این کتاب را چاپ نکنید!

اولین‌بار در بهار ۱۳۶۳ و دوران جوانی در تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ حضور پیدا کردم. آنجا با جوانی آشنا شدم که صورت بدون محاسنش او را جوان‌تر از آن چه بود نشان می‌داد. او عباس برقی، مسئول ستاد تیپ ذوالفقار لشکر بود.
اولین‌بار در بهار ۱۳۶۳ و دوران جوانی در تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ حضور پیدا کردم. آنجا با جوانی آشنا شدم که صورت بدون محاسنش او را جوان‌تر از آن چه بود نشان می‌داد. او عباس برقی، مسئول ستاد تیپ ذوالفقار لشکر بود.
کد خبر: ۱۴۱۴۹۶۹
نویسنده حمید داودآبادی | رزمنده و نویسنده دفاع مقدس

وقتی با حاج‌عباس مطرح کردیم که می‌خواهیم جلساتی پیرامون زندگی حاج‌احمد و حضورش در کردستان برگزار کرده و خاطرات دوستانش را ثبت و ضبط کنیم، شدیدا استقبال کرد. هماهنگی‌های لازم انجام شد و جلسه اول، دوم، سوم و چهارم برگزار شد. ارتباط و دعوت از افراد توسط حاج‌عباس صورت می‌گرفت که در هر جلسه حداقل ۲۰ نفر حضور پیدا کرده و خاطرات خود را تعریف می‌کردند. شیوه جلسات به این صورت بود که هرکس از نظر زمانی زودتر با حاج‌احمد آشنا بود، شروع به روایت خاطراتش می‌کرد. ثبت‌خاطرات به ‌این‌گونه دو مزیت مهم داشت؛ اول این‌که اگر کسی بخشی از خاطرات یا نام افراد را فراموش می‌کرد، بقیه به او یادآوری می‌کردند و خاطره کامل می‌شد؛ فایده دوم این بود که به‌هیچ‌وجه امکان تحریف یا ادعای بیجا وجود نداشت و افراد باید خاطرات گفته شده را تأیید می‌کردند. در یکی از جلسات، فردی که در مریوان جزو نیروهای حاج‌احمد بود، بدون این‌که ما دعوتش کنیم، به جلسه آمد. تمامی افراد از حضور او جا خوردند. وقتی او شروع به خاطره‌گویی کرد، همه معترضش شدند و گفتند که وی آن زمان هم به خالی‌بند معروف بوده و هست. در پایان نفرات گفتند که اگر جلسه بعد او بیاید ما نخواهیم آمد!
در آن روزها یکی از مسئولان لشکر خواست تا به دیدارش در ستاد لشکر در پادگان امام حسن‌(ع) بروم که رفتم. مقام مسئول ابتدا با اعتراض گفت: «شنیده‌ام در منزل حاج‌عباس برقی علیه کنگره لشکر، خانه تیمی راه انداخته‌اید؟!» تعجب کردم. او در آخر گفت: «شما را به اینجا آوردم تا بگویم ما حاضریم به شما دو میلیون تومان بدهیم به دو شرط.» تا این را گفت، کلی ذوق کردم. آن زمان حقوق ماهانه‌ام فقط ۴۰ هزار تومان بود؛ یعنی می‌شد ۵۰ ماه حقوقم! او ادامه داد: «اول این‌که باید تمام نوارهای مصاحبه‌ها را تحویل ما بدهی؛ دوم این که تعهد بدهی به‌هیچ‌وجه این کتاب را چاپ نکنید.» تعجبم بیشتر شد. وقتی علت را پرسیدم، گفت: «چون اگر این کتاب چاپ شود، همه کتاب‌های کنگره را زیر سؤال خواهد برد!» به او گفتم «حاجی‌جان، اولا که به‌هیچ‌وجه نوارها را به کسی نمی‌دهم و دوم این‌که قول می‌دهم حالا‌حالاها این کتاب منتشر نخواهد شد.»
۲۱ سال بعد تمام نوارها و بسیاری از متن‌های پیاده و تایپ شده را به آقای علی ‌اکبری، مدیر انتشارات یازهرا(س) دادم تا آن را تدوین و منتشر کند و امروز آن‌چه می‌خوانید نتیجه تلاش‌های اکبری است که بعد از ۲۷ سال مقابل دیدگان مشتاقان حاج‌احمد متوسلیان قرار گرفته است. تمام این کتاب مدیون زحمات حاج‌عباس برقی و همرزمان حاج‌احمد متوسلیان است که بعضا از شهرهای دور در جلسه حضور پیدا می‌کردند.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها