آیا، جامعهشناسان و روانشناسان وطنپرست و ایرانگرا، به پدیدههای بزرگ اجتماعی و تاریخی، توجه کافی و شایسته میکنند؛ تا، تحلیلی مبتنی بر تحقیقات روانشناسانه، از این «شخصیت عظیم» و تحولیابنده تقدیم به جامعه علمی کنند. و بدینگونه: توان سازمان رسانههای گوناگون میهن عزیز را، در دسترسی به تفسیر و تشریح واقعگرایانه حوادث بزرگ، افزایش دهند!!!
اگر، قبول داشته باشیم که در جهان امروز، بزرگترین دشمن تمدن علمی و تمدن دموکراسیگرای غربی، فقط «ایران امام...» و «ایران قوی» هست! پس، تمامی رسانههای کوچک و بزرگ مدافع تمدن جدید جامعه جهانی، «دشمن بزرگ ایران» و شخصیت تاریخی قدرتمند پراحساس هویتگرای تازه به نمایش درآمده ایران و ایرانی و ایرانزمین هستند! و این دشمنی و دژخویی با «ایران...» سبب میگردد، یا با «قدرت تکذیب»، یا با «قدرت ویرانگر تحریف»، به حقایق جدید بزرگ ملی، بنگرد و آن را به مصرفکننده خانهنشین، تحویل دهد یا با ترکیب هنرمندانه این دو قدرت و چیدن حسابگرانه «واژگان»، بر روی بستر تکذیب و تحریف، «تخریب وحشتناک واقعیت» را، به عنوان، محصول نهایی جامعه ارتباطی و اطلاعرسانی جهانی، روی میز یا سفره پهناور مصرف نیازهای اطلاعاتی و خبری، قرار دهد.
اما، واقعیت درخشنده و بیمرزی که در «شخصیت ملی ایران قوی»، طلوع کرده و در مدار اقتدار ذهنی و روحی «ایران مقتدر» به چرخش درآمده، چیست!!! و چگونه میتوان، آن را مورد تفسیر روانشناسانه ایرانی، قرار داد.
در تاریخ معاصر ایران، اولین «تشییع بزرگ و ملی و پهلوانانه» «تشییع پیکر، پهلوان تختی» است؛ که نیمقرن پیش؛ در تهران، اتفاق افتاد. «پهلوان تختی»، قبل از مرگ پرسوال و پرچالش، عکسش در صفحات اول روزنامهها، به عنوان قهرمان، چاپ میشد و یک چهره پرشهرت، در سرتاسر کشور به حساب میآمد... و پس از نیمقرن، دگرباره، تهران، شاهد، یک «تشییع جنازه باشکوه و حیرتانگیز» میشود اما، با جمعیتی، تقریبا، دهها برابر «پهلوان تختی»!! و این «پهلوان جوان» و غیرمسلمان، یک جوان مسیحی است، که در هیچ میدان ورزشی؛ نه مدال قهرمانی گرفته و نه بر، سکویی، ایستاده و نه، «زندهبادی» شنیده!! «او» تنها، و تنها، یک غیرتورز و یک «غیرتمند مسیحی ایرانی» است که در راه دفاع از میهن، پا به میدان نبرد گذاشته؛ و خون جوان خویش، را در راه «ایران قوی» و «ایران امام»، تقدیم به خط آبیفام جاودانهها و جاودانگی کرده است؛ فقط همین... . آن، «حقیقت» یا «واقعیت درخشنده» که در روح ملی ایرانیان، بهوجود آمده و به هیچوجه، نمیتوان آن را، نادیده گرفت، احساس قدرت و «اقتدار» آیندهگرایانه، و میهنپرستانه است. اگر، در شخصیت ملی ایران امروز، چنین عنصری، و چنین «گرایش اقتدارخواهانهای»، رشد، نکرده بود و بوسه قدسی بر کرانههای سپیدهدمان قدرت، نزده بود؛ نباید برای، یک جوان مسیحی بینام و نشان روزهای نخستین دفاع و نبرد و جنگاوری، سینه فراخ یک ملت به تلاطم بیفتد و چشمهای پراحساس یک جامعه، گریان و اشکریزان شود. تشییع جنازه «جانیبت»، بر روی هزاران، هزاران دست وفادار و مومن ایراندوست، یعنی اقتدار روحی یک ملت، یعنی، قدرتمند بودن شخصیت ملی ایرانی، و یعنی: قدرتخواهی و اقتدارگرایی ذهنیت ملی ایران قوی و اگر ... آری و اگر، جز این بود؛ نباید، یک «نام» ناآشنا، در ذهنیت بزرگ جامعه، بهسرعت، تبدیل به، «آشناترین» و «قهرمانترین»، نام پرآوازه، شود و در سکوی همیشه بهیادماندنی تاریخ جاودانهها، بایستد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد