴ ـ ۲۳۶
۴- میرزا محمدباقر موسوی خوانساری- روضات الجنات- جلد ۶- صفحات ۲۱۶ ـ ۲۴۹
۵- علی دوانی- پیشین- جلد ۳- صفحه های ۴۶۷ ـ ۴۷۹
۶- علی دوانی- پیشین- جلد ۴- صفحه ۲۴
۷- محمد ابراهیم جناتی- ادوار اجتهاد- صفحه ۲۶۳
۸- مرتضی مطهری- آشنایی با علوم اسلامی (فقه) – صفحه ۲۹۹
۹- علی دوانی- پیشین- جلد ۴ - صفحه ۲۴
۱۰- ابنادریس- السرائر- جلد ۱ - مؤسسه نشر اسلامی- ۱۴۱۰ قمری- صفحههای ۴۷ و ۵۱
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد