چاله‌های عمیق فرهنگی و اعتقادی در «سیاه‌چاله»

یکی از سریال‌های کمدی این روزهای نمایش خانگی «سیاه‌چاله» به کارگردانی حسین نمازی است. این سریال درباره خانواده‌ای فقیر است که بعد از مرگ پدربزرگ‌شان، فکر می‌کنند ارث کلانی از خود به یادگار گذاشته تا این که متوجه می‌شوند پدربزرگ مرحوم‌شان، خانه ویلایی خود را وثیقه وام کلان یک اختلاسگر کرده و حالا فاصله‌ای با بی‌خانمان‌شدن ندارند و تصمیم می‌گیرند از لوله نفتی که از زیر خانه‌شان رد می‌شود، به اندازه بدهی بانک، نفت استخراج کنند و خانه را نگه ‌دارند. «سیاه‌چاله» چه از لحاظ فرم و چه محتوا شباهت زیادی به اثر پیشین نمازی یعنی فیلم «شادروان» دارد.
یکی از سریال‌های کمدی این روزهای نمایش خانگی «سیاه‌چاله» به کارگردانی حسین نمازی است. این سریال درباره خانواده‌ای فقیر است که بعد از مرگ پدربزرگ‌شان، فکر می‌کنند ارث کلانی از خود به یادگار گذاشته تا این که متوجه می‌شوند پدربزرگ مرحوم‌شان، خانه ویلایی خود را وثیقه وام کلان یک اختلاسگر کرده و حالا فاصله‌ای با بی‌خانمان‌شدن ندارند و تصمیم می‌گیرند از لوله نفتی که از زیر خانه‌شان رد می‌شود، به اندازه بدهی بانک، نفت استخراج کنند و خانه را نگه ‌دارند. «سیاه‌چاله» چه از لحاظ فرم و چه محتوا شباهت زیادی به اثر پیشین نمازی یعنی فیلم «شادروان» دارد.
کد خبر: ۱۴۱۰۹۴۵

این سریال مانند فیلم شادروان یک داستان دو خطی دارد که به آن شاخ و برگ داده شده، اما این شاخ و برگ‌ها هیچ هماهنگی‌ای با هم ندارند و فیلم سرگردان است و گویی این خرده‌داستان‌ها فقط تمهیدی برای پرکردن زمان فیلم و آب‌بستن به کل سریال برای درآمدزایی از روی دقایق است. اتفاقی که در همان دقایق ابتدایی برای پدر بزرگ خانواده رخ می‌دهد، تمرکز روی لوکیشن بیمارستان، تأکید بر بحث میراث، فضاسازی محل زندگی شخصیت‌های کلیدی و حتی بعضی از تیپ‌سازی‌های شخصیتی از جمله شباهت‌هایی است که می‌توان میان شادروان و سیاه‌چاله پیدا کرد. منتقدان معتقدند سیاه‌چاله یک شبه‌کمدی بی‌مایه است و ما با فضایی بسیار شلوغ و شلخته مواجهیم که هیچ ربطی به کمدی موقعیت ندارد. موقعیت‌های به وجودآمده، به قدری سطحی و سخیف است که تحمل دیدن آن به مراتب وقت تلف‌کردن است. نمازی فکر کرده با دیالوگ‌های پی‌در‌پی که بیشتر آنها سخیف‌گویی یا دیالوگ‌های چندپهلوی جنسی است، می‌تواند مخاطب را بخنداند، اما ظاهرا تنها به هدف خنداندن صرف رسیده و تعالی خنده و این که به چه چیزی بخندیم را از نظر دور کرده است.
با توجه به این که فضای این داستان بسیار شلوغ و پرهرج و مرج است و قصه بر پایه تنش موقعیت استوار بوده و در اغلب سکانس‌ها شخصیت‌ها در حال داد و بیداد هستند. تصویری که کارگردان این سریال از یک خانواده ایرانی نشان می‌دهد، تصویر مطلوبی نیست. فیلمساز برای جذابیت داستان، مادر خانواده را فردی زودجوش و عصبی و در مقابل، پدر خانواده یعنی جمشید را فردی ساده‌لوح و آرام به تصویر کشیده است. در بین تمامی تداعی‌های سریال، نکته تأمل برانگیز سیاه‌چاله حمله به باورهای دینی و رواج خرافات است. فیلمساز به بهانه گیاهخواربودن شخصیت «خورشید»، قربانی‌کردن گوسفند برای رفع بلا را که به طور مرتب در روایات ما توصیه شده است، زیر سوال می‌برد. همچنین به طور تلویحی به موضوع تناسخ می‌پردازد که باوری غلط از نظر اسلام است. این باور غلط را مهری که به عنوان مثال فردی مؤمن و معتقد به باورهای دینی چون حلال و حرام است، مدام بازگو می‌کند. او همواره به اطرافیانش می‌گوید که روح اکبربابا در یک کلاغ سیاه حلول کرده و اکبربابا از دریچه چشم یک کلاغ ناظر بر رفتار آنهاست!(این تصویر شاید مشابه چیزی باشد که در سریال «بازی تاج و تخت» دیده باشیم، اما از نوع طنزی بدون چفت و بست.) سیاه‌چاله شاهدی دیگر بر تولید سریال‌های نازل و سخیف در شبکه نمایش خانگی است که نشان از فقدان نظارت دقیق و فضای رهاشده نمایش خانگی دارد. وقتی نه پلتفرم و نه سازندگان توجهی به آثار خود ندارند، نیازمند یک ناظر که بر کیفیت این آثار نظارت کند، هستیم. به نظر می‌رسد سریال‌های فعلی شبکه نمایش خانگی در نبود چنین فرآیند نظارتی به سرعت به‌سوی ابتذال می‌رود و مرزهای اخلاقی و عرفی جامعه را تهدید می‌کند. به علاوه، این سریال‌ها از نظر ساختاری و فنی در سطح نازلی قرار گرفتند و باید چاره‌ای برای این آثار که پسوند فرهنگی را یدک می‌کشند، اندیشید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها