طی ماههای اخیر شاهد برجسته شدن نقش مجامعی مانند بریکس در حوزه روابط بینالملل و تمایل بسیاری از کشورها درخصوص عضویت در آنها شدهایم. برخی از این کشورها متحدان آمریکا بوده و هستند.
نظم اقتصادی مبتنی بر لیبرال دموکراسی مدنظر آمریکا، دچار آسیب شده و این بحران اکنون در آمریکا نیز قابل مشاهده است. شبههای وجود ندارد که بسیاری از قواعد و تصورات در عرصه اقتصادی و تجاری در دنیا تغییر پیدا کرده و نمیتوان چنین موضوعی را نادیده انگاشت. مداخلهگرایی آمریکا در نقاط مختلف دنیا، برای واشنگتن و تسلط اقتصادی آن بر دیگر کشورها نیز هزینهساز بوده است. آمریکا سالهاست که خود را درگیر(ایجاد) جنگهای بیپایان کرده است. این درحالی است که بازیگران نوظهور، درصدد هستند بدون ورود به صحنه درگیری و منازعات مزمن، خود را برای گذار از دوران جدید آماده سازند. در حالی که کشورها درصدد هستند با پرهیز از مداخلهگراییهای پرهزینه، دوران جدیدی را در جهان رقم بزنند آمریکا همچنان درصدد استمرار همان مسیر قبلی خود است. این رمز تسریع ایجاد ساختارهای جدید اقتصادی در جهان در مقابل عقبگرد آمریکاست.
دقیقا همینطور است. الان میتوان بهعنوان مثال، رویکرد اقتصادی چین را در جهان مورد تحلیل قرار داد. توجه به سرمایهگذاری، تخصصگرایی و التفات به نوآوری مدنظر پکن است و در سایه همین نگاه، چینیها در حال چینش پازلهای جدید اقتصادی با رویکرد همافزایی و مشارکتدادن سایر کشورها هستند. البته در مقابل، آمریکا تلاش میکند با اقداماتی که در تایوان و دیگر نقاط صورت میدهد، چینیها را وارد منازعات ژئوپلیتیکی کند.
پس از جنگ جهانی دوم، مقامات آمریکایی مدعی بودند که نظم اقتصادی مبتنی بر لیبرال دموکراسی ادعایی غرب، تنها الگویی است که جهان باید از آن بهره بگیرد و حتی بسیاری از نهادهای اقتصادی بینالمللی را با محوریت همین نگاه خلق کردند اما اکنون چنین الگویی نه تنها در نظام بینالملل، بلکه در داخل آمریکا نیز به چالش کشیده شده است.
نظم مدنظر اقتصاددانان لیبرالیست، ابتدا به افزایش تجارت و سرمایهگذاری در سطح بینالمللی منجر شد اما پس از مدتی، شاهد بروز تعارضات و بحرانهایی در دل این ساختار بودیم. نظم لیبرال، مولد نابرابری در دنیا میان بازیگران جهانی و تقسیمبندی آنها براساس ثروت و تعمیم این مسأله به ابعاد امنیتی و سیاسی شد. فراتر از آن، چنین نابرابری و شکافی به درون ملتها تسری پیدا کرد. بسیاری از کشورها بهدنبال ایجاد و تثبیت ساختاری هستند که انعطافپذیر باشد و در آن نابرابری کمتری وجود داشته باشد. ظهور سازمانها و پیمانهای جدید در عرصه بینالملل (به دور از دخالت آمریکا) در همین راستا صورت گرفته است. در این میان، برخی وقایع مانند ظهور دولت ترامپ در آمریکا که حتی به قواعد جاری در عرصه تجارت جهانی نیز پایبندی نداشت، میل به ایجاد ساختارهای مغایر با نقشآفرینی محوری آمریکا در جهان و حتی نزد برخی شرکای آن افزایش داد. «توافق همکاری اقتصادی جامع منطقهای» برای نخستینبار سال ۲۰۱۲ مطرح شد اما با روی کارآمدن ترامپ در آمریکا و خروج از «توافق تجاری ترانس پاسیفیک»، چینیها با جدیت بیشتری توافق همکاری اقتصادی جامع منطقهای را دنبال کردند. همانگونه که اشاره کردم، بسیاری از کشورها نیز از این روند استقبال کردهاند، زیرا نسبت به آینده اقتصادی جهان بر مبنای مؤلفههای ثابت کنونی (آنچه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم درصدد تثبیت آن بوده است) نگاه مثبتی ندارند.
کنار گذاشتن توافقاتی مانند پیمان تفتا و تجارتنامه ترنس پاسیفیک از سوی ترامپ و حتی سیاست دولت آمریکا در آن دوران مبنی بر تجارت آزاد با سایر کشورها، منجر شد تا واردات محصولات به آمریکا سختتر و در مقابل، نگاه منفی نسبت به ساختار اقتصادی مبتنی بر نظم لیبرالیستی در سراسر جهان گستردهتر شود. برهمین اساس میتوان گفت ظهور ترامپیسم در آمریکا در شکلگیری میل به گذار از اقتصاد مبتنی بر دلار در جهان نقش مهمی داشته است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد