فردی در این دوره فقط سردبیر یک مجله نبود، تنها بر مطالب انتشار یافته نظارت نمیکرد و سوژه به نویسندگانش نمیداد. جنس سردبیری فردی با همه سردبیران دیگر نشریات متفاوت بود و به همین دلیل بود که کیهان بچهها در آن دوره اینقدر متفاوت و محبوب بود. او در این نشریه بیشتر از اینکه یک مجله منتشر کند، یک مکتب ایجاد کردهبود؛ مکتبی فکری، هنری که بازتابدهنده دغدغههای ذهنی خود او به عنوان یک فرد کاملا مکتبی به معنای مرسوم دهه شصتیاش بود.
کیهان بچهها برای او، تنها محلی برای کار و کسب درآمد نبود که ساعتی از روز به آنجا برود، کارت بزند، کارش را بکند، کارت بزند و دوباره به خانه برگردد؛ بخش مهمی از زندگی او بود و برای همین این نشریه در دوره سه دههای سردبیری فردی، نقشی مهمتر از یک نشریه ادبی صرف بازی کرد. اگر خاطرات بسیاری از نویسندگان و شاعران ادبیات کودک و نوجوان را مرور کنید، میبینید که بسیاری از آنان در نشستهای هفتگی سوژه یابی، داستان خوانی و نقد داستان و شعر این نشریه شرکت میکردهاند و برخی اتفافات مهم در زندگی هنری و ادبی آنها براساس پشنهادهای بیرون آمده از دل این نشستها رقم خوردهاست. از این منظر کیهان بچهها شباهتی تام به «سروش نوجوان» در دوران سردبیری قیصر امینپور داشت اما تفاوت عمده میان این دو نشریه این بود که کیهان بچهها مورد حمایت مسئولان مؤسسه کیهان بود اما سروش نوجوان در دورهای تنها ماند و به سرعت از دور خارج شد.
جشنوارهای به نام یک شهید
کیهان بچهها تنها جایی نبود که فردی گروهی از اهل ادبیات را جمع کردهبود تا با همفکری و ایدهپردازی مشترک، ادبیات انقلاب اسلامی را اندک اندک شکل دهند و پیش ببرند. او در ایجاد دو نهاد دیگر نیز نقش محوری داشت و هر دو نهاد به همت او به کانونهایی برای نقشآفرینی در ادبیات متعهد ایران شد.
یکی از این دو نهاد، مسجد جوادالائمه(ع) است. فردی و جمعی از دوستان همفکرش در سالهای قبل از انقلاب اسلامی، این مسجد قدیمی را به نهادی برای آموزش و برگزاری کلاسهای عقیدتی و هنری تبدیل کردهبودند. یکی از این افراد که نقشی محوری در ایجاد همفکری و هماهنگی میان نیروهای جوان فعال مسجد داشت و فردی به او امید زیادی بستهبود، حبیب غنیپور بود. او که خود هنرمند بود و داستان مینوشت، در جبهههای جنگ حضور یافت و به شهادت رسید. شهادت وی در زندگی دوستانش به خصوص امیرحسین فردی تأثیر بسیاری گذاشت.
علیرضا متولی که خود از دوستان امیرحسین فردی و از بچههای مسجد جوادالائمه (ع) است در کتابی که درباره زندگی فردی نوشتهاست، روز شهادت حبیب را چنین توصیف میکند: «روزی که شایعه شهادت حبیب در محل پیچید، دل توی دلش نبود. زودتر از دفتر مجله بیرون زد اما هنوز خبر، شایعهای بیش نبود. رفت خانه، طاقت نیاورد، باز هم آمد مسجد. خانه حبیب روبهروی مسجد بود. دلش نمیآمد در خانه را بزند. باز رفت خانه اما باز هم نتوانست صبر کند. دوباره برگشت. این بار حمید ریاضی را دید که جلوی در خانه حبیب ایستادهبود. خبر شایعه نبود. حبیب شهید شدهبود. چشمانش پر از اشک شد و بیآنکه چیزی بگوید، به خانه برگشت.
رفت پشت بام. آنجا نشست و تا میتوانست گریست. به حبیب امید زیادی داشت. بهترین شاگردش بود. در نوشتن یک سر و گردن از بقیه بهتر بود. حبیب فکر میکرد. حبیب آگاهانه نوشتن را آموختهبود. اگر از این جلسهاش فقط یک حبیب بیرون میآمد، برای همه عمرش کافی بود. اما یادش آمد که بقیه بچهها هم داغدار از دست دادن دوستشان هستند. برخاست رفت مسجد و محکم ایستاد. بچهها یکی یکی سر میرسیدند تا به معلم خویش تسلیت بگویند. اما امیرخان، هنوز لبخند بر لب داشت؛ لبخندی غمگین.»
امیرحسین فردی برای اینکه یاد و خاطره دوست شهیدش همواره زنده بماند، دست به کاری بزرگ و ابتکاری ماندگار زد. او یک جایزه ادبی به نام جشنواره شهید حبیب غنیپور را تأسیس کرد و با کمک دوستانش که اغلب همان بچههای مسجد جوادالائمه(ع) بودند، هرسال در رشتههای مختلف داستاننویسی بزرگسال و کودک و نوجوان، بهترین کتابهای منتشر شده را برای آشنایی مردم و به خصوص جوانان انتخاب و معرفی میکرد، امری که هنوز هم ادامه دارد و این جایزه ادبی بعد از مرگ فردی هم همچنان به کار خود ادامه دادهاست. این استمرار خود نکتهای مهم و قابل توجه است. طی این سالها جایزهها و جشنوارههای مختلف در حوزه ادبیات داستانی کم نبودهاند که برخی از آنها حمایتکنندگان مالی قوی داشتهاند و برخی حتی دولتی بودهاند اما بعد از چند سال برگزاری، نتوانستهاند به کارشان ادامه دهند. درحالی که جشنواره شهید غنیپور با همان حال و هوای مسجدی و هیأتی سالهاست در حال برگزاری است و به یک برند ادبی تبدیل شدهاست.
تربیت نویسنده
فردی البته میدانست جایزههای ادبی، تنها یکی از حلقه لازم برای تولید ادبی ارزشمند است. به عبارت دیگر او به عنوان فردی که خود علاوه بر هدایت و مدیریت جریانهای ادبی، دستی در آفرینشگری هنری و رماننویسی هم داشت، میدانست تا زمانی که امکان تولید آثار ادبی ارزشمند و دارای فرم و محتوای قابل دفاع نداشتهباشیم، نمیتوانیم به ایجاد یک جریان ادبی مستمر و قدرتمند در ادبیات انقلاب اسلامی امید داشتهباشیم. به همین دلیل است که جشنوارهها و جایزهها و تبلیغات، تنها بخشی از فرآیند حمایت از آثار ادبی است و اصل و اساس، خود چرخه تولید ادبیات ارزشمند است. فردی به واسطه اینکه سالها به هنرجویان جوان، درس داستاننویسی دادهبود؛ میدانست برای داشتن چند داستاننویس شاخص باید کلاسهای داستاننویسی فعال و استادانی دلسوز داشت و برای همین پایه کارگاههای داستان و رمان حوزه هنری را در زمان مدیریت خود بر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه ریخت و داستانهای خوب تولید شده را در «سوره بچههای مسجد» منتشر میکرد. البته او تنها به آموزش داستاننویسی و تربیت نویسندگان خوب و متعهد در حوزه هنری بسنده نمیکرد و هرجا که میتوانست سعی میکرد این کلاسها و آموزشها را برقرار کند، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس، نیروی مقاومت بسیج و... هرجا که توانست شوراهای داستان تشکیل داد و مقدمات آموزش داستاننویسان جوان را فراهم کرد. به همین دلیل فردی در طول زندگی خود توانست هم در حوزه آموزش داستاننویسی به داستاننویسان جوان، هم در بخش هدایت آنان از نظر سوژهیابی، اصلاح و ارتقای سطح هنری آثار و هم در بخش حمایت و معرفی کتابهای برتر تأثیرگذار باشد و البته باید بخش مهمی از این تأثیرگذاری را باید به شخصیت کاریزماتیک و قدرت ذاتی او در رهبری، تشکیلات سازی و نفوذ کلامش هم مربوط دانست.
امیدوار به آینده
بسیاری افراد که در شرایط عادی در کنار هم قرار نمیگرفتند، در سایه نفوذ کلام و هدایت فردی در کنار هم به کار مشغول میشدند و با رفتن فردی آسیب مهمی که به ادبیات داستانی انقلاب اسلامی وارد شد، این بود که شخصیتی با این ویژگیهای فرهمندانه که بتواند نیروهای پراکنده را گرد هم جمع کند، وجود نداشت و از این منظر، جای خالی فردی پرشدنی نیست. اگرچه او خودش به جریان ادبیات انقلاب اسلامی و پیشرفتهایش بسیار خوشبین بود و در گفتوگویی گفتهبود: «توجه داشتهباشید که سابقه نویسندگی در بین نویسندگانی که متعهد هستند و به اعتقادات و باورهای دینی پایبندند خیلی نیست. ما قبل از انقلاب به آن معنا نویسنده دینی و پایبند به ارزشها نداشتیم و نهایت در حد آلاحمد بود که نوشتند و رفتند. ادبیات داستانی واقعی کشور و ایران معاصر ما به ۳۰سال اخیر بازمیگردد، بیشتر از این نباید توقع داشتهباشیم مخصوصا اینکه جوانان مستعد ما هشت سال از این ۳۰سال را سر جنگ گذاشتند و فرصتی برای نوشتن و تأمل نداشتند. با این نگاه و با این ۳۰سال ادبیات واقعی ایران آن اتفاق افتاده راضیکننده است و نباید بیشتر از این انتظار داشتهباشیم. برخی نسبت به رمانهای دفاعمقدس و انقلاب میگویند این آثار به دنبال مقدسنمایی و خلق چهرههای آسمانی است و این با ذات تعریف رمان در تعارض است، این واقعا تهمتی است که به ادبیات داستانی و رمان میزنند و میخواهند مسیر را عوض کنند. این جفایی در حق ادبیات داستانی است. هیچکس نمیخواهد در رمان شعار بدهد. اما ما انسانهای آسمانی زیاد داریم. مگر شعر ما در این کار لنگیده است؟ مگر شعر ما کم آورده که رمان بخواهد کم بیاورد؟ از آنجا که هیچ وقت رمان و داستان در این مملکت دنبال این نوع مضامین نبوده و نویسندگان غربگرای ما نیز نگاهشان این طور نیست، این برچسبها را بر چهره ادبیات داستانی میزنند.
انشاءا... در سالهای آینده شاهد کارهای خوبی خواهیم بود؛ گرچه کارهای فعلی هم خوب است. ما نباید نگران باشیم. به نظرم اصلا جای نگرانی نیست بلکه کارهای صورت گرفته مایه مباهات است.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد