در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سوژه این مستند در قالب مستند سینمایی به تصویر کشیده شده و در آن متخصصان و پزشکان معتبر مغز و اعصاب و متخصصان علوم شناختی، آخرین یافتههای علمی از فرمانده بدن انسان را در اختیار علاقهمندان قرار میدهند. در گفتوگویی با سیاوش صفاریانپور درباره شکلگیری ایده این مستند، دغدغههای او درباره ساخت اثر و نحوه مواجههاش با سوژه، صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید.
گفتوگو را با این پرسش آغاز میکنم که چرا نام کاپیتان من را برای این مستند انتخاب کردید و در آن به چه موضوعاتی در جهان شگفتانگیز مغز پرداختهاید؟
در این مستند مغز را به کاپیتان تشبیه کردیم؛ کاپیتانی که مثل هر کاپیتان دیگری میتواند در کنار توانایى راهبری یک گروه بزرگ خطا کند و در طول زمان بهتر شود. مغز بهدلیل مسئولیتهای درونیاش مثل فکر کردن و تحلیل کردن، بسیار پیچیده و در عین حال پرخطا عمل میکند. به همین دلیل میتوانیم آن را به کاپیتان تیم فوتبال، خلبان یا کاپیتان دریانوردی تشبیه کنیم که با پذیرش خطاهایش، همچنان قابل اعتمادترین است.
چه مدتزمان صرف ساخت این مستند کردید؟
حدودا ۵-۴ سال.
چرا آنقدر طولانی شد؟
مونتاژ کار زمانبر بود. در دوران کرونا بخش زیادی از پروژه متوقف شد. همچنین در طول ساخت با این پرسش اساسی مواجه بودیم که قرار است در مدتزمان کوتاه یک فیلم سینمایی به چه چیزی از مغز بپردازیم. در آغاز، یک فیلمنامه اولیه داشتیم که براساس آن فیلمبرداری را شروع کردیم اما در گذر زمان، متوجه شدیم که با مفهوم مجهولی مواجه هستیم که معادلسازی آن برای مخاطب آسان نیست و خیلی وقتها مبهم میشود. بنابراین دائما فیلمنامه را تغییر دادیم و حتی جایی تصمیم گرفتیم که پروژه را روی میز مونتاژ پیش ببریم تا خلأهای فیلم را بیابیم. بهرام رادان هم مشتاق بود که این مستند متفاوت از مستندهای سخت علمی متداول بوده و حالتی کسلکننده نداشته باشد. چون عبارت مستند و بهخصوص مستندهای ایرانی، برای مخاطب عمومی به نادرست، اثری پیچیده و فاقد جذابیت تلقی میشود. علم هم کم و بیش همینگونه است. مخاطب عمومی فکر میکند یک فیلم علمی آنقدر جذاب نیست که به خاطرش به سالن سینما برود. به همین دلایل ما پیوسته فیلمنامه را تغییر میدادیم و سکانسهایی را از آن حذف یا به آن اضافه میکردیم که بتوانیم یک فیلم ۷۵ دقیقهای جذاب از آن استخراج کنیم که تماشاگر از تماشای آن در سالن سینما خسته نشود.
پس به نظر میرسد پژوهش و مطالعات کاملی برای این مستند انجام دادید. روند کارهای پژوهشیتان را توضیح میدهید؟
بله، در تولید این مستند، گروهی ازمتخصصان علوم شناختی در ستاد علوم و فناوریهای شناختی با ما همکاری میکردند. سرپرست این تیم دکتر رضا پناهی همراه با مهرداد نعیمی نویسنده فیلم، فرآیند پژوهش و نگارش نریشنها (گفتار فیلم) را انجام دادند. در این فرآیند بهرام رادان حضور پر رنگی داشت و از همه تجارب سینمایی و شناخت مخاطب سینما برای جذاب شدن فیلمنامه کمک گرفت اما مسأله اصلی ما، تبدیل کردن مفاهیم پیچیده به اشکال ساده در بیان تصویری بود. بهعنوان مثال، توصیف مسألهای به نام «حافظه» اصلا آسان نیست. بیان تصویری پدیده حافظه باید چگونه باشد که در ضمن تماشایی بودن به مفهوم علمی اصلی وفادار بماند. مثلا میدانیم برای به یاد آوردن موضوعی به گنجینه حافظهمان رجوع میکنیم و آن موضوع در ذهن ما تبدیل به روایت داستانی میشود که برای دیگران به عنوان یک خاطره تعریف میکنیم. مسلما توصیف این روند بسیار پیچیده است. در جلسات اتاق فکری که برای نگارش فیلمنامه تشکیل میدادیم به این نتیجه رسیدیم که مثلا یک خاطره شبیه بادکنکی میماند که وقتی باد میشود خاطره را به یاد میآوریم و وقتی خالی میشود، بادکنک حذف نمیشود بلکه میرود داخل قفسه خودش در گنجینه حافظهمان جا میگیرد. وقتی مجدد خاطرهای را به یاد میآوریم، بادکنک دوباره بیرون میآید و دوباره باد میشود اما حجم باد شدنش الزاما به اندازه دفعه پیش نیست! ممکن است به شکلی اغراق شده بزرگتر از دفعه پیش شده یا ممکن است کوچکتر شود. پس ما تقریبا هیچ چیز را مثل اصل یک رخداد به یاد نمیآوریم. وقتی ما به این توصیف از حافظه رسیدیم، نیاز بود چیزهای مختلف را تست کنیم. ممکن بود بتوانیم برای مقوله به یاد آوردن، مثالهای دیگری هم به دست بیاوریم اما آوردن مثالی ساده که حتی کودکان هم متوجه آن بشوند و در حافظه تماشاگر جا بیابد سختترین بخش این ماجرا بود. ما میدانستیم که قرار است راجع به فرآیند کودکی، پیری، عاشقی، آلزایمر و چیزهای دیگر صحبت کنیم که مرتبط با مغز است اما سؤال اصلی این بود که چگونه باید این مسائل را روایت کنیم یا چگونه باید این مسائل را تصویرسازی کنیم! تبدیل یک مفهوم علمی به تصویر سختترین بخش ساخت این مستند بود و از آندشوارتر ایجاد رابطه منطقی میان اجزای روایت فیلم.
بهرام رادان اصرار داشت علاوه بر تهیهکنندگی این مستند در جایگاه راوی هم حضور داشته باشد؟
به پیشنهاد و دعوت من بود که بهرام رادان قبول کرد بهعنوان راوی در این مستند حضور داشته باشد. به نظرم راوی چنین مستندی باید جوان، باهوش، ماجراجو و زیرک با چشمانی کنجکاو به نظر میرسید و همه این ویژگیها در بهرام رادان بهدرستی وجود داشت. رادان علاوه بر اینکه یک ستاره سینماست دغدغه کنجکاوی و فهم موضوعات علمی را هم دارد. به همین علت چه بستری بهتر از یک مستند علمی آنهم درباره مغز انسان که بتوان روی آن کار کرد. راوی فیلم کسی است که تمایل دارد بفهمد مغزش چطور کار میکند، چطور فکر میکند و چگونه دچار فراموشی میشود و... . بهرام رادان میل فراوانی داشت که بیشتر از مغز خودش بداند. درواقع سوژه مغز انسان برای بهرام رادان کمکم تبدیل به یک جستوجوگری شخصی شد. رادان به بنده در مقام یک مستندساز علمی اعتماد کرد که البته بهنظرم این تغییر جاده حرفهای در دنیای سینما تصمیم آسانی نبود. مسلما برای یک ستاره سینما تصمیم سختی است که از قالب همیشگی خود خارج شود و در یک فرآیند تولید در یک مدیوم سینمایی متفاوت شرکت کند. یک سوپراستار در فیلمهای داستانی بر اساس فیلمنامه چند جلسه نقشی را بازی میکند، اما در چنین مستندی وضعیت کاملا متفاوت است. حتی جالب است بدانید در طول ساخت فیلم گاهی انتظار داشتم که بهرام رادان بگوید میخواهم بروم سر پروژههای دیگرم و همکاریاش را به عنوان راوی با ما قطع کند اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و تا پایان سختکوشانه در کنار تهیهکنندگی بهعنوان راوی فیلم همراه پروژه بود.
این مستند را برای تبلیغ و با سفارش نهادی خاص ساختید؟
خیر، ابتدا ستاد علوم و فناوریهای شناختی به من پیشنهاد ساخت این مستند را داد. در واقع ایده اصلی این فیلم از طرف این نهاد داده شد و با حمایت معنوی این ستاد ساخت مستند پیش رفت، به این معنا که این ستاد تصمیم داشت در کنار توسعه علوم و فناوریهای شناختی، آگاهی عمومی را هم افزایش دهد. آنها درپی توسعه متوازن علومشناختی درایران هستند. دراین مسیر کارهای زیادی هم انجام دادند. مثلا یک موزه را برای آشنایی عموم مردم درباره مغز ایجاد کردند یا هفته آگاهی از مغز را هر سال در اسفندماه برگزار میکنند یا برنامههای رادیو ــ تلویزیونی ارائه کردند که ساخت مستند هم درهمین مسیر آگاهیبخشی عمومی بود.
به نظر شما سازمان سینمایی چقدر میتواند در نقش حمایتی از فیلمهای علمی و غیرتجاری عمل کند؟
سینمای بدنه براساس قواعد صنعت سینما پیش میرود و در پی سرگرمیسازی با اولویتهای اقتصادی است که البته کاملا طبیعی و درست هم هست اما گروه سینمای هنر و تجربه سازمان سینمایی شانس حمایت را برای فیلمهای مستند و تجربی ایجاد میکند که قدم مثبتی برای توسعه مستندسازی و فیلمهای تجربی در ایران است. کاپیتان من براساس قالب سینمایی ساخته شده. بنابراین نمیتوان آن را بهعنوان یک مستند تلویزیونی قلمداد کرد و تماشاگر باید آن را در تاریکی و تمرکز سالن سینما و با کیفیت یک فیلم خوب سینمایی تماشا کند. اگر اکران سینمایی نبود فیلمهایی از جنس این مستند باید منتظر اکران آنلاین میماند که البته آن هم بد نیست اما اینکه فیلمی را با محتوای متفاوت علمی بر پرده عریض سینما تماشا کنیم شانسی است که توسط سازمان سینمایی مهیا شده. این مستند مانند رودخانه خروشانی است که میآید و میرود و فقط بخشهایی از آن به یاد تماشاگر میماند اما اینکه شما سؤال بپرسید و یادتان باشد که دستگاه پیچیده مغز، ماشین خلق سؤال است و چگونه سعی میکند به سؤالها پاسخ دهد، هدف ما از ساخت این مستند سینمایی است که امیدوارم دستگرمی کارهای بزرگتر باشد.
راستش دائم نگران بودم که جادوی حضور یک سوپراستار یا ستاره سینما، حضور متخصصان را پیش چشم تماشاگران تحت تاثیر قرار دهد اما امروز وقتی در سالن نمایش عکسالعمل مردم را میبینم به این نتیجه میرسم که نگرانیام بیمورد بود. مخاطبان نسبت به متخصصانی که در فیلم هستند حس همدلی و قدردانی دارند و آنها را راهی برای بالا رفتن آگاهیشان میبینند. متخصصانی که در فیلم حضور دارند یا متخصصان مغز و اعصاب هستند یا متخصصان علومشناختی در رشتههای مختلف (روانشناس، روانپزشک و...). همه این متخصصان در تخصصشان شاخص و از نظر علمی قابل اعتنا هستند. خیلی خوشحالم که همگی خود را دراختیار روایت واحد این مستند قرار دادند. روایتی که ما از پیش مشخص کرده بودیم که از چه نقطهای شروع و به چه نقطهای ختم شود، بنابراین تمام متخصصان با وفاداری به فیلمنامه و مفاهیم علمی حتی در زمینههای مشورتی ما را همراهی کردند. فراموش نکنیم که در «کاپیتان من» آزمایشگاهها و همچنین متخصصانی را میبینیم که در مرزهای فناوری و دانش کار میکنند. اینها را اغراق شده در مستند به تصویر نکشیدیم، بلکه عینا و به شکلی واقعی میبینیم که آنها در چه زمینههایی کار میکنند. از نکات قابل توجه در این مستند این است که نشان میدهد در ایران متخصصانی حضور دارند که با بهترین ابزارهایی که در دنیا وجود دارد روی مغز پژوهش میکنند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: