این نقطه آغاز تکون حوزه در آن شهر بوده است. درسآموختگان این سنت و نظام آموزشی که غالبا در پیوند با حوزههای بزرگ بودهاند، در صورت علاقه به ادامه تحصیل، به حوزههای بزرگتر میرفتند.
برای مثال در ایران عصر صفوی، اصفهان معتبرترین حوزه بود و طلاب از مناطق مختلف (بحرین، شیراز، خوزستان، لاهیجان، قزوین، کاشان و خوانسار) راهی این شهر میشدند؛ گاهی نیز این سفر علمی در دو سطح روی میداد؛ ابتدا از حوزههای کوچک به حوزههای بزرگتر و از آنجا به حوزههای مرجع سفر میکردند؛ مثلا در عصر قاجار از شهرهای مازندران برای تحصیل به تهران و سپس از آنجا به اصفهان میرفتند. برخی نیز پس از تحصیل در اصفهان، راهی نجف میشدند، همچنانکه طلاب شهرهای منطقه قفقاز ابتدا به تبریز یا زنجان میرفتند و از آنجا به تهران و سپس نجف منتقل میشدند. این رفت و آمد بین شهرهای شیعهنشین هند از یکسو و نجف و اصفهان از سوی دیگر نیز از دیرباز وجود داشت.۱
ژان شاردن (سیاح و پژوهشگر و فیلسوف فرانسوی که دوبار در دوران صفویه به ایران آمد) مشاهدات خود درباره جایگاه حوزههای علمیه در آن دوران به عنوان تنها مدارس رایج این سرزمین در میان ایرانیان چنین نقل میکند: «ایرانیان، کودکان خویش را به مدرسه (علمیه) میفرستند و آنها را با کتب ادبیات پرورش میدهند و تا جایی که وسایل اجازه دهد، به تحصیلاتشان ادامه میدهند. نکته بسیار قابل تقدیر در زندگی فرهنگی آنان این است که هرگز با ریش در صورت، مدرسه رفتن را خجلت نمیشمارند. بالعکس در تمام سنین زندگانی، عنوان طلبگی را افتخار خود میدانند، چنانکه طلاب علوم ۴۰، ۵۰ و حتی ۶۰ساله را مشاهده میفرمایید که چنتهای به دست و کتابهایی در زیر بغل و قلمدانی در شال کمر برای تحصیل و تعلم شتاب میکنند، بعضی اوقات تصادفا میبینید برخی از این شاگردان کهنسال مبتدی و بهاصطلاح اروپایی در کلاسهای پایین هستند. بسیاری از ایرانیان از یکدیگر درس میگیرند و بهیکدیگر درس میدهند، یعنی در آنِ واحد، هم استاد هستند و هم شاگرد؛ علمی را تعلیم میدهند و لحظهای بعد به تعلم میپردازند...»۲
در دهههای اخیر نیز با توجه به رشد و ارتقای جایگاه حوزه علمیه قم، علاوهبر درسآموختگان حوزههای شهرهای ایران، طلاب حوزههای هند، پاکستان، لبنان، بحرین و بسیاری از شهرهای واجد حوزه، برای طی مدارج عالی تحصیلی به این شهر میروند.
درواقع، نوعی رتبهبندی حوزهای، همراه با پیوند دو سویه بین حوزههای اصلی و حوزههای فرعی، از آغاز تاکنون وجود داشتهاست.
مرحوم دکتر علی شریعتی درباره خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فرد طلبه و طلاب در کتاب انتظار مینویسد: «...این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی کمتر است، جوانی را فدای آموزش علم دین میکنند و در زمانی که هر دانشجویی، رشته تحصیلیاش را براساس درآمد آیندهاش انتخاب میکند، وی رشتهای را برگزیده که دوران طلبگیاش اینچنین به زهدی باورنکردنی میگذرد و پس از فراغ از تحصیل، کوچکترین تضمینی برای تامین زندگیش وجود ندارد و یکی از امتیازات معمول دانشجویی نیز شامل حالش نیست. با این همه میبینیم که چه وفادارند و پر ایمان و صبور در این راه گام برمی دارند...» ۳
مرحوم دکتر علی شریعتی در رساله تحقیقاتی که برای وزارت علوم و آموزشعالی وقت نوشت و بعدا نیز آن را در مقاله کویر منتشر کرد، برتریهای شیوه آموزشی و تربیتی حوزه علمیه بر شیوه دانشگاهی را اینگونه برمیشمرده:
«... ۱- انتخاب رشته علمی بر مبنای ارزش فکری، نه درآمد اقتصادی
۲- احساس مسئولیت اجتماعی آمیخته با رشته تحصیلی از لحظه انتخاب
۳- انتخاب آزاد استاد براساس لیاقت علمی معلمی و ارزش علمی شخص وی
۴- ضرورت حفظ چهره علمی و اخلاقی برای استاد
۵- متد تعلیم چند درجهای
۶- سنت مباحثه برای هر درس میان طلاب بعد از هر درس
۷- آزادی حضور و عدم تقید به شرایط ظاهری و فرمالیسم پیچیده و خشک اداری در راه کسب علم
۸- رایگان بودن تحصیل
۹- آزادی مطلق تحصیل برای عموم مردم از هر سنی و هر طبقهای با هر شرایطی
۱۰- بورس و تامین مسکن و امکانات تحصیل برای هر داوطلبی
۱۱- قید لاینفک اخلاق با علم به طور طبیعی و در عین حال اجتنابناپذیر
۱۲- تماس دائمی با تودهها
۱۳- تعهد رهبری فکری و هدایت اجتماعی مردم
۱۴- پیوند ناگسستنی ایدئولوژی و علم
۱۵- وجود یک فرهنگ عمومی و مشترک، جهت واحد و هماهنگی میان رشتههای مختلف علمی با وجود تخصص
۱۶- پیوستگی با گذشته تاریخی، فرهنگی و اعتقادی (آنچه در فرهنگ جدید میگسلد)
۱۷- نبودن فرمهای ظاهری و قالبی در ارزیابی درجات شاگردی و استادی (تصدیق، رتبه) و واگذاری آن به خود مردم و میزان لیاقت شخصی و ارزش و تکامل فکری و علمی استاد یا فارغالتحصیل در جامعه، به جای کارگزینی و مقررات ترفیعهای اتوماتیک...»۴
ژان شاردن (سیاح فرانسوی) مشاهدات خود از تقسیمات علمی حوزههای علمیه در عصر صفوی را چنین بیان میکند:«ایرانیان، محصلین مدارس (علمیه) را طالب علم یعنی طلبه خوانند و این تا اندازهای مفهوم فیلسوف (دانشدوست) را میرساند. نام طلبه در میان قوم، معزز و محترم است، اشراف و اعیان و رجال عالیمقام به داشتن این عنوان افتخار میکنند. اما معلمان یا مدرسان را ملا خوانند که عنوان عمومی روحانیون و شاغلین مقامات مذهبی است یا آخوند گویند که معنی قاری میدهد. دکترهای بزرگ، مجتهد نامیده میشوند که از مصدر اجتهاد به معنی کوشش بسیار میآید. کلیه مقامات و مناصب علمی که ما (فرانسویان و اروپاییان) داریم، بسیار نازلتر از درجه مجتهدی است، چون این عنوان برکلیه علوم، به حد اعلا مسلط بوده ...»۵
پینوشتها
۱- حوزه علمیه - ویکی فقه (دانشنامه حوزوی)
۲- ژان شاردن - سیاحتنامه - پیشین - جلد ۵- صفحات ۱۳ و ۱۴
۳- دکتر علی شریعتی - جلسه پاسخگویی به سوالات منتقدین - سهشنبه ۲۳ آذر ۱۳۵۰ مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام با حضور آقایان صدر بلاغی، سید مرتضی شبستری، محمدتقی شریعتی، ناصر میناچی
۴ - دکترعلی شریعتی - جلسه پاسخگویی به سوالات منتقدین - سهشنبه ۲۳آذر۱۳۵۰ مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام - کتاب مذهب علیه مذهب- مجموعه آثار ۲۲- انتشارات سبز- چاپ اول - خرداد ۱۳۶۱- صفحات ۳۱۳ تا ۳۲۱
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد